آلودگی هوا تقصیر محیط زیسته+طنز شنیدنی
پایگاه خبری گلونی، پروین استکی: امروز داداشم وقتی میخواست بره دستشویی یهو داد زد: کی دمپاییها رو خیس کرده؟!
چند ثانیه همه جا ساکت شد. عقربههای ساعت از کار افتاد. این سوال بود یا تهمت؟! هیچکس هیچی نمیگفت. اون وقت روز برادر عزیز باید سر کلاس در حال علماندوزی میبود، اما دست تقدیر طوری هوا رو آلوده کرده بود که همهجا تعطیل شده بود. وقتی میگم همهجا یعنی همهجا! به جز دانشگاه ها! که البته دانشگاه جزء جایی حساب نمیشه!
خیلی جای تأمل و فکر داره که چرا وقتی هوا آلودست همه جا رو تعطیل میکنن؟! مثلاً میخوان از آلودگی هوا بکاهن؟! یا مردم بمونن تو خونههاشون که مریض نشن! مسوولین عزیز خبر ندارن داداش من امروز که تعطیل شده با دوستش قرار گذاشته برن فوتبال!!
تازه آلودگی هوا با تعطیلی مدرسهها خوب نمیشه که! حالا فوق فوقش مدرسهها یه چندتایی بخاری داشته باشن؛ دود این بخاریها که به جایی نمیرسه! البته اگه بخاری آتیش بگیره و چند تا دونه نیمکت و کلاس و دانش آموز و بسوزونه میشه گفت دود قابل توجهی تولید میکنه که توی آلودگی هوا بیتأثیر نیست!
آلودگی هوا تقصیر محیط زیسته
اصلاً ما هرچی میکشیم از همین مدرسهها میکشیم! چهارتا دونه دانش آموز درست و حسابی تربیت نمیکنن! آدم که خودش عقلش به یه سری چیزها قد نمیده! توی مدرسه باید بهش یاد بدن.
نه این که صاحب این کارخونههای نزدیک شهرها یه زمانی دانش آموز بودن و مدرسه میرفتن؟! خب همینها اگه توی سیستم درست آموزشی تربیت شده بودن حالا هوا هم اینقدر چرک و چیلی نبود!
البته مشکل از کارخونهها نیست اونا که دارن زحمت میکشن چرخ صنعت و میچرخونن تازه یه عده کارگر رو هم نون میدن! هیچ کسی راضی نیست یه عده نونشون آجرشه!
فکر کنم مشکل اساسی حمل و نقله!
الان هرکسی رو ببینی هر روز صبح خیلی شیک و مجلسی میشینه توی ماشینش، تک سرنشین، همینطور که همراه با ضبط ماشین میخونه:
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
هوای تازه دلش میخواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت
غرق در دود اگزوز ماشین جلویی میره به سمت محل کارش!
اما این بندگان خدا هم تقصیری ندارن. بالاخره ماشین خریده که باهاش بره اینور و اونور. حالا پولش نرسیده یکی از این کم مصرفاش رو بخره که دیگه تقصیری نداره! پولش در حد همین ماشینهای دم دستیه!
صد البته که اگه سیستم حمل و نقل عمومی یکم از اینی که هست سالمتر بود دیگه کسی با ماشین خودش نمیرفت سر کار! اگه اتوبوس خط فلان به جای این که هر یه قرن یک بار برسه، سر وقت میرسید، یا مثلاً وقتی روی صندلیش مینشستی میلههای صندلی نشیمنگاهت رو اذیت نمیکرد و یکم از استانداردهای جهانی برخوردار بود. همه با رویی خوش و آغوش باز صبحها با اتوبوس میرفتن سر کار! البته بازم تقصیر حمل و نقل عمومی نیست! بالاخره هر چیزی استهلاک پیدا میکنه. مشکل اینه که ما با مفهوم استهلاک خوب آشنایی نداریم.
خدایی هرطوری فکر میکنم مشکل از حمل و نقل عمومی هم نیست. همش تقصیر این محیط زیسته! آخه محیط زیست هم اینقدر لوس؟! خب وقتی درختات رو قطع میکنیم چهارتا به جاش سبز کن که الان حال و روز ما اینجوری نشه! اصلاً خوشم نیومد، خیلی خسیسی! چند ساله داریم بهت محل میگذاریم پیش خودت فکر کردی جایی خبریه؟! بابا بده بالا این درختارو! مگه نمیبینی نفس که میکشیم چرک و چیلیا توی حلقمون میماسه؟! یکم شعور داشته باش خدایی، درخت تولید کن، آفرین!
البته محیط زیست هم گناهی نداره بیچاره. دست تنهاست، پیر شده دیگه، تا میاد چهارتا دونه درخت پرورش بده اون طرفتر یه جنگل رو آتیش زدن. نه بیانصافیه بگیم تقصیر محیط زیسته!
والا من دیگه عقلم قد نمیده! هوا که همینطوری بیخودی آلوده نمیشه! حتماً یکی این بلا رو سرش آورده که الان به ما به چشم رقیب عشقی نگاه میکنه و میخواد خفمون کنه!
آخرشم معلوم نمیشه تقصیر کیه، مثل دمپاییهای دستشویی که معلوم نشد کی خیسشون کرد!!
این روایت را بشنوید :
نویسنده: پروین استکی
گویندگان: میثم کریمی، محمد شعبانپور
تهیه کننده: میثم کریمی
پخش از رادیو جوان
برنامه پینوشت
پایان پیام