یلدا به سبک خرمآبادی
پایگاه خبری گلونی، سیدفرید قاسمی: بلندترین با یه سخن دیگر درازترین شب سال را در شهر و دیار ما شوچله (شب چله) یا شو اول قاره میگویند.
برای ریشه قاره دو روایت داریم، عدهای میگویند عربی است و عدهای دیگر معتقدند ترکی است.
چون قار در ترکی به معنی برف است و در عربی گویا به معنای سرد است. این اولین شب سرد است و این شب را به عنوان اولین شب سرد میشناسند در بعضی فرهنگها.
برای برگزاری هرچه باشکوهتر این شب در هر شهر و دیاری آدابی وجود دارد.
پیشتر در خرمآباد زنان خانه خوراکیها و خوردنیهای گوناگونی را تدارک میدیدند برای شب یلدا و بنابر وسع مالی گوسفند، بوقلمون و یا مرغ را از مدتی قبل نگاهداری میکردند تا پروار شود و در آستانه یلدا سر ببرند و از گوشتش برای چلو گوشت استفاده کنند که به گوشت زیر پلو معروف بود.
در بیشتر خانهها غذای اصلی چلو گوشت بود اما نوع گوشت تفاوت داشت حتی فرودستان جامعه که قادر به پرداخت خیلی از هزینهها نبودند غذا در خانههایشان در این شب متفاوت بود و به اصطلاح میگفتند شکمی از عزا در میآوریم
در این شب. بعد از شام نوبت به تنقلات میرسید. آجیل سنتی این شب ترکیبی از شاهدانه و فندق و کشمش و کنجد و گردو و گندم برشته یا به سخن بومی ما گَنِمبرشته یا گنمشیر بود.
بعضی خانهها از آجیل دیگر موسوم به آجیل بازاری یعنی آنچه از بازار میخریدند و تخمه استفاده میکردند.
هندوانه و انار را میوههای اصلی شب چله میدانستند و بر این باور بودند هرکس در این شب هندوانه بخورد در فصل گرما احساس تشنگی نخواهد کرد. انار هم معتقد بودند که خون را تصفیه میکند.
برخی هم خوردن هندوانه را در اول زمستان صلاح نمیدانشتد و گروهی بودند که حتی خوردن هندوانه را مضر میدانستند البته این گروه اقلیت بودند و اکثریت خوردن هندوانه را توصیه میکردند.
یلدا به سبک خرمآبادی
از دیگر آداب همیشگی فراموش ناشدنی شب یلدا در خرمآباد تفال بود.
فال چِلسرو و فالهای دیگر که مرسوم بود مثل فال خاکستر. شاهنامهخوانی، حافظخوانی، نظامیخوانی هم در این شب یکی از سنتهای مردم شهر و دیار ما بود.
در یک دوره شب یلدانشینی در خانه بزرگ فامیل یکی از آداب بود البته روزگاری بود که خانهها هنوز به کاشانه تبدیل نشده بودند.
زمانی که خانهها به کاشانه تبدیل نشده بود و از پشت بامها رفتوآمد صورت میگرفت یکی از سرگرمیهای شماری از نوجوانان شالاندازی بود.
در زبان بومی شالدورکی گفته میشود. ظرفی که به شال گره میزدند و روانه حیاط خانه دیگران میکردند برای اینکه صاحب خانه بداند شالاندازان بر سر دیوار خانهاش منتظر احسان هستند همآوا میخواندند: «امشو اول قاره، خیر د هونت بواره، نون و پنیر و شیره، کیخا هونت نمیره»
برگردان گفتههایشان به فارسی این است: امشب شب یلداست، خیر و برکت به خانه شما ببارد، نان و پنیر و شیره، کدخدا (صاحبخانه) شما نمیرد»
پس از این گفتهها منتظر میماندند. اگر به خواسته خود میرسیدند که همان ابیات را تکرار میکردند اما اگر با بیاعتنایی روبهرو میشدند یا بعضی از نابخردان شال نوجوانان را آتش میزدند و یا خشت و سنگ در ظرفشان میگذاشتند نوجوانان بیدرنگ مقصریابی میکردند و یکی از این سرودهها را میخواندند:
«نون و پنیر و شیره، کیخا هونت بمیره»
«نون و پنیر گزر، کیخا هونت ویر خضر»
«نون و پنیر و حلوا، کیخا هونت لنگ والا»
زمستان در دیار ما فصل پر افسانهای است که با شب یلدا شروع میشد.
شب یلدا را آغاز اَمیل میگفتند. یعنی چله گپه (چله بزرگ). آغاز دوره امیل را از یکم دیماه میدانستند . ۱۰ بهمن یا به روایتی ۱۵ بهمن آغاز دوره مَمیل بود .
ممیل یعنی چله کوچک (چله کوشکه). میانه این دو تا را میگفتند چله اشکس.(چله شکست). اعتقاد بر این بود ۱۵ بهمن زمین دزدکی نفس میکشد و آن را نفس دزد میگفتند.
امیل و ممیل را برادر میدانستند که ممیل برادر کِهتر بود و در افسانهها میگفتند اینها خط و نشان برای هم میکشیدند چون نفس زمین در دوره یکی از آنها آشکار است.
البته روایتهای گونانی درباره افسانه امیل و ممیل وجود دارد.
بدنه جامعه ممیل را بی اعتماد و بیتعادل میدانستند چون ۶ روزه دوره پایانی آن هوا ثبات نداشت و گاه شبیه زمستان بود و لحظههایی بهار گونه. همین سبب شد که ممیل را بیتعادل و غیرقابل پیشبینی میدانستند.
پایان پیام