سیاست نوروزی و قدرتی از جنس همبستگی
توضیح: این نوشته با اندکی بخشهای حذف شده در گلونی منتشر شده است. اصل یادداشت را اینجا بخوانید.
به گزارش گلونی نعمتالله فاضلی در کانال تلگرامش نوشت:
نوروز سیاست است؛ سیاست از پایین، سیاست مردم، سیاست تودهها و سیاست زندگی.
نوروز قدرت نرم مردم است؛ قدرتی از جنس معنا، تاریخ، زبان و نشانه که «شکل زندگی مطلوب و آرمانی» مردم را روایت میکند.
نوروز قدرتی است ورای قدرتمندان و سیاستمداران و نظامیان و ایدیولوژیهایشان.
قدرت نوروز، سلطه جو و سلطهگر نیست؛ و ارزشها و باورهایش مستمسک ستم و سرکوب و تبعیض و توجیه هیچ حکومت و صاحب قدرتی قرار ندارد.
قدرت نوروز، مدنی است و از همبستگی، تعامل، مشارکت، هم افزایی و هم اندیشی و همزیستی جمعی ایرانیان در سراسر گیتی و در طول تاریخ شکل گرفته است.
قدرت نوروز، تباری همپای تمدن ایرانیان و ایرانی دارد. همه اقوام، مذاهب، زبانها، سرزمینها و گروههای ساکن ایران و منسوب به ایران، سازنده، مقوم و تضمین کننده قدرت نوروزند.
حتی نیروی طبیعت نیز پارهای از قدرت نوروز است. نوروز تنها مولفه فرهنگ ایرانی است که طولانیترین تاریخ، عمیقترین پیوند با طبیعت، و متعالیترین خواستها و ارزشهای ایرانی را یکجا در خود دارد و روایت میکند. قدرت نوروز، در همین یکتایی و تکین بودگیاش نهفته است.
همین است که «سیاست نوروز» را میسازد، و در هر دورهای از تاریخ طولانی ایران خود را به شکلهای متناسب و به اقتضای زمین، زمانه و زبان روز و روزگار بازآفرینی میکند.
باری، نوروز سیاست است. بنی امیه و طالبان از جمله حکومتهایی هستند که سیاست نوروز را فهمیده و علیه آن کوشیدند.
ایرانیان پاسخ بنی امیه را دادند و راه شان را از آنها کامل جدا کردند. طالبان نیز در زمین و سرزمین ایران نیستند، اما آنها آفتاب دولتشان طلوع نکرده غروب خواهد کرد.
حکومتهای دیگر ایران یا سیاست نوروزی را تمام و کمال پذیرفتهاند یا نصف نیمه به آن تن دادهاند تا بقای آنها به خطر نیفتد.
فهم سرشت و سرنوشت قدرت و سیاست در ایران به سیاست نوروز گره خورده و این سیاست است که تار و پود خود را بر تن هر قدرتی میتند والا آن را نابود و نیست میکند. بگذارید سیاست نوروزی کمی بشکافیم.
سیاست را معمولا سیاست حکومتها فهم میکنیم؛ قدرت و سیاستی که حکومتها بر مردم اعمال میکنند تا نظم و سامان دلخواهشان ایجاد شود؛ سیاست هویت و فرهنگسازی که حکومتها مطابق فلسفه و ایدیولوژیشان اتخاذ میکنند و همه سازوکارها و دستگاههای آموزشی، رسانهای، نظامی، امنیتی، قضایی و خدماتی و رفاهی را برای تحقق آن به کار میگیرند.
اما ملتها و گروهها و تودههای مردم نیز قدرتی دارند و سیاستی؛ سیاستی که آن را بر حکومتها اعمال و تحمیل میکنند؛ سیاستی جمعی که از تاریخ، فرهنگ، تجربه جمعی و زبان و ساختار احساسات و جهان بینی شان سرچشمه میگیرد، ساخته و اعمال میشود.
سیاست چیست؟ سیاست در معنای فرهنگی آن شیوههای به کار گیری صور نمادین برای تولید قدرت است؛ برای بیان جمعی خود؛ و برای «بودن» و «شدن» است.
ملتها در مواجهه با حکومتهای معاصر دست بسته، منفعل، تسلیم، واداده، ناتوان، سربزیر و تفردگرا نیستند و نبودهاند.
ملتها متناسب اقتضا تاریخی و موقعیتشان، و متناسب شکل و محتوای حکومتهایشان، موضعی دربرابر حکومتها اتخاذ میکنند.
