مخاطب تئاتر مینی‌بوس می‌خواهد

مخاطب تئاتر مینی‌بوس می‌خواهد

به گزارش پایگاه خبری گلونی میثم عبدی کارگردان تئاتر و تهیه‌کننده و بازیگر رادیوست که این روزها کمی بدخلق است.

او در بیست‌ویکمین نمایشگاه مطبوعات، خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری مهمان گلونی بود. با او درباره خلق بد این روزهایش، ترافیک تهران، کمدی، مافیای تئاتر، مردم تنبل و مسئولین گفت‌وگو کرده‌ایم.

– شنیدم این روزها یک کم عصبی هستی؟

عبدی: آره. خیلی.

– چرا این قدر عصبی هستی؟

عبدی: ترافیک.

– واقعا ترافیک؟ یا احساس می‌کنی که مخاطبان، جامعه و تئاتر تو را نشناخته‌اند و در حق‌ات اجحاف شده است؟ چرا عصبانی هستی؟

عبدی: بله. به خاطر این‌که خیلی آدم‌هایی که سر جای خودشان نیستند، سر یک جاهایی هستند که خیال می‌کنند سر جای خودشان هستند.

– خودت چه تلاشی می‌کنی برای این‌که جای خودت را به دست بیاوری؟

عبدی: خیلی کم، صفر. به خاطر این‌که نصف عمرم در ترافیک می‌گذرد و اگر بخواهم تلاش همه بکنم، نمی‌رسم. می‌دانی چند بار اجرای‌مان به خاطر همین ترافیک لغو شد؟

مخاطب تئاتر مینی‌بوس می‌خواهد

– چرا یک تئاتر در مورد شهر تهران نمی‌سازی؟

عبدی: خیلی چیپ است. برای این‌که برای کمدی که کمدی نمی‌سازند. من عادت کرده‌‌ام برای چیزهای تراژیک کمدی بسازم. دیگر وقتی خودش کمدی است، من چیکارش کنم؟

– وجه تراژیک هم دارد؟ همین بدبختی و آلودگی هوا و…

عبدی: این‌ها کمدی است. ماجرایی و دعوایی است که بین استانیسلاوسکی و چخوف بوده است. چخوف می‌گفته مرغ دریایی من کمدی است، آن می‌گفته کمدی چیه، اون می‌زند خودش را می‌کشد به خاطر نرسیدن به عشق. می‌گوید نه از نظر من کمدی است. چخوف می‌گفته من این را کمدی نوشتم، تو چطور کمدی این را درک نمی‌کنی؟

– از روند شکل‌گیری تئاتر برایمان بگو.

عبدی: ماجرا این است که من هر وقت که دیگر چاره‌ای ندارم برای زنده‌بودن، می‌روم سراغ تئاتر. یعنی احساس می‌کنم الان یا باید تئاتر کار کنم یا باید بمیرم. این‌جا ماجرا هم الان دو سال یک بار می‌افتد، به خاطر این‌که من می‌روم و تئاتر می‌کنم و باید یک جا ارائه کنم و آن بدتر است. تو یک چیزی خلق می‌کنی و یک چیزی می‌نویسی، ولی حتی یک نفر هم نمی‌تواند آن را بخواند؛ تو که طنزنویسی چه حسی به تو دست می‌دهد؟ مثلا در یک نشریه‌ای، جایی یا یک فضای مجازی. تئاتر خیلی فرق دارد با مدیوم‌های دیگر هنری. باید تئاتر را در سالن اجرا کنی و چهار نفر هم بیایند ببینند؛ حتی بگو رایگان و بلیت هم نخرند. ولی به هر حال باید بیایند و ببینند دیگر. خب این سالن‌هایی که همه‌اش دست مافیای کله‌گنده تئاتر است، از دست این چیزها عصبی هستم.

– تو خودت هم یک جور مافیا هستی.

عبدی: نه کی گفته؟ من کجا مافیا هستم؟ سالن گوشه نیاوران مافیاست؟ تئاتر باران مافیاست؟ عمرا.

– خب الان خیلی‌ها هم در حسرت این سالن هستند؟

عبدی: آخر مسئله این است که چه کسانی در حسرت آن هستند؟

– مافیا در حد تالار وحدت نیستی، تالارهای دیگر چی؟

عبدی: اصلا تالار وحدت هم نخواستیم، یک سالن معمولی شهر را می‌گویم. مافیا منظورم این است که تو یا باید مثلا یا فلانی باشی و باید از افرادش باشی که در یک سری سالن‌های خاص به تو اجرا بدهند.

مخاطب تئاتر مینی‌بوس می‌خواهد

– اسم سالن گوشه انگار یک کنایه‌ای توش هست؟

عبدی: دقیقا همین شکلی است. پرت است.

– مثلا من اگر بخواهم بیایم، باید یک روز کامل وقت بگذارم تا برسم به آن‌جا؟

عبدی: واقعا یک روز کامل. یعنی ما پنج راه می‌افتیم، با استرس ساعت ۷:۳۰ تا ۸ می‌رسیم. یک روزی در خمین مادرم به من می‌گفت در شهر اراک هنرستان هنر است، می‌خواهی دبیرستان علوم انسانی نخوان و برو هنرستان و در اراک بخوان. گفتم بابا ۴۵ دقیقه راه کی می‌رود تا اراک؟ الان عمرمان دارد تلف می‌شود در این ترافیک مزخرف تهران.

– از تئاتر کمدی اتفاقات بگو و شکل‌گیری‌اش. الان چندمین تئاتر است؟

عبدی: این ششمین کار است. حالا من یک توضیحی بدهم در مورد اسم کار و اسم گروهمان. اسم گروهمان گروه تئاتر اشتباهات است. اصلا بر اساس کمدی اشتباهات شکسپیر اولین کارمان را کار کردیم، به خاطر همین و به خاطر عرقی به نسبت به شکسپیر داشتم، اسم گروه را گذاشتیم گروه تئاتر اشتباهات و اسم اولین کاری که بر اساس آن کار کار کردیم، چون خیلی خرابش کرده بودیم، اسمش را گذاشتیم کمدی افتضاحات؛ احساس می‌کردیم به افتضاح کشیدیمش. و همین ماجرا شد که ما کارهای بعدی‌مان را هم شبیه همین اسم بگذاریم. اما الان یک مشکلی که به وجود آمده، خیلی از اطرافیانم می‌گویند چرا این کمدی را بر نمی‌داری از پسوند کارهایت؟ تو کارهایت دارد با کارهای آزاد مقایسه می‌شود. می‌گویم اشکال ندارد، من می‌خواهم از حیثیت کمدی‌ام دفاع کنم. در جامعه‌ای که یک طرفش در بولینگ عبدو و تئاتر دماوند و… تئاترهای آزاد اجرا می‌شود و واقعا هم آزاد است، خیلی عذر می‌خواهم یعنی رکیک است و شوخی‌های این شکلی است و شوخی‌های جنسی است؛ در چنین فضایی واقعا کمدی کارکردن راه‌رفتن روی لبه تیغ است. یعنی تو نمی‌توانمی کمدی‌ای کار کنی که هم تماشاگر را بخندانی و هم بگریانی، چون وقتی می‌گویی کمدی باید بخندانی و نمی‌توانی که تماشاگر بیاید آن‌جا و اسمش را بگذاری کمدی، بعد یک تئاتر روشنفکرانه اجرا کنی که هیچ کس هیچ چیز نفهمد. و از آن طرف هم یک سری کار دارد اجرا می‌شود که خیلی‌ها هیچ چیز از آن نمی‌فهمد و خیلی از تماشاگران می‌گویند آقا این چی بود و این چه کاری بود؟ واقعا در چنین فضایی که یک سری از آنور بوم افتاده‌اند و یک سری از اینور بوم، کمدی کارکردن سخت است و بنابراین من همچنان اصرار دارم که اسم کارهایم کمدی باشد و پیشوند کمدی داشته باشد.

بعد از آن کمدی ارتباطات بود که بر اساس اختراع تلفن بود. یک روزی ما نشسته بودیم، دیدیم در اخبار دارند می‌گویند یکی ظاهرا قبل از گراهام بل تلفن را در ایتالیا اختراع کرده بوده، ولی پول نداشته برود و ثبتش کند. دیدیم عجب اتفاق تراژیک کمدی بوده و بعد این را کمدی کردیم به نام کمدی ارتباطات. تقابل این دو تا آدم بود، به اسم بود آن آدم و گراهام بل.

مخاطب تئاتر مینی‌بوس می‌خواهد

بعد کمدی اکتشافات را کار کردیم که بر اساس داستان کشف آمریکا بود که آن هم ظاهرا یک ماجرایی دارد که اصلا می‌گویند آمریکا را که اسمش را گذاشتند آمریکا، بر اساس نام یکی از ملوانان کریستوف پلمب بوده که یهودی‌ها می‌آیند و دمش را می‌بینند و کریستوف کلمب هم در آخرهای عمرش خیلی با فقر و بدبختی می‌میرد. می‌آیند و سرِ کریستوف کلمب را می‌کنند زیر آب و الان فقط یک کشور کلمبیا به اسم کریستوف کلمب است. خلاصه ماجرا این است که دوباره تقابل این دو تا آدم بود و ما این دو تا آدم را روبرو کردیم در کشتی و کار بعدی‌ام کمدی ارتفاعات بود که داستان اختراع هواپیما بود؛ برادران رایت.

کار بعدی‌مان کمدی استشمامات بود که بر اساس داستان دماغ گوگول بود که می‌گویند وحشتناک‌ترین داستان دنیا است تا الان هنوزم که هنوز است می‌گویند یکی از وحشتناک‌ترین داستان‌های دنیا است. و الان هم کمدی اتفاقات است بر اساس نمایشی از ادواردو دفیلیپو با ترجمه داریوش مودبیان. نام اصلی نمایش «کمدی هنر تئاتر» است. البته ما متن را بازنویسی کردیم و متن کلا عوض شده، به خاطر همین هم اسمش را عوض کردیم، البته حقوق مترجم و حالا نمی‌دانم مترجم حقوق نویسنده را رعایت کرده یا نه، ولی ما حقوق مترجم را به لحاظ مالی هم حتی رعایت کردیم و پول به او داده‌ایم بابت مجوز و الان داریم این کار را اجرا می‌رویم.

– انتظار داشتی دفعه اول خیلی از کارتان استقبال شود؟

عبدی: بله، ولی نشد. چرا؟ به خاطر این‌که حاشیه است. به خاطر این‌که ما تبلیغاتمان را اگر ببینید؛ اصلا کار کمدی تماشاگر انتظار دارد تبلیغاتش از جنس تبلیغات آزاد باشد، ولی من کارم تئاتر آزادی نیست، بنابراین تبلیغاتم شبیه کار آزاد نیست. من تبلیغاتم، تبلیغات تئاتری است.

– در حد جیب خودت؟

عبدی: جیب خودم نه، فضا و فرم تبلیغات را دارم می‌گویم. فرم تبلیغات یعنی طراحی. در واقع یک طرح گرافیکی است و اصلا ماجرا یک جور انقلاب هنری است در کار. یک گروه تئاتری هستند که انقلاب می‌کنند علیه فرماندار یک شهر و این ماجرا تقابل بین سیاست و هنر است و فضای هنر اعتراضی است. به خاطر همین خیلی از آن دسته از آدم‌هایی که دنبال کمدی‌های آزاد هستند، با دیدن این تبلیغات سراغ کار ما نمی‌آیند و مخاطب نداریم. مخاطب ما مخاطبِ تئاتربین هستند، تماشاگر فهیم تئاتر هستند که نیاوران نمی‌آیند.

