دزدها به قبرستان رسیدند
به گزارش پایگاه خبری گلونی، بعد از سر و کله زدن با هم در فضای مجازی و قفل فرمان کشیدنهای جامعه حقیقی حالا چشممان به پدیدههای جدیدتری روشن شدهاست.
دزد قبرستان یکی از همین پدیدههاست. آسیبهای اجتماعی هر روز عجیبوغریبتر میشوند. نمیتوان چشمها را بست و بیخیال آنها شد. جامعه هدف در این آسیبها معتادان و کارتنخوابها هستند. برای سرپوش گذاشتن روی کموکاستیهایمان هر روز آنها را بیشتر قربانی میکنیم و یادشان میآوریم که راه برگشتی ندارند، چون ما همیشه دنبال مقصر جایی بیرون از هویت خودمان هستیم و آنها همیشه در دسترس هستند. رویمان را زمین نمیزنند و مسئولیت همه جرمها را گردن میگیرند. وقتی پای دزدها به قبرستان و حین مراسم تدفین باز میشود انگار همهچیز تمام شده. انگار دزدها آخر راه هستند و نمیخواهند آن بخش از وجودشان که تمام قد نابود شده را دوباره بسازند.
مواد مخدر و فقر مطلق میتواند همینقدر بیرحم باشد که آن لحظه را بر ضربه زدن مالی انتخاب کند اما از فقر فرهنگی هم نباید بگذریم. ظاهراً وسط گریه و زاریهای حین تشییع باید حواسمان ششدانگ به خودمان باشد، به جیبمان. به مدارکی که نباید در ماشین باشد و حالا هست و به همه آنچیزی که بهانه میدهد به دزدها برای غارت در آن ثانیههای از خودبیخود شدن.
دزدها به قبرستان رسیدند
دزدی قبرستان از دزدی در مراسم تشییع آدمهای مشهور باب شد. یک شاخه از همان جیبزنی که به بهانه جمعیت، کار سارق را آسانتر میکند. حالا از دزدی فانوس و سبدهای گل و فروش دوباره آنها، به جاهای باریکتری رسیده. باید برای این آسیبهای نوظهور فکری کرد، برای آدمهایی که ذهن و بدن گرسنهشان توان فکر کردن را از آنها میگیرد و شاید حتی آنهایی که غریبهتر نیستند و خودیاند. بدبینترین آدم روی زمین هم فکر نمیکرد که یک روز کار به اینجا بکشد، این فاصله عجیب بین آدمها به بهانه طبقات اجتماعیشان همه معادلات آدمیت را بر هم میزند. انگار باید با مؤلفههای تازه مفهوم جدیدی از انسانیت بسازیم.
پایان پیام