بگذاریم جنگلها نفس بکشند
به گزارش پایگاه خبری گلونی، مهدی کلاهی در مطلبی با عنوان «تبرت را زمین بگذار: به جنگلها فرصت تنفس دهیم» در سایت «شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی» نوشته است:
این نوشتار، ضمن پشتیبانی از طرح تنفس ۱۰ ساله جنگلهای کشور (مدیریت بدون برداشت چوب)، به نگرانیهای مخالفین پرداخته و توجه آنها را به نگاه چند بُعدی به جنگلها دعوت کرده و بیان میدارد که جنگل را فقط چوب دیدن، علم «جنگلداری» را فقط علم «تولید چوب» دیدن، وظیفه «مدیریت جنگل» را فقط تهیه و اجرای «طرح بهرهبرداری» دیدن، علم «جنگلشناسی» را فقط «علم نشانهگذاری» دیدن، و یا…، درست، علمی، منطقی، عقلانی و دقیق نیست.
چوب یکی از ۴۰۰۰ فایده جنگل است. بیاییم فقط به مدت ۱۰ سال، به جای تمرکز روی برداشت چوب، بر سایر فواید جنگلها تاکید کنیم. با توجه به روند رو به گسترش نابودگی جنگلها و خشکیدگی کشور، اگر باز هم به فکر طبیعت نیستیم، حداقل برای خود و پایداری رزق و روزی جوامع انسانی ساکن در اطراف جنگلها و شهرنشینها، این کار را انجام دهید!
ایرانِ ۲۰۰۰ سال پیش دارای بیش از ۹۰ میلیون هکتار جنگل بود. این آمار در قرن بیستم به ۱۸ میلیون و سپس به ۱۲ میلیون و اکنون به ۷ میلیون هکتار کاهش یافته و حتی کیفیت تودههای مرغوب به متوسط و متوسط به ضعیف تبدیل شدهاند. روند تفکر چوبی میرود تا آخرین بازماندگان دوران سوم زمینشناسی (یعنی جنگلهای شمال کشور) و سایر جنگلهای ارزشمندمان را به نابودی کامل بکشاند. هشدار اینجاست که آن کاهش در سایه سابقه نزدیک به ۱۰۰ سال مدیریت عرصههای جنگلی کشور رخ داده است. پس آیا زمان آن نرسیدهاست که نگاهی انتقادی به مدیریت جنگلها و همچنین طرحهای بهرهبرداری داشته باشیم؟
جنگل یکی از پایدارترین و کاملترین بومسازگان (اکوسیستمهای) زمین است زیرا هر سه بخش بومسازه (یعنی تولیدکنندگان (گیاهان باعث تولید اولیه جنگل)، مصرفکنندگان (جانوران باعث تولید ثانویه جنگل) و تجزیهکنندگان (میکروارگانیسمها نقش تبدیلکننده) را در خود دارد. جنگل فقط منطقهای پوشیده از درخت و درختچه نیست، بلکه سطح وسیعی است پوشیده از گیاهان به همراه جانوران، که اشتراکزیستی پیشرفتهای بین این عناصر به وجود آورده و تحت تاثیر عوامل محیطی مستقلاً قادر به ادامه حیات (بدون دخالت انسان) میباشد. ما برای پاسخ به نیازهای خود، طرحهای بهرهبرداری را تعریف کردهایم.
در حقیقت، این ما هستیم که به جنگلها نیاز داریم، نه جنگلها به ما! پس نباید با تحریف کارکرد طرحهای بهرهبرداری، بر سر جنگلها منت گذاشته و پایداری جنگلها را به طرحهای بهرهبرداری وابسته بدانیم.
جنگلهای ایران به طرق مختلف مورد تخریب قرار گرفتهاند و با چالشهای بسیاری روبرو هستند از جمله دستاندازیهای سازمانهای دولتی و سایر ارگانها، زمینخواری، کوهخواری، آتشسوزی، چرای دام، کمبود منابع مالی و نیروی انسانی، عدم حمایت قانونی و سیاسی کامل از عملکرد مدیریت جنگلها، سوء مدیریت، عدم آموزش مردم، مسایل اجتماعی- اقتصادی از قبیل افزایش جمعیت و فقر و بیکاری، جانمایی اشتباه کارخانههای چوب، و طرحهای بهرهبرداری. انگار قرار نیست این چالشها برطرف شوند و یا کنترل بسیاری از آنها از دست مدیریت جنگل خارج هستند! تنها اهرمی که در دسترس کارشناسانِ آگاه قرار دارد تاکید بر دادن فرصت تنفس به جنگلهاست. آنها امیدوارند که با ممنوعیت برداشت چوب، مردم به نشنیدن صدای اره موتوری و تبر عادت کنند و با توجه به آگاهیرسانی برای حفاظت جنگلها، هر گونه فعالیت غیرقانونی سریعاً گزارش و با شدت برخورد شود. یعنی این طرح باعث میشود رویکردی بازدارنده نسبت به سایر فعالیتهای تخریبگران اتخاذ شود.
البته طرح تنفس جنگلها، پیشنیازهایی دارد که باید قبل از اجرا، فراهم گردند. از آن جایی که تولید و برداشت چوب برای مصارف مختلف روستایی و شهری ضروری است، در صورت عدم برنامهریزی درست و عدم ظرفیتسازی و آگاهیرسانی، اجرای این طرح میتواند خسارات بیشتری وارد نماید. زیرا قیمت چوب سیر صعودی داشته و حجم قاچاق و تخریب جنگلها افزایش خواهد یافت. پس باید قبلش به صنایع وابسته بیاندیشیم که قرار است چوبهایشان را از کجا تامین کنند؟
یکی از راهکارهای اصلی به منظور تأمین نیاز چوبی کشور، پیشنهاد واردات چوب است. تصمیمی که بسیار از کشورها، حتی کشور سبزی مانند ژاپن، گرفتهاند. البته باید تحت کنترل و قرنطینه شدید صورت گیرد.
ولی کاری نشدنی نیست. باید قبل از اجرا شدنِ طرح تنفس، انبارهای صنایع وابسته، مملو از چوبهای خارجی شود. در مخالفت با واردات، نباید بترسیم که واردات چوب بخاطر ورود آفات و بیماریها خطرناک است. باید ببینیم کشورهای واردکننده چه سیاستی را اتخاذ کردهاند تا آنها را بومی و مورد استفاده قرار دهیم.
دو سوال، آیا آفات و بیماریها فقط از راه چوب وارد کشور میشوند؟ تاکنون که درهای واردات چوب نسبتاً بسته بودند آیا جنگلهای ما از آفات و بیماریهای غیربومی در امان بودند؟
بارها گفتهاند که طرحهای جنگلداری برای حفاظت جنگلها مفیدند و آمارهایی دادهاند که مثلاً میزان تجاوز به اراضی جنگلی و میزان برداشت چوب غیرمجاز در داخل طرحهای جنگلداری به ترتیب تا ۶۸ و ۵۳ درصد کمتر از خارج از طرحهاست. این آمارها شاید درست باشند ولی آیا توانستهاند به تنظیم رابطه انسان و طبیعت دست یابند؟
وقتی جنگل ارزشمندی را به زیر طرح جنگلداری میآوریم و با حفاظت شبانهروزی آن منطقه را پایش میکنیم، مسلماً تخریبگران به آن منطقه وارد نشده و به مناطق فاقد طرح، که از حفاظتِ به مراتب خیلی کمتری بهرهمندند، میروند. پس فقط فشار را از منطقهای به منطقه دیگر انتقال دادهایم و به خاطر تجمع فشارهای تخریبی، آن منطقه فاقد طرح، بسیار سریعتر از قبل ویران میشود.
کشور ژاپن با داشتن پوشش جنگلی ۶۷ درصدی، از ۵۰ درصد جنگلهایش بهرهبرداری نمیکند و اکثر چوب مورد نیازش را وارد مینماید. با این وجود، به شخصه دیدهام که برای درختان، شناسنامههای ۱۰۰ ساله دارند. همچنین ضمن دادن تنفس درازمدت به جنگلها جهت بازسازی از آسیبهای جنگ جهانی، مدیریت بدون برداشت چوب را در پیش گرفته و به آماربرداری و تهیه طرحها میپردازند. پس چرا ما بکارگیری علم جنگلداری و دخالتهای جنگلشناسی را منوط به برداشت چوب میدانیم؟
چه حقیقتی وجود دارد که ژاپنیها رعایت میکنند؟ چقدر ما به قوانین طبیعت احترام میگذاریم؟ آیا نشنیدهایم که میگویند کشورهایی که از درصد بالای پوشش جنگلی برخوردارند، اقتصاد بالاتری هم دارند؟ بگذریم، حال ما برای ۴ و نیم درصد جنگل و ۴ و نیم درصد اراضی درخت زار در سراسر کشورمان، شناسنامه برای هر درخت که هیچ، آیا طرح مدیریت داریم؟
اینک پس از نیم قرن مدیریت علمی و قانونی جنگلها، متاسفانه سازمان جنگلها به هیچ یک از اهداف و وظایف خود (ماده ۲ قانون ملی شدن جنگلها و مراتع سال ۱۳۴۲: احیاء، بهرهبرداری، و توسعه سطح جنگلها) نرسیده است. تفکر چوبی و نگاه تک بُعدی به جنگلها باعث شده است که فقط برای برداشت چوب، طرح جنگلداری تهیه کنیم. شاهد این مدعا سطح بسیاری از جنگلها بویژه جنگلهای زاگرس است که رها شدهاند و با تمام توان مورد هجمه تخریبگران قرار گرفتهاند.
