وقتی مجری از خانم تهامی پرسید از کی معروف شدی و او پاسخ داد از وقتی دماغم را عمل کردم. پس دانستم قرار است حجم اینترنتم را حرام دماغ عمل کرده کنم.
پایگاه خبری گلونی، رضا ساکی: من زیاد سفر میکنم. نه سفر خارجی. در وطن سفر میکنم.
در سفرها، در کلاسها، در مراودهها با مردم سرزمینم بسیار نوجوانان و جوانان باذوق را میبینم که در آتش دیده نشدن میسوزند اما دوست هم ندارند بهواسطه چیزی جز هنرشان دیده شوند.
یعنی میدانند اگر یک بار ویدئویی با رکابی و یا لباس یقهباز در اینستاگرام منتشر کنند معروف میشوند اما این کار را نمیکنند.
دوست دارند رسانهها بدون حاشیه به سراغشان بروند و آنها را بهصرف هنرشان مطرح کنند نه برای اندامشان. منظور از اندام هر اندامی است. از دماغ تا شصت پا.
چند روز پیش گفتوگویی در آپارات منتشر شد با خانم ملیکا تهامی.
این ویدئو را چندین نفر برایم فرستادند. این خانم که هنرش را میتوانید در هشتگ او دنبال کنید به برنامهای دعوت شده بود تا از زندگیاش بگوید.
تا اینجا هیچ مشکلی نیست. چون هر آدمی، اگر حتی آدمی ملعون هم باشد زندگیاش قصهای دارد برای عبرت.
ابتذال در برنامهسازی
با خودم اندیشیدم که شاید او نیز قصهای دارد برای شنیدن. پس برنامه را دیدم اما با نخستین پرسش برنامه دریافتم که با ابتذال طرف هستم.
وقتی مجری از خانم تهامی پرسید از کی معروف شدی و او پاسخ داد از وقتی دماغم را عمل کردم. پس دانستم قرار است حجم اینترنتم را حرام دماغ عمل کرده کنم.
در ادامه برنامه این خانم که خوب و بد زندگیاش در یک هشتگ قابل دسترسی است از عشق و تجربه عشق میگوید.
گویی که برنامه دارد مدلسازی و الگوپروری میکند برای عاشقی دختران نوجوان.
این برنامه در همان چند ساعت نخست آن قدر کامنت منفی گرفت که از روی آپارات حذف شد. عکسی که میبینید مربوط به همان برنامه است.
این روزها مرزهای ابتذال در حال جا به جا شدن است. این روزها مبتذلترین ایدهها و آدمها صاحب رسمیترین تریبونها میشوند.
غمگینم برای نوجوانان وطن که پر از ایدههای ناب هستند اما هرگز با رکابی و لباس یقهباز در فضای مجازی ظاهر نخواهند شد. میسوزند اما با دابسمشهای سخیف خود را مطرح نمیکنند.
این روزها هر چه مبتذلتر باشی، میکروفن بیشتری برایت میگذارند. اما دریغ از یک میکروفن برای بچههای نخبه روستا و شهرهای کوچک و نوجوانانی که میخواهند اصیل قد بکشند.
پایان پیام