سرمایه‌داری دشمن محیط زیست

سمینار سرمایه‌داری، سلطه، محیط‌ زیست در تاریخ ۱۱ تیر، از سوی موسسه مطالعات سیاسی اقتصادی در تهران برگزار شد. به گزارش پایگاه خبری گلونی، مراد فرهاد‌پور در این نشست گفت:

آنچه که در عنوان سخنرانی به عنوان گفتار ایدئولوژیک انکار از آن یاد کرده بودم، برمی‌­گردد به همین انکار بحران محیط زیست. یعنی شکلی از ایدئولوژی که سخنگوهایش میلیاردرهای نیمه دیوانه آمریکایی هستند که هنوز اصرار دارند چنین نیست یا به کمک هایک و پوپر می‌­خواهند اثبات کنند زمین‌شناسی یا اکولوژی علم نیست. و در نهایت رجوع می­‌کنند به کتاب دینی که اشرف مخلوقات هرکاری بخواهد می‌­تواند با طبیعت به قول هایدگر منبع ذخیره، انجام دهد. یک اصطلاحی که این چند ساله خیلی استفاده شده است سرمایه‌­داری هار یا سرمایه­‌داری نئولیبرال هار است. آنچه می­‌خواهم بگویم در واقع تا حدی بی­‌معنا بودن یا حتی گمراه کننده بودن این اصطلاح است چون این فکر را ایجاد می­‌کند که گویا سرمایه‌­داری غیر هار وجود دارد یا اینکه اصلا آینده­ای غیر از نئولیبرالیزم جهانی شدن پیش رو هست یا اینکه امکان بازگشت به دهه ۶۰ و ۷۰ هست.

حالا من سعی می­‌کنم از طریق مثال به بی­‌معنا بودن این اصطلاح که حتی خودم هم از آن استفاده کرده­‌ام بپردازم. یکی از واضح‌­ترین مثال­‌ها وضعیت امروز یونان است که در واقع هیچ راه دیگری وجود ندارد و هیچ به دیل دیگری جز ادامه سیاست‌­های سرکوب کننده هار وجود ندارد و این به یک معنا نتیجه ذات سیستم است هرچند که در عین حال نتیجه تصمیمات کسانی مثل مرکل است بنابراین با رجوع به این مثال می­‌فهمیم چرا آنچه که پیش رو هست، چیزی نیست جز همین نئولیبرالیزم جهانی شده و تداوم و افزایش آن که لغاتی چون هار یا افسارگسیخته هیچ چیزی به آن اضافه نمی­‌کند جز ایجاد این تصور که سرمایه­‌داری غیر هار ممکن است. اگر ما بی­‌معنا بودن این اصطلاح را بپذیریم چیزی که اثبات می­‌شود پیشگویی رزا لوکزامبورگ است که گفته بود بشریت با انتخاب بین سوسیالیزم و توحش رو به رو است.