اگر سیاست حکومت، دموکراتیک، آزاد، انسانی، مطابق خواست جمعی، عادلانه، پیشرو و سازنده نباشد، مردم همه تجربههای جمعی و منابع نمادین، فرهنگ، اسطورهها و زبان و آداب و رسوم شان را بسیج میکنند و «سیاست مقاومت» در برابر حکومت را برمیسازند و در نهایت قدرت خود را بر حکومت کم و بیش تحمیل مینمایند.
و اگر حکومت دموکراتیک و مبتنی بر خواست و اراده آحاد ملت باشد، حکومت همه فرهنگ و منابع نمادین تاریخی و اجتماعی ملت را سیاست خود میسازد.
نوروز در تاریخ معاصر ما سیاست ملت ما بوده و هست. در دوره مشروطه، نوروز به صورت گستردهترین شکل نمادین فرهنگ ایرانی در حوزه عمومی ظاهر شد.
همگام با تکوین تدریجی دولت مدرن، نوروز نیز از حالت رسم و آیین سنتی، به گفتمان سیاسی تبدیل شد که محک و معیار ایرانی بودن حکومتها درآمد.
با تشکیل دولت پهلوی، اولین دولت مدرن ملی ایران، نوروز جشن ملی ایرانیان شد. این ملت ایران بود که پیروزمندانه سیاست نوروزیاش را بر حکومت به صورت تمام و کمال اعمال کرد.
چه پهلوی قلبا نوروز را میخواست یا نمیخواست، آن را پذیرفت و در گسترش آن کوشید. بقای پنجاه ساله پهلوی نیز در همسوییاش با سیاست فرهنگی نوروزانه ملت بود؛ والا با تعارضات مذهبی که دامن زد، نمیتوانست بیش از یک دهه دوام آورد. پهلوی سیاست نوروزی مردم را سیاست رسمیاش کرد و همه دیوانسالاری اش را همسوی نوروز ساخت.
نوروز شد طولانیترین تعطیلات رسمی،شادترین روزها و آیینهای سال، چیرگی نوروز بر دیوانسالاری، افزایش تدریجی قدرت نوروز در اقتصاد، افزایش سالانه مشارکت همگانی در جشنهای نوروزی، گسترش بازنماییهای نوروزی در رسانهها، هنرها، دانشها و ادبیات، و مهمتر و برجستهتر از همه، گردشگرانه شدن نوروز و ظهور پدیده شگرف سفرهای نوروزی همگانی و انبوه، گره خوردن نوروز با سیاست سلامت و بهداشت همگانی، و درآمیختن نوروز با مکانها و مراکز مذهبی، و بسیاری رخدادها و تحولات دیگر، عملا اسلام سیاسی را در سیطره نوروز و نوروزی شدن فرهنگ ایران امروز درآورد.
باری، قدرت نوروز، سیاست زندگی ایرانی است که برپایه نیازهای اجتناب ناپذیر شادی، دوستی، صلح، برابری، همدلی و همزبانی میان اقوام، زنان و مردان، مذاهب، زبانها و میان ایرانیان درون و بیرون ایران همبستگی نیرومندی ایجاد کرده است.
سیاست نوروز، سیاست مدنی، عرفی، انسان گرا، صلح جو، صلح گستر و طبیعت محوری است که چون جنبشی فرهنگی از درون و بدون خشونت و تنش، نرم نرمک اسلام سیاسی را وادار به تن دادن به آرمان زندگی ایرانی و «سیاست سور» کرده و میکند.
نوروز با نشستن بر بالهای فرهنگ و مصرفگرایی، عملا نفوذی بیبدیل در جانها و روان شهروندان و حتی اقتصاد مصرفی این دوره را پیدا کرد.
نوروز در دهههای اخیر با تصاحب کردن لذت، سرگرمی، فراغت، و عامه پسندی و مردم گرایی که تجربه زیسته اکثریت، اگر نگوییم همه، مردم است، قدرت صد چندانی نسبت به تمام تاریخ طولانیاش به دست آورد و از این راه نافذترین اسطوره مسلط و نیرومند فرهنگ امروز ایران شد.
اکنون این نوروز است که رنگ خود را بر همه چیز و همه جا میزند. آینده هر چیز، از جمله سیاست و حکومت، به میزان همنوایی و همسازیاش با سیاست نوروز بستگی دارد.
این همان سیاستی است که اعراب حجاز و مغولها را تسلیم خود کرد. نوروز همه چیز را به رنگ خود در میآورد و هر آن چه رنگ سرور نوروزی نپذیرد آرام آرام از صحنه زندگی ایرانی محو و فراموش میشود.
تاریخ چند هزار ساله ایران نشان میدهد تنها نیرو، نهاد و سیاست سازگار با طبع و سرشت انسان، جامعه و فرهنگ ایرانی، سیاست سرور نوروزی است.
نوروز آگاهی از اندیشه تازه است
پایان پیام
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید