داستان طرح جلدی که نگاهها را خیره کرد
به گزارش گلونی دومین شماره ماهنامه «عصر روشن» با تصویری منتشر نشده از استاد محمدرضا شجریان روی دکه رفت. رسیدن این عکس به روی جلد این مجله داستانی دارد که از سال ۱۳۷۷ شروع میشود.
مهرداد اسکویی (فیلمساز مستند، عکاس، گوینده و پژوهشگر تاریخ عکاسی) در گفتوگو با گلونی درباره تصویر استاد شجریان که در دومین شماره عصر روشن منتشر شده است گفت:
«این عکس را سال ۱۳۷۷ در خانه استاد شجریان گرفتم. به همراه نصرت کریمی به دیدار ایشان رفته بودم. این عکس قبل از آن عکس معروف گرفته شده که ایشان دستش را روی صورتش گذاشته است.
از آن دیدار عکسهای زیادی دارم که هنوز منتشر نشدهاند اما هر بار به دلیلی یکی از آنها را منتشر میکنم.»
عکس معروف استاد شجریان را با بالاترین کیفیت دانلود کنید
این عکس پس از ۲۵ سال به دست حمیدرضا بیدقی (گرافیست) رسید. بیدقی درباره ویژگیهای این جلد به گلونی گفت:
«طراحی هر جلد از چند جهت اهمیت دارد ولی وقتی عکس جلد از یک شخصیت مهم و تاثیرگذار است و برای نخستینبار هم منتشر میشود و عکاس آن هم فرد شناختشدهای است موضوع طراحی جلد سخت میشود.
سختی کار من این بود که به خود عکس نباید لطمه میخورد و مثلا لیاوت یا لوگوی مجله روی عکس سوار میشد. پس لوگو به بکگراند موهای آقای شجریان رفت و همان طور که میبینید تصویر شجریان پلان اول است و بقیه اجزا در حاشیه و در محیط پشت تصویر هستند. تیتر «اسطوره شد» هم متناسب با فرم بدن آقای شجریان در کنارش آمده است.
حتما خیلی از مخاطبان و طرفداران ایشان دوست دارند این طرح جلد را جدا کنند و روی دیوار بچسباند و یا حتی آن را دوربر کنند. پس شرایط را برای این کارها را هم فراهم کردیم.
لوگوی «عصر روشن» هم یک لوگوی سیال است و قابلیت تغییر رنگ دارد و در این شماره رنگ لوگو با ترکیب رنگ پرچم ایران روی جلد آمد. خود لوگو هم سفید است تا کمترین تاثیر را روی عکس بگذاریم.
و در مجموع این ترکیببندی تلاش کرد تا اصالت عکس از بین نرود.»
داستان طرح جلدی که نگاهها را خیره کرد
اما نقطه آغاز ماجرای این طرح جلد در جلسه هیات دبیران بود. علی رضا بهرامی مدیرمسئول «عصر روشن»، روایتش را مکتوب کرده است:
«وقتی که در جلسه هیات دبیران ماهنامه «عصر روشن»، بهمن بابازاده عزیز – دبیر بخش فالش (موسیقی) – با یادآوری مناسبت ماه مهر، ماه آمدن و رفتن استاد شجریان، پیشنهاد کرد که به این مناسبت زمانی بپردازیم، در لحظه فهمیدم که طرح جلد شماره دوم مجله باید شمایل خسرو آواز ایران، خسرو خوبان باشد.
خدا حفظ کند دوستان پربرکت هر آدمی را. حالا افتخار دوستی با مستندساز جهانی ایران زمین، جناب مهرداد اسکویی، برای من از دو دهه عبور کرده است. از حسن اتفاق، چند وقتی بود که از سفری به نسبت طولانی، به وطن بازگشته بود. خواسته بود که برای ادامه کار کتاب «شیراز به روایت کارت پستالهای تاریخی» که از چند سال پیش تدوینش را آغاز کردهایم، به دفترش بروم. در دفتر آقای اسکویی دو خانم ارجمند هستند که تمام وقت در حال دسته بندی، اسکن و دیگر امور مربوط به کارت پستالها و عکسهای تاریخی و قدیمی هستند.
