پایگاه خبری گلونی، امیرحسین دولتی: به گزارش ایسنا و به نقل از گیزمک، محققان دانشگاه٬٬لنکستر٬٬ انگلیس با استفاده از یک سنسور که روی آن الماس تعبیه شده است، توانستند بیماری آلزایمر را تشخیص دهند.
این خارجیا هم دنیایی دارن واسه خودشون. هر روز با یه چیز جدید یه مریضی رو یا تشخیص میدن یا درمان میکنن؛ ولی ما ایرانیا یه ماده دارویی داریم که هزار ساله داریم اونو استفاده میکنیم و هر سال هم یه خاصیت جدید واسش پیدا میکنیم. یعنی مثلا اگه خارجیا چنتا مریضی رو با الماس و طلا و نقره درمان میکنن، ما واسه همهی اون مریضیها عنبرنسا تجویز میکنیم.
خب معلومه اونها از لحاظ علم و فناوری خیلی عقب موندن. بالاخره کشورهای جهان سومی هستن و کاریش هم نمیشه کرد. آخه رفتن این همه پژوهش کردن و کلی وقت و هزینه هدر دادن تا آخر سر فهمیدن که میشه با الماس آلزایمر رو تشخیص داد.
خب چه کاریه اصلا، شما همون الماس رو بده به من، من باهاش کور و کچل و قطع نخاعی و هزار تا مریض رو درمان میکنم. واسه این کار هم فقط کافیه الماس رو بگیری جلوی مریض تا شفا پیدا کنه.
آخه ما اگه الماس داشتیم که دیگه این ادا و اطوارا رو نداشت. میبردیم همونو میفروختیم و با پولش هم آلزایمرو تشخیص میدادیم و هم درمان میکردیم. شما اول الماس رو به من نشان بده بعد بیا با هم صحبت کنیم.
والا من خودم تنها خاطرهای که از الماس دارم برمیگرده به اول دبستان. یادمه اون موقع تو خونه مامانبزرگم یه لوستر بود که آویزهای شیشهای شبیه به الماس داشت. منم اون موقع فکر کردم که اونا الماسن. یه بار یکیشون رو دزدکی برداشتم و رفتم مغازه. به فروشنده گفتم آقا یه چنتا لواشک بده بهم. فروشنده هم لواشکها رو آورد و بهم گفت پولشو بده. منم اون الماس رو از جیبم درآوردم و با غرور پرت کردم جلوش و بعدش گفتم: پول لواشکها رو حساب کن، بقیشم بذار بمونه تو جیبت، ما از اینا زیاد داریم تو خونمون. حالا درسته که فروشنده منو از مغارش انداخت بیرون ولی من همون موقع با خودم عهد بستم که وقتی بزرگ شدم انقدر کار کنم تا بتونم یه الماس بخرم و ببرم پرت کنم تو صورت اون فروشندهه.
پایان پیام