یوزها و کمدینها
پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفریخواه: «تا یک حسرت ملی ۵۰ یوز باقی است.»
این عنوان یک کمپین مردمی در فضای مجازی کشور است. حالا آدمهای سرشناس زیادی به این کمپین پیوستهاند. روز ۹ شهریور ماه روز ملی یوزپلنگ بود؛ میخواستیم برای نجات این جاندار در حال انقراض کاری کنیم اما حمایتها برای نجاتش کافی نبود. بخش خصوصی عهدهدار مسئولیت نگهداری از بازمانده این حیوانات شد و دغدغه همیشگی نداشتن پشتوانه مالی اجازه نداد وظایفش را به طور کامل انجام دهد.
داستان یوز ایرانی در تقویم ملی از دل کویر شروع شد وقتی که در روز ۹ اُم شهریورماه سال ۱۳۷۳ و در گرمای تابستان، یک یوزپلنگ ماده به همراهِ سه تولهاش برای نوشیدنِ آب به سوی نخلستانهای اطراف کویر مرکزی آمد، اما در میانِ تعدادی از مردم محلی ناآگاه محاصره میشود و مادر پس از مدتی مقاومت در برابر حملات و ضربات مردم که با سنگ و چوب به او وارد میشود، فرار میکند اما سه تولهاش گرفتار میشوند. یکی از شاهدان، خود را به ادارهٔ محیط زیست میرساند و مأموران محیط زیست را آگاه میکند. هنگامیکه مأموران اداره به محل میرسند با لاشهٔ بیجان یکی از تولهها مواجه میشوند اما دو تولهٔ دیگر با وجود جراحات شدید همچنان زنده بودند و به مرکز استان منتقل میشوند. شدت ضربات وارده بر سر و روی یکی از تولهها باعث مرگ او در میانهٔ راه میشود. تولهٔ بازمانده، ماریتا نام گرفت و بعد از مدتی بهبود یافت؛ اما تا دی ماه ۱۳۸۲ در پارک پردیسان تهران باقی ماند و در همانجا پس از ۹ سال مُرد. هر چند دو توله جان باختند و ماریتا نجات یافت اما ماریتا بازماندهای بود که به دلیلِ تنهایی و نبودِ جفت، هرگز نتوانست کمکی به رفع انقراض یوزپلنگها کند. از سال ۱۳۸۶ روز یوزپلنگ وارد تقویم شد. مردم برای نجات یوزهای باقیمانده دیر بسیج شدند. آگاهیهای دقیقه نودی به کارمان نیامد. سگهای گله با یوزها در میافتادند و چوپانها برای نجات دامشان به آنها شلیک میکردند.
یوزها و کمدینها
مناطق حفاظتشده حتی آبشخورهای استاندارد ندارند و الگوی تغذیه این جانداران به مرور زمان تغیییر کرده، کمبود یوز ماده، امیدها برای ادامه نسل را از آنها گرفته و همه اینها یک عزم ملی میخواهد، خارج از شعارزدگی و کلیشههای همیشگی. برای نجات یوزپلنگها باید همه به میدان بیاییم. از حامیان مالی کمک بگیریم وبه نفع آنها اعانه جمع کنیم. کاش یوزپلنگها یک سامانه پیامکی داشتند که با آن شارژ میگرفتیم و برای نجاتشان کاری میکردیم. کاش یوزپلنگها استندآپ کمدینهای قهاری بودند و پول نجات خودشان را جمع میکردند.
پایان پیام