از فرصت حسن استفاده را بردم و لابهلای صحبتها، از آقای اسکویی پرسیدم، شما که سالها پیش آن عکس معروف استاد شجریان را با دستی بر روی چشم و یک طرف صورت، منتشر کردی، حتما از آن دیدار عکسهای دیگری هم داری. طرح جلد این شماره از مجله را با عکس منتشر نشدهای از شجریان ببندیم؟ بدون درنگ و با رویی گشاده، از همکارش خواست فایل آن مجموعه را پیدا کند و نشانم دهد.
انگار حس کاوشگرانی را داشتم که زیر یک هرم مصر، در حال گشودن در گنجینهای هستند. ۱۰-۱۵ عکس را هی عقب و جلو کردم و نفس عمیق کشیدم و مست شدم. من هم بدون درنگ خاصی این تصویر را انتخاب کردم و چند دقیقه بعد ، فلشی که خواهر ارجمند آقای اسکویی امانت داد، در جیبم بود؛ وقتی با شوق از میدان هفت حوض نارمک برمیگشتم.
یک راست به کافه کتاب فلسفه در خیابان نوفل لوشاتو رفتم تا عکس را به محمد طباطبایی (قائم مقام مجله) و پدرام نظری (دبیر آتلیه عکس مجله) نشان دهم. آنها هم مسحور شده بودند و فقط یک جمله کوتاه از دهانشان بیرون آمد: چه خوبه این عکس!
طبعا بهترین حالت این بود که مجله، روز یکم مهرماه، همزمان با زادروز استاد شجریان، در دکههای مطبوعاتی و کتابفروشی ها عرضه شود. ما هم تلاشمان را کردیم و همه چیز آماده بود. اما میدانید که چرا عرضه مجله حدود یک هفته به تاخیر افتاد؟
حمیدرضا بیدقی عزیز، دیگر دوست هنرمند سرشناس کشورمان که مدیریت هنری «عصر روشن» را برعهده دارد، یک هفته تاخیر داشت.
تاخیر طراحان و گرافیست ها در کارهای انتشاراتی اینچنینی چیز عجیب و بدیعی نیست اما تاخیر آقای بیدقی از جنس دیگری بود. هر روز میگفت، دیشب به جاهایی رسیدم اما میخواهم به طرحی برسیم که با رعایت ملزومات جلد مجله، شأن استاد هم رعایت شود و کار، شایسته این نام باشد.
هر بار هم میگفت که امشب تمامش میکنم و باز فردا صبح میگفت، هنوز نشده است. شخصا بهعنوان سردبیر و مدیرمسوول مجله اما هیچ دغدغهای جز دغدغه آقای بیدقی نداشتم، ولو به قیمت یک هفته تاخیر و فشار مکرر چاپخانه برای دریافت طرح جلد که خود طاقتفرسا بود. لوگو (نامواره) عصر روشن هم اینبار به احترام استاد، تغییر رنگ داده، به رنگ پرچم «ایران» درآمد.
فراموشم نشود که مهرداد اسکویی عزیز همانطور که فایل باکیفیت عکس قبلی را با مشورت و کمک بنده، پس از کوچ استاد شجریان، به مردم ایران تقدیم کرد، این عکس جدید را هم بیدریغ در اختیار ما و دوستداران استاد گذاشت. باشد که به شکل شایسته ای در تکثیر آن به تعداد قلبهای دوستداران ایران بکوشیم.»
این داستان، فقط داستان یک صفحه از یک مجله است. مجلهای که تازه متولد شده است و تهیهکنندگانش با دقتی مثالزدنی در انتشار آن میکوشند.
پایان پیام