بنابراین مسئله اصلی تاکید نهادن بر این حضور فراگیر این توحش است که همه را دربر می­‌گیرد و این در برگرفتن مهم است و پنهان شدنش هم مهم است. ولی پنهان کردن این انکار ایدئولوژی با بحث پایان سیاست و ایدئولوژی متفاوت است. ولی این پوشاندن و انکار ایدئولوژی مهم است چون امروزه اگر به مقالات مثلا گاردین یا هر روزنامه دیگر رجوع کنید از اظهارنظرها پیداست ما چگونه با قطب­‌های دوگانه کاذب روبرو هستیم و چقدر انرژی و وقت صرف این دوگانگی­‌های کاذب می­‌شود. تکیه من بر این است که عملکرد ساختاری و فرمال ایدئولوژی مهم­تر از عملکرد محتوایی آن است. بنابراین تکیه بر این توحش ضروری است و هر شکل از سیاست رادیکال مردمی باید بتواند با درگیر کردن همه در این توحش آغاز کند و نقطه شروعش، کلیت توحش باشد وگرنه در همین دوگانگی‌­ها گیر می‌­کند و قضیه نسبی می‌شود. رادیکالیزم واقعی باید اینکه همه ما درگیر توحش هستیم را شرط اول بگذارد و در انتخاب‌های سیاسی هم همه نمودهای توحش را شجاعانه اسم ببرد تا رانده نشود به فضاهای کاذب. باید در نظر گرفت که هم سیستم تجسم توحش است و هم آدم‌­ها و تصمیم­‌گیری­‌ها . ما تصمیم­‌گیری­‌های کسانی مثل مرکل، یونکر یا بوش را می­‌بینیم. چون سیستم، سیستم توحش است نخبگان این امکان را پیدا می‌کنند که تصمیماتی می­‌گیرند که میلیون­‌ها نفر بیکار یا کشته می­‌شوند و  از قضا دقیقا همین تصمیم­‌گیری­‌ها است که طریقش توحش سیستم عمل می‌­کند. سیستم در کل توحش است و نخبگان امکان انجام هر عملی را پیدا می‌کنند. و چون نخبگان تصمیم می‌­گیرند و از طریق تصمیم­‌گیری­‌های اینها در کشور خودشان و جاهای دیگر است که توحش سیستم همگانی میشود. اگر قرار باشد قطب‌­نمای ایدئولوژیک­مان را ۱۸۰ بچرخانیم که خودمان را در بربگیرد اشاره کنم طبق آمار رسمی مقامات رسمی خودمان طی سه چهار دهه گذشته رشد سرمایه‌­داری بیشترین صدمه را به محیط زیست زده. طبق همین آمار رسمی برگردیم به سال ۹۰ و ۹۱ و ۹۲ رشد اقتصادی -۵ بود که شد -۴ و بعد -۳ شد که تحریم‌­های گسترده تجاری و بانکی و صنعتی هم بر اقتصاد حاکم بود. در یک اقتصاد ایزوله شده تحت تحریم ما سالانه بین ۲۰ تا ۳۰ هزار پورشه و مرسدس بنز وارد کردیم. ماشین‌­هایی با قیمت‌های عجیب و مصرف بالای بنزین.

در نهایت تفاوت بین این دیدگاه و نسبی­‌گرایی پست مدرن را می­‌خواهم برجسته کنم . اولا دیدید که دیدگاه بدبینانه من با خوش­بینی پست­‌مدرن‌یستی ربطی ندارد و دوما من وقتی از انکار ایدئولوژی حرف می­‌زنم منظورم همین گسترش توحش به همه جاست و بی­‌معنی شدن نمادها و اسامی است که قبلا معنی داشتند مثل رادیکال. اما این انکار به معنی پایان ایدئولوژی و پایان سیاست نیست بلکه اتفاقا به معنی قرار گرفتن در برابر دوگانگی سیستم و نخبگانی است که همراه با هم دارند توحش را بر همه مستولی می­‌کنند. به نظر می‌آید وقتی از توحش به عنوان کل جهان شمول حرف می‌­زنیم بگوییم تا حدی می‌­توانی این را بر اساس یک استثنا برسازنده بخوانیم که هر کلی استثنایی دارد که با  کنار گذاشتن آن خودش را می سازد. اما بر این اساس این از یک طرف استثنا نسبی می‌شود و از طرف دیگر کل هم نا­تمام است اما حرف من برعکس بود. و گفتم کل تمام است و همه رفتیم در توحش ولی اتفاقا از دل کلی شدن توحش، استثنا بیرون می‌­آید.

دقیقا چون سرمایه‌­داری خودش را با هار بودن یکی کرده،  ما در هر جا هر کسی کمترین ایستادگی را بکند برای تمدن و شرف و حیثیت در برابر این منجلاب و خودفروشی جهانی که اسمش شده مصرف‌گرایی، خود به خود این ایستادگی برای تمدن تبدیل می‌­شود حمله به سرمایه‌­داری. پس هرجا که ما ذره‌­ای کرامت، صداقت یا ایستادگی پیدا می­‌کنیم این ایستادگی  به مبارزه‌ای ضد سرمایه‌داری تبدیل می‌شود و این چیزی است که نظام حاکم جهانی نفهمیده و همه شکل­‌های مختلف مبارزه خواه ناخواه بعد از یک مدت می‌­رسند به اینکه دشمن واحد دارند.

پایان پیام

کد خبر : 1738 ساعت خبر : 12:46 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=1738
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات