کوچه مینو پلاک ۶ روایت خانه چهار طبقهای است که آدمهایش یکی پس از دیگری رفتهاند و حالا چهار خشت، یک درخت پر از خاطرات و اسبابهایی از آن به جا مانده که روزهای گذشته را مرور میکنند.
به گزارش پایگاه خبری گلونی، رد پای لالهزار دیروز و امروز، عکسهایی از تارعنکبوتها که سالهای خالی ماندن یک خانه را روایت میکنند، دورهمی نخالهها، یک دست لباس سپید بخت، یک کمد با چند دست لباس، کارنامههای دوران مدرسه، همه و همه از زیرزمین خانهای پیدا شدهاند که سالها خالی بوده و حالا سبک زندگی آدمهای ۷۰ سال پیش را حکایت میکنند؛ حکایتی که اشک کم انسانهایی را درنیاورده است.
تنها موجود نیمه زنده باقی مانده در “کوچه مینو، پلاک ۶”، درخت نیمه خشک داخل حیاط است که شاهد تولدها، شادیها، موفقیتها و شاید هم وفات اهالی این خانه بوده است. اهالی که بعد از نسل کشی ارامنه از وان در ترکیه امروزی و شهر باتومی در گرجستان وارد ایران شدند و دوباره زندگی را از سر گرفتهاند.
شاید توالت این خانه تنها توالت داخل حیاط باشد که از سقفش لوستر آویزان شده است و ساکنان جدیدش تلاش میکنند تا حال عدد ۱۳ را در آن عوض کنند. عددی که گرفتار نحسی افکار شده است.
آرام هاراطونیان ساکن طبقه همکف “کوچه مینو، پلاک ۶” بوده که هم کاموا فروشی داشته و هم به شوروی سابق گوشت صادر میکرده است اما حالا از او تنها اسبابهایی به جا مانده که یادش را دوباره زنده کرده است.
«یرواند هایراپت گریگوریانس» که نمرات درخشانی در کارنامهاش ندارد ولی بعدها به یکی از مهمترین مهندسان سازه ایرانی تبدیل میشود در طبقه اول خانه زندگی میکرده است. برخی معتقدند او یکی از اولین کسانی است که سبک نقشه کشی آمریکایی را وارد ایران کرده است. نقشههایی که با دست کشیده شده، کارنامههایش و کارتهای ویزیتی که جمع کرده همه آن چیزی است که در زیرزمین این خانه از او به جا ماندهاند.
کفشهای نیمه کاره و باقی مانده تبلیغات فروشگاهی کداک که حکایت از سکونت یک کفاش و یک عکاس در طبقهی دوم دارند. نسخهها، کاتالوگها و دست نوشتههای دکتر ابهری نیز از زندگی او در این بنا برایمان روایت میکند.
سوئیت کوچک آخرین طبقه “کوچه مینو، پلاک ۶” حالا تبدیل به یک نگارخانه شده است؛ نگارخانهای که درهای چوبی آب خورده، ورم کرده و رو به پوسیدگی پر از خاطرات ۷۰ ساله را به نمایش گذاشتهاند و قرار است به عنوان آثارهنری همینطور باقی بمانند.
کف پوش پلاستیکی قرمز رنگی که زمانی بخشی از فضای خانه مادر بزرگها را پر میکرد، برای مهمانان این روزهای “کوچه مینو، پلاک ۶” فرش قرمز شده است.
روایت زندگی و قصه اهالی این خانه ایده علی شاکری شمیرانی – معمار- آن است که حدود چهارماه درباره ساکنان خانه با همکارانش مطالعه کرده، رویهای که قرار است درباره هر پروژهای که به او پیشنهاد میشود، پیش بگیرد.
او در ایتالیا درس خوانده است. ذهنش با قصه درگیر است، برخلاف دیگران فضای اینترنت را دوست ندارد، با بناها رابطه عاطفی خاصی پیدا میکند و قصهها برایش مهم میشوند. “کوچه مینو، پلاک ۶” سومین بنای قدیمی است که شاکری مرمت کرده و به قول خودش رابطه عاطفی که بین دیوارها و فضاهای این چنینی وجود دارد را روخوانی و باز نویسی میکند.
این معمار جوان سعی میکند تا از روند کارهایش در ساختمانهای مدرن هم قصه سازی کند و به گفته خودش زمانی که سراغ بناهای قدیمی میرود انگار سراغ مجموعهای از داستانهای قدیمی رفته است، به همین دلیل قبل از آنکه فکر کند باید چه کارهایی انجام دهد، اول قصههای آن بنا را پیدا میکند. زمانی هم که وارد خانه “کوچه مینو، پلاک ۶” شده است، هیچ چیزی از آن را دور نریخته، همه چیز را از داخل کارتنها درآورده، لیست کرده و در اتاقهای نیمه تیشه خورده به نمایش گذاشته است. وسایلی که ممکن است برای بسیاری از ما زباله به حساب بیایند و آنها را دور بریزیم.
او معماری است که در دل بناهای قدیمی به راحتی احساساتی میشود و پای قصههای آنها اشک می ریزد، اعضای تیم او هم این را باور کردهاند که تک تک آجرها و اشیای باقی مانده در این بناها بخش مهمی از قصههای آنها هستند؛ به همین خاطر در محیط کارگاه همگی با احترام از کنار هر آنچه باقی مانده است عبور میکنند.
