چقدر کتاب میخوانیم؟
به گزارش گلونی وزیر کشاورزی اعلام کردهاند که ایرانیان ۱.۵ برابر مردم جهان روغن و شکر مصرف میکنند. و مصرف زیاد این اقلام ضررهای جبرانناپذیری به سلامتی جامعه و اقتصاد کشور وارد میکند.
قصد بنده از نوشتن این خبر کارشناسی این آمار و یا نقد و بررسی کیفیت روغن و شکر موجود در بازار نیست. بلکه میخواهم در مورد یک مسئله که دیگر تبدیل به مشکل شده است صحبت کنم و قبل از اینکه بروم سر اصل مطلب، میخواهم یک تبریک ویژه به هموطنان دلاور خود بگویم که بار دیگر توانستیم با همکاری یکدیگر به صدر جدول مصرف کنندگان در دنیا برسیم و اعلام کنم شرینی این دستآورد قرار است با خواندن این خبر برایتان تلخ شود زیرا حرف بنده از هر زهری تلختر است.
ما چقدر کتاب میخوانیم؟ این سوالی است که ذهن بنده را بسیار مشغول کرده است آنهم درست وقتی آمار مصرف روغن و شکر آمد و برای بنده سوال ایجاد شد که چرا همیشه باید صدرنشین آماری باشیم که هم برای خودمان و هم برای محیط زیست آسیب زننده است.
ما چقدر کتاب میخوانیم؟ آیا سرانه مطالعاتی ما نیز مانند اقلام مصرفی ۱.۵ برابر جامعه جهانی است؟ باید بگویم خیر. براساس آخرین آمار ارائه شده سرانه مطالعه در ایران از نیم دقیقه تا هشت ساعت در ماه است.
این آمار برای جمعیت ایران یعنی ترکشهایی که قرار است بر جان نسل آینده بنشیند. ما در عصری زیست میکنیم که بهراحتی میتوانیم کتاب مورد نظرمان را با یک جستوجو ساده پیدا کنیم و آن را بهصورت الکترونیک مطالعه کنیم. یا حتی اگر نخواهیم آن را بخوانیم همین هوش مصنوعی که کارکردی جز خواندن ترانه یک خواننده با صدای خواننده مرحوم شده دارد برایمان میخواند. اما چه بگویم که ترجیح میدهیم ترانه بانوی مو مشکی را با صدا خواننده خدابیاموز بشنویم. میگویم ترکشهای این سرانه مطالعاتی بر جان نسل آینده مینشیند زیرا اگر در همین مسیری که گام برداشتهایم ادامه دهیم نسل آینده برای درک کردن مفهوم کتاب باید از موتور جستوجوگر استفاده کند.
نکته قابل توجه دیگری که نظر بنده را به خود جلب کرده است، تناقضی است که میان آمار نشر کتابها با میزان فروشی است که وجود دارد. که این تناقض سوال برانگیز است که آیا محتوای کتابها نزول کرده است یا قیمت ناشران افزایش پیدا کرده است که شاهد این تناقض هستیم؟ البته این مسئله را هم بگویم که نمیخواهم غیر منصفانه حرف بزنم و منکر تلاشهایی که چند سالی است برای بالا بردن سرانه مطالعاتی جامعه صورت گرفته شوم و فعالیتهایی مثل هفته کتابخوانی، مسابقه کتابخوانی و جشوارههای فروش کتاب را نادیده بگیرم بلکه میگویم، این گامها تاثیرگذار است اما کافی نیست زیرا باز هم ما از دیگر جوامع دنیا عقبتر هستیم.
در پایان باید بگویم آنچه که مهم است، مسئله کتاب و فرهنگ مطالعاتی است که نیازمند اتاق فکرهای اساسی است زیرا باید هرچه زودتر جلوی فاجعه آن گرفته شود.
پایان پیام
نویسنده: زهره درگاهی
در گلونی بخوانید: باستان گرایی در هنر قاجار