منطق کمدی این نمایش آزاد و رها نیست
جهان با گستردگی و پهناوری خود دارای زیر مجموعههای بسیاری است که هر کدامشان برای خود از اهمیت و اعتبار خاصی برخوردار هستند که از میان آنها میتوان به خانواده اشاره داشت. کانونی که در آن لحظههای تلخ و شیرین بسیاری رقم میخورد. اوقاتی که شاید دچار رومزه بودن شوند و یا شاید بستری شوند برای صعود به قلهای دیگربرای فتح و یا نزولی برای سکوت.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، مسعود ترابی از جمله نویسندهها و کارگردانهای جوانی است که تجربههای بسیاری را برای آنکه اثری را با دیدگاه متفاوت روی صحنه آورد پشت سر گذاشته است. آثاری که بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. حال از جمله آثاری که ترابی آنها در مقام نویسنده و کارگردان تولید کرده است باید به «یک دقیقه سکوت»، «مهمان ناخوانده»، «رزمایش عاشقانه»، «تاریخ انقضا ذهن دیوانه»، «زنجیرشدگان»، «اِل کلاسیکو» اشاره داشت. همچنین این کارگردان در کارنامه کاری خود نمایشهای کارگردان: «خودکشی با دندان نیش»، «هیله» و «هجده» که جدیدترین اثر او است نام برد. نمایشهای «ضیافت»، «او یک مرد بود» و «مهمان ناخوانده» جزو آثاری بودهاند که مسعود ترابی در آنها به عنوان بازیگر حضور داشته باشد. حال به بهانه نمایش «اِل کلاسیکو» با نویسنده و کارگردان این اثر گفتگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
منطق کمدی این نمایش آزاد و رها نیست
نمایشنامههایی که به مسائل روز و حوزه اجتماعی اشاره میکند باید در متن خود پیامی برای ارائه وجود داشته باشد. تصور میکنید انتقال این پیام میتواند تاثیری در رویکرد جامعه داشته باشد؟
قاعدتا مقوله ومدیوم تئاتر باید در آثار خود حرفی برای گفتن داشته باشد و اگر این طور نباشد و به مسائل روز جامعه خود و آن را نفد نکند به طور حتم هیچ جنبه هنری نمیتواند داشته باشد. در واقع اگر ما در یک اثر نمایشی ما اگر نتوانیم حرفی بزنیم و دغدغه روز جامعه را بیان کنیم از مسیر اصلی خارج شدهایم. البته و به طور حتم این گونه پیامها از سوی یک نویسنده، کارگردان و مولف که از جامعه خود میگیرد باید آن را به شکل نمایشی انتقال بدهد با توجه به نوع پردازش قصه تاثیر مثبت و همین طور تاثیر منفی خود را میتواند بر مردم آن جامعه داشته باشد.
آیا اهمیت و قدرت پیام یک اثر این قابلیت را میتواند فراهم کند که جامعه از فرهنگ و هنر تاثیر بگیرند؟
از نظر من وظیفه یک هنرمند است که بتواند بر جامعه خود تاثیر بگذارد. با این دیدگاه که هنرمند و یا نویسندهای که متنی را مینویسد به یقین نکتهای در ذهنش به غلیان افتاده است و سپس تصمیم میگیرد درباره آن شروع به نوشتن کند. حال آن نکتهای که نویسنده از جامعه میگیرد و به همان جامعه تحویل میدهد یک گارگردان باید آن را مورد تحلیل و بررسی قرار بدهد و در مرحله بعد به تصویر بکشد. حال اگر این هنر (تئاتر) وجود نداشته باشد که در جامعه حرفی بزند و تاثیر خود را بر فرهنگ آن مردم بگذارد نمیتوان آن مقوله را در عرصه دنیای هنر جای داد.
از دیدگاه یک نویسنده و کارگردان ضرورت پرداخت به مسائل اجتماعی لازمه چه عنوانهایی میدانید؟
من به عنوان یک نویسنده و کارگردان سبک کاری و رزومهای که تاکنون به دست آوردهام برگرفته از نوشتهها و آثار ایرانی بوده که آنها را کارگردانی کردهام. در واقع علاقه دارم که مسائل اجتماعی روز جامعه خودم را به تصویر کشیده و نسبت به مسائلی که با آنها در ارتباط هستیم واکنش نشان بدهم. به طور مثال معضلاتی که در خانواده و اجتماع با آن رو به رو هستیم که در مسائل اقتصادی، اجتماعی تعریف میشوند. در واقع لازم است که هنرمندان عرصه تئاتر و حتی سینماگران دغدغههای جامعه خود را مورد توجه و بررسی قرار بدهیم که شاید برای اصلاح بتواند کمکی کند که در فرهنگ مردم، چه دیدگاه مسئولان و مخاطبانی که آن اثر را میبینند لازم است که در ذهن خود مرور کنند که میتوان شکل دیگری هم دید و رفتار کرد.
