سیلی پرماجرا و موز مدیرعامل
داستان به سه سال و دو ماه پیش باز میگردد که آبدارخانه را تی کشیده بودم و در حالیکه زمین هنوز خیس بود. سیلی پرماجرا و موز مدیرعامل.
داستان به سه سال و دو ماه پیش باز میگردد که آبدارخانه را تی کشیده بودم و در حالیکه زمین هنوز خیس بود. سیلی پرماجرا و موز مدیرعامل.
باید همه هوش و حواسم را جمع میکردم و درسهایی را که از آنها یاد گرفته بودم در این موقعیت خطیر به کار میبستم. راهکار توجیه همه خرابکاری ها.
داشتم آماده میشدم که شب بروم پارک سر کوچه بخوابم و جا بگیرم تا فردا صبح زن و بچهام هم بیایند. تلفنم زنگ خورد. سیزده به در زیر حمله راکتی.
اشتباه میکنی واعظ جان. آسمان همه جا همین رنگ است. اصلا فرض کن خودت فردا مدیرعامل بشوی. چه میکنی؟ گاو پیشانی سفید در برابر فساد.
همانطور که اینستاگرامش را بالا و پایین میکرد گفت: «چارهای بهجز در نظر گرفتن جریمه نداریم.» هدف اصلی جریمه کردن چیست؟
قانون جدید شرکت که بر اساس آن فضای پارکینگ نزدیک به آسانسور به بانوان اختصاص خواهد یافت امروز جنجال زیادی در شرکت بهپا کرده بود. کلیشه های جنیستی و جای پارک.
آقای فرهودی که با یک فریاد مدیرکل دستبهکار شد و وضعیت را تغییر داد، سه ماه فریاد کارمندان از هفت طبقه شرکت را شنید و هیچ اقدامی نکرد. هیس بازدیدکنندگان فریاد نمیزنند!
ما اگر یک قرن هم برای حل یک معضل فرهنگی مهم مثل روشن کردن تکلیف سال ۱۴۰۰ وقت داشته باشیم، باز هم هیچ کاری نمیکنیم. سال ۱۴۰۰ و بازی قرن ها.
همه شرکت میدانند که عنبرنسارا کسب آبا و اجدادی ما بوده است و پدرانمان ما را با عنبرنسارا بزرگ کردهاند. اقتصاد مبتنی بر عنبرنسارا.