شاکری به خواسته خود بیش از ۴۰ میلیون تومان برای پروژه “کوچه مینو، پلاک ۶” هزینه کرده تا قصههای آن را برای اهالی این شهر روایت کند و برای این کار خوشحال و امیدوار است که این اتفاق رویکرد جدیدی را میان همکارانش و مالکین این خانههای قدیمی ایجاد کند تا از این پس با تاملی بیشتر سراغ چنین خانههایی روند که قصههای تهران در دل آنها نهفته است.
این معمار معتقد است: «برای یک بنای قدیمی فقط به یک معمار خوش سلیقه که اطلاعات فنی خوب داشته باشد، کافی نیست بلکه باید معمار عاشق باشد تا بتواند با تمام وجود پای قصههای آن بنشیند. هر چیزی را به ویژه آنکه از گذشته آمده باشد، نگه دارد زیرا یا بخشی از یک قصه است یا روزی بخشی از قصهای خواهد شد مثل چند مجسمهی سادهای که در زیرزمین خانه ” کوچه مینو، پلاک ۶” پیدا کردیم و بعد از ۵ ماه متوجه شدیم آنها به دستان پدر و عموی مهندس یرواند ساخته شده است. حال، باور داریم که آنها زیباترین و هم قصهترین مجسمههایی هستند که برای این خانه میتوانیم پیدا کنیم.»
او وقتی ساختمان کارخانه آبجو سازی آرگو (بنیاد پژمان) را نیز مرمت میکرد، دلش میخواست تا بازگشایی آن نیز با موضوع و قصههای خود بنا باشد؛ به عنوان مثال تیرآهنهای خمیدهای که سالیان سال زیر آوارها به جا مانده بودند را از یک جرثقیل آویزان کند، آجرهای باقیمانده از تخریب سقفها را کنار هم بگذارد تا دیوارههایی درست شوند که بازدیدکنندگان از لابه لای آنها عبور کنند و با برچسبها و شیشههای شکستهی باقی مانده قصههای این بنا را برای اهالی این شهر روایت کند. اما این امر به دلیل اولویت و زمانبندیهای بنیاد پژمان میسر نشد. از نظر او این یک فرصت از دست رفته برای روایت قصههای آرگو و قصههای شهرمان بوده است.
در مدتی که او روایتگر قصههای خانه “کوچه مینو پلاک ۶” بوده است، آدمهای بسیاری از نسلهای متفاوت روایتها را از زبانش شنیده و اشک ریختهاند. او میگوید که از هر اتفاقی در معماری قصهای میسازد از این رو تعدادی از موزاییکهای آن بنا را به نام اشک آنها خواهد نوشت که بخشی از قصههای این بنا شدهاند.
شاکری از پیرمردی تعریف میکند که ۱۶ سال پیش همسایه پشتی “کوچه مینو، پلاک ۶” بوده است و این محله را ترک کرده بود و وقتی به جای بنای قدیمی خانهاش ساختمان نوسازی را دید افسوس خورد و از قصههای خود با این خانه گفت که در میان همسایگانمان تنها پلاک ۶ بود که تلفن داشت و سیم بلندی را در اختیار ما گذاشته بود تا در مواقع ضروری از آن استفاده کنیم.
این معمار از پنجرههای این شهر میگوید که روزگاری رو به همسایگانشان باز بودند و با هم سخن میگفتند و امروز دیگر جایگاه خود را از دست دادهاند و پشت پردههای ضخیمی گم شدهاند؛ زمانی همسایهها هم سایه بودند!
او به همکارانش پیشنهاد میکند: بدون ایدههای شخصی خود به سراغ بناهای قدیمی بروند تا حاصل کارشان برخاسته از خوانش صحیحِ قصههای آن بنا باشد؛ اینگونه هر پلاکی از این شهر به شکل منحصر به فردی مرمت و بازسازی خواهد شد. معماری و بازسازی این بناها بسیار جذابتر از نوسازی است زیرا نوسازی معمولا با یک خط فکری همیشگی پیش میرود اما اگر سراغ قصه بناهای قدیمی برویم، میتوانیم هر بار از نقطه دیگری شروع کنیم و شاید این قصهها بینش و تجربههایی نو برای ما به همراه داشته باشد.
اخیرا پیشنهادهای متفاوتی برای کاربری خانه ” کوچه مینو، پلاک ۶” مطرح شده است اما ایده اولیهاش این بوده که چند طبقهی آن بعد از مرمت به کارمندان سفارت اجاره داده شود. زیرزمین و سوئیت طبقه آخر نیز به صورت مشترک مورد استفاده مالک آن که یک کارگردان است و مستاجران آیندهاش قرار بگیرد تا مالک هم به نوعی اهل این خانه شود و روابطش با مستاجرین تنها محدود به گرفتن اجاره نباشد.
برای بازماندگانِ مالکِ قبلیِ خانه که در حال حاضر در خارج از کشور زندگی میکنند نیز نامهای ارسال شده تا در جریان اتفاقات این روزهای آن قرار بگیرند. شاکری میخواهد با اجازه آنها اکثر اشیاء و مدارک باقیمانده را روی دیوارهای هر کدام از واحد ها نصب کند تا هر بار که مهمانی به این خانهها میآید پای قصههای گذشته این بنا بنشیند، شاید این قصهها برای همیشه در دل آن بنا و اهالی آن جاودان بماند.
پایان پیام