در نمایش «ال کلاسیکو» با متنی اجتماعی رو به رو هستیم که به کانون خانواده اشاره دارد. دلیل آنکه خانواده را در روایت اصلی خود آوردهاید چیست؟
نمایش «اِل کلاسیکو» همان طور که از اسمش مشخص است جدال دو تیم بزرگ فوتبال را تعریف میدهد. در درجه اول برای نام نمایش به این اسم رسیدم زیرا از نظر من اِل کلاسیکو تنها یک رویداد فوتبالی نیست بلکه جنگ بین دو ایالت کاتالان و اسپانیا است. البته با این دیدگاه که همه آگاهی داریم سالها ست مردم کاتالان میخواهند از اسپانیا جدا بشوند و ایالت اسپانیا به کاتالان به چشم یک نوزاد نگاه میکند که حالا بعد از بزرگ شدن قصد جدایی دارد. حال در این زمان اسپانیا مثل یک مادر به کاتالان وابسته است و اجازه نمیدهد که از او جدا شود. بنابراین ما در این نمایش این روایت را در یک خانواده ایرانی آوردهایم. زن طرفدار رئال مادرید و مرد طرفدار بارسلونا. قصه از یک رقابت ساده شروع میشود که شخصیت زن داستان نازا است و قصه باتوجه به این موضوع تغییر شکل میدهد که این زن حتی به بچه دار شدن لیونل مسی هم حسادت میکند و این اتفاق باعث میشود که شوهرش به او خیانت میکند به دلیل آنکه آن مرد به بچه دار بودن علاقهمند است. بنابراین عنوان «اِل کلاسیکو» و ماجراهای یک خانواده ایرانی میتواند برای مخاطب این نمایش جذاب باشد اگر درست به آن پرداخته شود. البته باید بگویم برای من مهم است که یک خانواده ایرانی از فوتبال به یک جنگ درونی خانوادگی روزمره همیشگی میرسند و خودشان را جدا از هم نمیبینند و علاقه دارند با هم زندگی کنند اما معضلاتی که در زندگی آنها پیش میآید باعث میشود که یکدیگر مورد آزار قرار بدهند.
منطق کمدی این نمایش آزاد و رها نیست
خانه را به عنوان محل اصلی شکل گیری نمایش قرار دادهاید. آیا این امکان وجود نداشت که داستان در جای دیگری شکل بگیرد که مردم به عنوان زاویه دید شاهد حضور داشته باشند؟ به طورمثال جایی مانند کافه رستوران.
قصه این نمایش بیانگر روایت مسائل یک خانواده است. خانوادهای که زن خانه دار و مرد بعد از ورود به خانه تصمیم دارند با یکدیگر یک جدال فوتبالی داشته باشند و قرار نیست که ما حتی در صحنههای بازگشت به گذشته وارد دنیای دیگری بشویم. در واقع ما قرار است که یک خانواده را به مخاطب معرفی کنیم که در خانه خودشان بعضی اوقات درکی از طرف مقابل ندارند. حال ما با این تمهید و استفاده از بازگشت به گذشته در ذهن آنها به دهه شصت میرویم اما وارد دانشگاه آن سالها نمیشویم. بلکه آنها هستند که از آن دوران وارد این خانه در زمان حال شده و وارد ذهن شخصیتهای نمایش میشوند. در واقع آن آدمهای دهه شصتی و آن گذشته این آدمها در هر دو زمان رجوع به گذشته هستند به کنار شخصیتهای نمایش میآیند. بنابراین دلیل استفاده از یک خانه برای فضای تمام صحنههای نمایش این موضوع بوده است.
در نگارش متن نمایشنامه کوشیدهاید که تناقضها و تفاوتها بیشتر در معرض دید باشند.آیا این تصمیم را میتوان به نوعی نقد قدرت طلبی در هر زمینهای و البته در خانواده دانست؟
نمایش «اِل کلاسیکو» یک نمایش کمدی است و ما در این نوع نمایشها به تضاد نیاز داریم. به طور مثال اگر یک مرد سر به زیر و ساده لوح باشد و در مقابل یک همسر عصبانی، پرخاشگر داشته باشد میتواند باعث شود که این تضادها ماجراهای آنها شیرین کند و جلو ببرد. البته اگر این تضادها وجود نداشته باشد وهر دو شخصیت ما ویژگیهای مشترک داشته باشند و تفاوتی با هم نداشته باشند قصه نمایش پیش نخواهد رفت و مخاطب را خسته خواهد کرد. بنابراین این تفاوتها در این نمایش جزو لازمههای مهم به شمار میآید.