پس برای تغییر این تفکر باید روی بهرهمندی از سایر فواید جنگلها تمرکز کنیم. باید سازمان وظایف خود را مجدداً بر حسب زمان و شرایط حاکم در قرن ۲۱ تعریف نماید. وقتی شاخههای درخت سیبی را بریدهایم، برگهایش را کندهایم، ریشهاش را فشردهایم، و صدها مصیبت دیگر بر سرش آوردهایم آیا باز هم باید از آن درخت سیب، انتظار میوه داشته باشیم؟ یا باید موانع را حذف و اجازه دهیم کمی نفس کشیده تا خودش را بیابد؟
هدف ایده «تنفس جنگلها» این نیست که طرحهای مدیریت جنگلها کاملاً لغو و جنگلها بیصاحب رها شوند. بلکه این است که به مدت ۱۰ سال هیچ چوبی از جنگلها برداشت نشود تا جنگلها بتوانند خودشان را بازسازی کنند. پس باید در این مدت، زیر نظر طرحهای مدیریت، جنگلها حمایت شوند و باید بر سایر فواید جنگلها برای کسب درآمد و جبران هزینهها تمرکز کرد.
چوب یکی از ۴۰۰۰ فایده جنگلهاست. از دست دادن جنگل، فقط از دست دادن درخت نیست بلکه به معنای از دست دادن تنوعزیستی یعنی پایه و اساس زندگی است. زیرا تنوعزیستی، پایه توسعه برای محصولات غذایی، دارویی، کشاورزی و ژنتیک است، بطوریکه دائماً شاهد کشف دارویی جدید با منشاء طبیعی از گیاهان مختلف برای بیماریهای صعبالعلاج و یا انتخاب ارقام مقاوم جهت اصلاح نژاد نباتات اهلی از نظر کمیت و کیفیت تولید هستیم. بخاطر همین جهانیان تصمیم گرفتهاند به منظور حفظ گونههای نادر، مورد تهدید و در حال انقراض، نسبت به ایجاد مناطق حفاظتشده اقدام نمایند و با فراهم آوردن اهرمهای قانونی، دخالتهای غیرمجاز را کنترل و این منابع را به عنوان میراث آیندگان و بشریت حفظ نمایند.
تخریب جنگلها و محیطزیست، از یک طرف، به کاهش امنیت غذایی و آبی و افزایش ریزگردها و طوفانهای خاک و بیابانزایی میانجامد و از طرف دیگر، به افزایش هزینههای پزشکی-مراقبتی و افزایش هزینههای مبارزه با آلودگیها منجر میگردد. بعلاوه، اهمیت وجود جنگلها برای ایران، آنجا مشخصتر میشود که بدانیم بیش از ۸۵ درصد مساحت کشور جزو مناطق خشک و نیمهخشک است.
پس در این برهه از زمان که با سوء مدیریت و خشکیدگی کشور همراه شده است و طبیعت و زیستمندانش آخرین نفسهای خود را میکشند، حفاظت علمی و کارآمد از جنگلها و مشارکت مردم در امر مدیریت طبیعت، میتواند به کاهش آسیبهای اجتماعی-اقتصادی تخریبها و آلودگیهای محیطزیستی کمک نماید. علاوه بر تصویب طرح «تنفس جنگلها»، از آن جایی که ایران فقط دارای ۷ میلیون و سیصد هزار هکتار جنگل و تقریباً همین اندازه اراضی درختزار بوده و سهم سرانه مردم از مجموع جنگلها کمتر از دو دهم هکتار یعنی یک سوم متوسط جهانی است، اعلام کل جنگلهای کشور به عنوان مناطق حفاظت شده، قدم موثری میتواند باشد. این نامگذاری به مفهوم عدم برداشت مادامالعمر از چوب جنگلها نیست بلکه بعد از تنفس، جنگلها میتوانند زیر نظر طرحهای مدیریت به بهرهبرداری برسند.
جنگلها متعلق به همه مردم و سرمایهایست ملی، و باعث افتخارست که اکنون اکثر مردم خواستار توجه بیشتر به جنگلها هستند. اینجانب با سالها تحصیل، پژوهش و کار در بخش جنگل، باور دارم ایده «تنفس جنگلها»، همزمان برای هر دو نگاه انسانمحور و طبیعتمحور، دلایلی منطقی و علمی دارد؛ اجرای درست آن، نوعی سرمایهگذاری بوده؛ و موجب جلب حمایتهای سیاسی-اجتماعی بیشتر برای آینده مدیریت جنگلها میشود.
پایان پیام
کد خبر : 1530 ساعت خبر : 2:19 ب.ظ