ثبت برج سنگی شیرز
ثبت برج سنگی شیرز
پایگاه خبری گلونی، بهمن ابراهیمی: صبح یک روز گرم خرداد با سهیل امرایی از کوهدشت به سمت درکه ضرون حرکت کردیم برای ثبت برج سنگی شیرز.
از کوهدشت تا درکه زرون در بالادست شیرز نزدیک به شصت کیلومتر راه است اما چون جادهای خاکی و سختگذر دارد حدود سه ساعت زمان برد تا سر ظهر به آنجا رسیدیم.
یکی از اهالی زرون به نام جهادعلی محمدی ما را به نقطهای زیبا به نام هفترگ در بالادست دیوارهای شیرز راهنمایی کرد اما شرایط خوبی برای تصویربرداری نبود تصمیم گرفتیم فردا صبح قبل از طلوع آفتاب مجددا به هفترگ بیایم تا در نور مطلوب صبحگاهی عبور گلههای گوسفند را از عمق دره تصویربرداری کنیم.
ثبت برج سنگی شیرز
شب را در خانهی جهادعلی و با اقوام صمیمی او سپری کردیم، ضرون مردمی مهماننواز و پاکدلند.
از جهادعلی در مورد اسمش پرسیدم گفت: اوایل انقلاب که جهاد سازندگی به منطقه ما خدمت میکرد به پاس آن زحمات نامم را جهادعلی گذاشتهاند.
فردا صبح زود قبل از طلوع با سهیل به سمت هفترگ حرکت کردیم یک ساعتی طول کشید به لبهی پرتگاه هفترگ رسیدیم.
منظرهای زیبا اما ترسناک بود. حدود یک ساعت انتظار کشیدیم تا گوسفندان در صفی منظم وارد دره شدند.
نور صبحگاهی برگردهی گوسفندان و شاخ و برگ بلوطها منظرهای رویایی آفریده بود. تقریبا تا ساعت نه چند پلان زیبا ثبت کردیم.
به سهیل که مرد سختیهاست گفتم وقت خوردن چای و صبحانهای مفصل است. با رغبت مقداری چوب خشک جمع کرد و آتشی برافروخت.
قوری سیاه مهیا بود اما در عین ناباوری مشک پلاستیکی کولهای ما در اثر برخورد با شاخههای درختان سوراخ شده بود و آبی در بساط نبود.
آهی کشیدیم و به سمت برج سنگی شیرز راه افتادیم به امید اینکه در راه چوپانی را خواهیم دید و از او آب خواهیم گرفت.
حرکت ما بر لبهی پرتگاهها و تصویربرداری از نقاط مختلف دره تا ساعت پنج عصر طول کشید. پنج عصر به پشت برج شیرز رسیدیم از فرط گرما و تشنگی هیچ رمقی باقی نمانده بود.
تا رسیدن به چشمهی آب درکه هم راهی طولانی و نفسگیر و پرشیب در پیش بود، اما شوق کشف یک منظرهی رویایی و ثبت عکس و تصویر برای اولینبار از آن همه چیز را از یاد برد.
این عکس ثمره سختی آن روز است. وقتی به درکه رسیدیم غروب شده بود و هوا داشت تاریک میشد.
جهادعلی ما را از دور دیده بود و سپرده بود برایمان چای و نان داغ ساجی و کره محلی حاضر کنند. با سختی به چشمه رسیدیم آن قدر آب خوردیم که جایی برای چای و نان و کره باقی نگذاشتیم.
حالمان که جا آمد تا رسیدن به کوهدشت سه ساعت دیگر راه در پیش بود. امروز شنیدم نمایندهی یونسکو برای ثبت جهانی ژئوپارک شیرز به آنجا رفته. خوشحال شدم و خستگیم در رفت.
پایان پیام
کد خبر : 14083 ساعت خبر : 3:03 ب.ظ
سپاس بسیار از لطف شما جهت درج مطلب