کسی برای محیط زیست به سینما نمیرود
پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: چرا سینمای ما به محیط زیست نمیپردازد؟ جواب این سوال ساده است. محیط زیست به اندازهی خیانت یک زن و شوهر به یکدیگر جذاب نیست.
انتقال آب کارون کجایش به جذابیت داستان یک زن تنفروش است؟ درختکاری نمیتواند تماشاگر را به اندازهی تماشای کتک خوردن یک زن از شوهر معتادش به صندلی سینما میخکوب کند.
کسی برای دیدن خشک شدن دریاچهی ارومیه با یک بسته پاپکرن در صف بلیت سینما نمیایستد؛ چراکه درون فیلم دریاچهی ارومیه، مهران غفوریان قطعاً نمیتواند با آهنگ شماعیزاده روی کرسی قر بدهد و برقصد.
کسی برای محیط زیست به سینما نمیرود
تماشاگر با دیدن شکار گونههای در حال انقراضی همچون پلنگ، به اندازهی دیدن لبخند دلبرانهی محمدرضا گلزار برای یک پلنگ، دلش غنج نمیرود. آری. سینما به این دلیل به محیط زیست نمیپردازد.
بر خلاف خیانت، ضجههای زن، بندری غفوریان و لبخند گلزار، محیط زیست «نون» ندارد.
اما واقعیت چیز دیگری است. اگر فیلمسازان ما اندکی بیشتر در این محیط زیست رو به موت دقیق شوند، میتوانند تمام آن تمهای مورد علاقهشان را بیابند. خیانت، ضجه زدن، رقص و عشق در محیط زیست ما زار میزند.
خیانت بالاتر از انتقال آب کارون میخواهید؟ تنفروشیای کثیفتر از فروش گونههای در حال انقراض کشور سراغ دارید؟ ضجههایی دردناکتر از خشکی دریاچهی ارومیه به گوشتان خورده است؟
رقصی زیباتر و امیدبخشتر از رقص شاخههای جوان درخت تازه کاشته شده در باد عصرگاهی اردیبهشت به چشم دیدهاید؟ ندیدهاید. که اگر دیده بودید اوضاع فرق میکرد.
اگر عشق برخی محیطبانان را به محیط زیست دیده بودید، از دیدن عشق محمدرضا گلزار به دخترک هندی خندهتان میگرفت. پس ندیدهاید. که اگر دیده بودید اوضاع فرق میکرد.
دههی شصت هم اگر به کسی میگفتی کمربند ایمنیات را ببند، میخندید و مسخرهات میکرد. الآن هم حرف از محیط زیست زدن به همان اندازه مسخره و خندهدار به نظر میرسد.
سی سال دیگر اما نیاز به محیط زیست را به اندازهی نیاز امروزی به بستن کمربند ایمنی میفهمند.
البته امیدواریم که بفهمند. آن روز است که بهترین فیلم و بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مربوط میشود به فیلمهای حوزهی محیط زیست. آن روز مردم برای دیدن یک فیلم محیط زیستی پاپکرن میخرند و درون صف بلیت میایستند.
پایان پیام