این فیلم اصلاً در حد و اندازههای «جشنوارهٔ فیلم فجر» نیست و پذیرشهای اینچنینی که مشتمل بر منافع سیاسی و استصوابهای عقیدتی است لطمه و ضربهٔ مهلکی بر شالودهٔ «جشنوارهٔ فیلم فجر» میزند و اعتماد و اطمینانِ سینماگران و مخاطبانِ سینما را به این جشن بزرگ سینمایی تا حد لازم تقلیل میدهد.
پایگاه خبری گلونی، محمدسعید اکبری: «پرویز شیخطادی» را از هنگامی که جایزهٔ سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را برای فیلم «روزهای زندگی» در سیامین جشنوارهٔ فیلم فجر ازآنِ خود کرد، میشناسم، علتی که مرا ترغیب نمود تا به تماشای فیلم «امپراطور جهنم» بنشینم، همین اتفاق بود.
«امپراطور جهنم» از لحظات ابتدایی با اغراقِ شدید ملازم است، گویی که قرار است تماشاگران را محصور مبالغهای باور پذیر کند و با کمک جلوههای ویژه به این اقدام جامعهٔ عمل بهپوشاند، اما افسوس که ایدهای فوقالعاده در دام غُلو گرفتار شد و هر چه فیلم به لحظات پایانی قریبتر میشد این باتلاقِ اغراق و مبالغه بیشتر ایدهٔ فیلم را در خود فرو میکشید و تا جایی پیش رفت که بعید میدانم تماشاگری این داستان تصنعی فیلم را یقین و باور کند.
شلوغی میزانسها و طراحی نامناسب صحنهها از نکات ضعف فاحش فیلم «امپراطور جهنم» است و بشدت به شکلپذیری ارتباط مخاطب با فیلم گزند و آسیب رسانده است. افراط غیر متعارف در جلوههای ویژه نهتنها مخاطب را بهوجد نمیآورد بلکه باور پذیریه این ایدهٔ منحصر بهفرد را هم غیرممکن گردانیده است؛ آسمانها و موجهای فانتزی، طوفانهای مصنوعی و از همه مهمتر صحنههای اکشن و نزاعهای مجعولِ محشور با مبالغه و اغراقِ باور ناپذیر، هر بیننده را خشمگین میکند که چرا درک و فهم مخاطب مغتنم و محترم شمرده نشده است.
ضعف فیلمنامه و دیالوگها به اندازهای است که هرگز باعث تبلور احساسات و یا نفوذ کلامِ فیلم در مخاطب نمیشود، گویا «پرویز شیخطادی» فقط خواسته فیلمنامهای بنویسد و فیلمی بسازد و باری از روی شانههایش پایین بگذارد.
وقتی صحبت از حضور استاد «علی نصیریان» در فیلمی میشود قطعاً و حتماً انتظار تماشاگر برای دیدن بازیای برجسته و درخشان از ایشان به بالاترین درجهٔ خودش میرسد، برای استاد «علی نصریان» احترام ویژهای قائل هستم، اما این دلیل نمیشود که نقد فیلم را به بیراهه بهکشانم و از گفتن آنچه بهزعم من صواب است پرهیز کنم، اگر کنار استاد علی نصریان هم راهنما و هدایتگری کار بلد و مآلاندیش نباشد و نتواند در حد توانایی بالقوه از ایشان بازی بگیرد بازی استاد «علی نصریان» هم به چشم مخاطب جلوه نمیکند و تجربه و توانایی ایشان در فیلم تبذیر میشود. بازی سایر بازیگران که ناامید کننده است و تمام این ناکامیها نتیجهٔ اهمال در کارگردانی فیلم است. انتخاب بازیگران را نه مناسب میدانم و نه نامناسب، ولی گمان میکنم اگر از چهرههای تئاتری برای ایفای نقشها استفاده میشد تا این حد شخصیتپردازی فیلم به دالانی تاریک و سیاه نمیرفت.
موسیقی «امپراطور جهنم» که توسط «محمدرضا علیقلی» ساخته و نواخته شده است، یک شاهکار است و انتخاب بسیار مناسبی برای این سبک از فیلم محسوب میشود، اما وقتی در پرداخت موسیقی فیلم تخطی صورت میگیرد و فیلمِ «امپراطور جهنم» را تبدیل به نماهنگِ «امپراطور جهنم» میکند، دیگر این موسیقی برای مخاطب یک اثر ماندگار قلمداد نمیشود. در اینکه فیلم باید آمیخته با موسیقی باشد هیچ شکی نیست، ولی زیادهروی در موسیقی فیلم «امپراطور جهنم»، این اثر موسقیاییِ شاهکار را روبه اضمحلال کشانده است که این اتفاق هم باز برگردن کارگردان فیلم است.
این دومین فیلم ناامید کنندهای است که در بزرگترین و مهمترین جشنوارهٔ سینمایی کشور تماشا میکنم، «امپراطور جهنم» هرگز نتوانست نظر مرا جلب کند! چه مقیاس و معیاری برای انتخاب این فیلمها به عنوان آثار منتخب وجود دارد؟ آیا صرفاً موضوع فیلم میتواند مَناط قابل قبولی برای راهیابی به این فستیوال مهم باشد؟ آیا در پشت پرده اتفاقاتی رخ داده است که ما از آن بیخبریم؟ نمیدانم علت چیست، ولی باید صریح بنویسم؛ این فیلم اصلاً در حد و اندازههای «جشنوارهٔ فیلم فجر» نیست و پذیرشهای اینچنینی که مشتمل بر منافع سیاسی و استصوابهای عقیدتی است لطمه و ضربهٔ مهلکی بر شالودهٔ «جشنوارهٔ فیلم فجر» میزند و اعتماد و اطمینانِ سینماگران و مخاطبانِ سینما را به این جشن بزرگ سینمایی تا حد لازم تقلیل میدهد.
پایان پیام