خانه » امروز در گلونی » بازی با مرگ در معدن
بازی با مرگ در معدن

بازی با مرگ در معدن

بازی با مرگ در معدن

شب‌ها سخت‌تر خوابم می‌برد. خواب من اهمیتی ندارد. اما آنچه که بی‌خوابم می‌کند، پشه، آلارم نامنظم ساعت مچی جدید، رژه‌های شبانگاهی همسایه طبقه بالایی یا حتی استرس نیست.

چند وقتی است که احساس گناه دارم و فکر می‌کنم منی که کاری نمی‌کنم یا حداقل تأثیر مثبتی در مصیبت‌های انسان‌ها ندارم؛ فکر می‌کنم درصدی هرچند در حد یک پر کاه در عذاب مردم مقصرم. چه با دیدن صحنه‌های تصادف و نصف شدن‌های ماشین‌های صفر، چه اکنون.

از خواب چشم که باز می‌کنم، دوباره دلم می‌ریزد. باز هم خبر فوت کارگران معدن! مرگ، مرگ و مرگ. لازم نیست گزارشی بنویسند؛ تمام همان کارگرها هم دل به استانداردهایتان خوش نکرده بودند. بنویسید، سخن برانید و دستور بدهید!

بازی با مرگ در معدن

چیز عجیبی غیر از دانسته‌هایمان نخواهید یافت. تمام آن پرکشیده‌ها به گمانم می‌دانستند که وقتی کلاه ایمنی را بر سرشان می‌گذارند و در دخمه‌های خورشید به دور قدم می‌گذارند، با مرگ بازی می‌کنند. کلاً بازی با مرگ همه جا جریان دارد و فقط جبر و اختیارش فرق دارد. از سر اختیار یکی با کایت در میان کوه‌های آلپ و یا موتورسیکلت قوی در اتوبان‌های باکیفیت آن ور آب ویراژ می‌دهد؛ یکی هم بالاجبار با ماشین صفر، آن هم خریده شده با هزار قسط و وام، در جاده‌های همین سرزمین می‌رود تا به خانواده‌اش سر بزند.

هر دو مرگ را روبرویشان می‌بینند، اما فرقشان این است که یکی با مرگ می‌رقصد، دیگری با مرگ سرشاخ می‌شود. افسوس و صد حیف که مرگ در معدن‌های ایران، حریف چغریست و زیاد برنده می‌شود. اینکه استانداردها وجود داشته باشند، رعایت بشوند و باز حادثه روی دهد، بغرنج است. چه برسد به اینکه…

پایان پیام

نویسنده: میررضا نگهبان الوار

نجات جان کارگران مظلوم معادن ایران

هر روز جانشان را راهی تونل‌های تاریک معادن ایران می‌کنند

اشتراک در
اطلاع از
0 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
به بالا بروید