استفاده از ژانر کمدی و البته کمدی موقعیت برگ برنده این نمایش است که در متن و میزانسنهای طراحی شده دیده میشود. آیا این تمهید به دلیل آن است که در مقابل تراژدی متن تناسب فضایی رعایت شود؟
این نمایش یک نمایش کمدی است اما نه صرفا یک کمدی رها و آزاد. در واقع این اثر از یک کمدی تلخ بهره گرفته و قصه آن روایت و داستان یک زن نازا است که به زندگی و شوهر خود علاقه دارد و دائم تصور میکند که شوهرش به اوخیانت میکند. باتوجه به اینکه شخصیت مرد هم به همسرش علاقه دارد و بچه داشتن بچه برایش مهم نیست. بنابراین این برداشت میتواند شکل ایدهآل یک زندگی باشد اما افکار منفی که به سراغ زن میآید باعث میشود که شخصیت زن نتواند آن طور که باید زندگیش را پیش ببرد. حال با این برداشت و قصه وارد فضای کمدی شدهایم تا بتوانیم با خنده و فضاسازیهای لازم در تمام ارکان نمایش مخاطب را با داستان همراه کنیم تا آنها بتوانند راحتر فکر کنند و بیشتر به عمق قصه برسند. اما آنچنان علاقه ندارم حرفهایی که میزنم و ایدههایی که وجود دارد آن حقیقت اصلی نمایش زیر خنده مخاطب ناپدید شود.
منطق کمدی این نمایش آزاد و رها نیست
در شخصیت پردازیها چه نکاتی برای شما به عنوان نویسنده مهم بوده است؟ کارکردهای دراماتیک تا چه اندازه در پروش شخصیتها نقش داشته است؟
شخصیت پردازی قصه ما در زمان نوشتن متن و چه در زمان روی صحنه آوردن نمایش به طور حتم به دنبال ما به ازاء در جامعه خودم بودم. من در اطراف خودم شخصیتهایی چون شخصیت بازیگر مرد و زن نمایش دیدهام. شاید برایتان جالب باشد که بگویم بسیاری از مخطابان که به تماشای این نمایش نشستند بعد از خروج از سالن برای مخاطبان مرد شبیه به زندگی خودشان بود. همین طور در انتخاب بازیگر من سعی داشتم بازیگری را به کار دعوت کنم که از لحظ شخصیتی به شخصیتهای نمایش نزدیک باشد. لذا زمان تحلیل شخصیت و شخصیت پردازی با دقت به جستجو برای ما به ازا آنها پرداختیم با این دیدگاه که آنها به دلیل بجه دار نشدن به فوتبال روی میآورند که در انتها مجدد به مسئله بچه دار نشدن این زن و شوهر باز میگردد.
دلیل آنکه شخصیتها را با گذشته خودشان رو به رو کردهاید چیست؟ آیا ضرورت داشت که مخاطب بداند در گذشته آنها چه اتفاقهایی رخ داده است؟
به طورحتم هر زندگی که دچار مشکل میشود و یا هر تنش و دعوایی قاعدتا یک ریشه و گذشتهای دارد. ما در تمام نمایشها شاهد آن هستیم که هر اتفاقی که میخواهد صورت بگیرد روند رو به جلو را طی میکند اما من نیاز داشتم که گذشته جایی که بدانم این زن و شوهر چطور ازدواج کردهاند و چه مسائلی برایشان رخ داده است. لذا پرداختن به این مسائل برای قصهای که آن را تعریف میکنم هم جذابیت کمدی میتواند داشته باشد به دلیل بازگشت به گذشته و دهه شصت و در ادامه این اینکه جذابیت بصری را به وجود آورد و اینکه قصه نمایش را پیش ببرد.
آیا این رویکرد باعث نشده است که ریتم دچار نوسان شود و شاکله اصلی نمایش کمی تغییر کند؟
زمانی که ما به گذشته اشاره داریم به یقیت قصد آن را خواهیم داشت که چیزی را در آن دوران به مخاطب یادآوری کنیم. باتوجه به بازخوردهایی که مخاطب بازگو کردهاند ریتم نمایش دچار نوسان نشده است.
از جمله مواردی که میتوان در کنار ژانر کمدی به عنوان نکته مثبت به آن اشاره کرد تصویرسازیهای این نمایش است. درباره نگاه و تفکر برای پیش آوردن آنها بگویید.
از نظر من تعریف کارگردان وصل کردن تفکرات کارگردان و تحلیل متن برای بازیگر است. اما مهمترین چیزی که یک کارگردان نیاز دارد ذوق و سلیقه است. در واقع کارگردان باید از تمام ارکان موجود در دنیای هنر اطلاع داشته باشد. لذا تا آنجا که در توانم بوده کوشیدهام که یک تصویرسازی مناسب برای مخاطبان این نمایش فراهم کنم.
منطق کمدی این نمایش آزاد و رها نیست
در کارگردانی این اثر چه نکاتی برایتان حائز اهمیت بوده است؟
من در مقام کارگردان به طور یقین گروهی که با آنها همکاری داشته باشم برایم از اهمیت بالایی برخوردار بود. البته باید به تهیه کننده این نمایش اشاره داشته باشم که در تمام اوقات کنار گروه نمایشی بود و از هیچ کوششی برای به ثمر نشستن زحمات ما دریغ نداشت. بنابراین این حمایت باعث که گروه با آرامش و انگیزه مسیر خود را طی کند. لذا این نکات برایم اهمیت ویژهای داشتند.
گفتوگو از کیارش وفایی
پایان پیام