– تو کار سیاسی می‌کنی؟ در تئاتر؟

عبدی: آره، همه جا هم گفته‌ام که کمدی‌ام، کمدی سیاسی است.

– کمدی سیاسی باید بگیرد و مخاطب داشته باشد. ولی شاید باز با کمدی سیاسی نتوانی با کمدی جنسی رقابت کنی.

عبدی: خب همین دیگر. قاعدتا خیلی جذاب‌تر است. الان سالن‌های تئاترهای آزاد هر شب دارند پرِ پر می‌روند.

– به نظرم تو تیم را نباید رها کنی. چون این کار، کمدی و این نگاه تلخ و این نگاهی که جدی است به مسائل سیاسی و اجتماعی، آن چیزی است که اتفاقا کمتر است و تو باید بر آن پافشاری کنی.

عبدی: امیدوارم. نمی‌خواهم بگویم هیچ کس این کار را نکرده، چون الان شاید ۹۵ درصد تئاترهایی که روی صحنه می‌روند، دارند حرف‌های سیاسی می‌زنند. اما این‌که کسی که ادعا کند؛ من کارم کمدی است، دارم کمدی سیاسی کار می‌کنم، یعنی اساسا پیشوند کمدی را برنمی‌دارم از سر کارم، بگویم کمدی است، ولی کمدی سیاسی است، یعنی تو با دیدنش حالت بد می‌شود، ولی می‌خندی، ولی آخرش حالت بد می‌شود. می‌گویی چقدر کثافت برداشته سیستمی که در نمایش داری می‌بینی.

مخاطب تئاتر مینی‌بوس می‌خواهد

– بازرس هم ممکن است بیاید برای کار تو؟

عبدی: قطعا که بازرس یکی از شاهکارهایی است که آخر کمدی سیاسی است که دیگر گند یک بروکراسی اداری را بالا می‌آورد. اما مسئله این است که کلا روسی‌نویس‌ها یک خرده ریتمشان کند است؛ ضرباهنگ الان را ندارد و اذیت می‌شوی. من سر کار این کار واقعا دو ماه وقت گذاشتم با کسی که بازنویسی کرد؛ منوچهر رمضانی. دو ماه وقت گذاشتیم تا توانستیم ریتمش را با ریتم زبان‌های خودمان یکی کنیم. کاراکتر ما اضافه کردیم.

– به مخاطب هرچه می‌خواهی بگو که بیایند و تئاترت را ببینند.

عبدی: تنبل است دیگر، من چیکار کنم. من یک جا در حرف‌هایم گفتم مخاطب فهیم تئاتر بیاید و ببیند. من اول اینجوری صحبت می‌کنم و می‌گویم خواهش می‌کنم مخاطبان فهیم تئاتر بیایند و ببینند و خیلی از دوستانم که آدم‌های تخصصی این حوزه‌اند، تئاتر خوانده‌اند و نمایشنامه‌نویس مثلا مرضیه ازگلی از نمایشنامه‌نویسان خوب الان است که کارهای خیلی خوبی کار کرده و در جشنواره فجر یکی، دو سال رتبه اول نمایشنامه‌نویسی را گرفت. می‌گفت چرا نمی‌آیند این کار را ببینند و می‌گفت اتفاق عجیب و غریبی است. خودتم باید فعالیت کنی و دانه دانه دست آدم‌ها را بگیری و بیاوری. باید مینی‌بوس هماهنگ کنم تا از سر چهارراه ولیعصر سوار کند و بیاورد.

پایان پیام

کمدی اتفاقات تا ۴ دی در تئاتر باران اجرا می‌شود.

کد خبر : 10301 ساعت خبر : 5:10 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=10301
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات