پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: امروز صبح، وقتی از خواب بیدار شدم، پدرم را دیدم که میخواهد بخوابد. فهمیدم که بعدازظهر از خواب بیدار شدهام.
از جایم بلند شدم و دوش گرفتم تا بروم با پولهایی که جمع کردهام یک سکه طلا بخرم.
دیشب قبل از خواب، قیمت سکه یک میلیون و پانصد تومان بود. نصف شب که برای رویم به دیوار بلند شدم دیدم گلاب به رویان قیمت سکه دویست تومان افزایش داشته است.
امروز تلویزیون را روشن کردم و به حمام رفتم. آب گرم را هنوز باز نکرده بودم که اخبار گفت سکه شده است یک میلیون و هفتصد و پنجاه.
شامپو را برداشتم، سکه شد یک و هشتصد. لیف را برداشتم، شد یک و هشتصد و پنجاه. سنگپا را به کف پای چپم زدم، شد یک و نهصد. پای راست را زدم، شد یک و نهصد پنجاه.
سکه دو میلیونی شد
از حمام بیرون آمدم و خواستم لباسم را بپوشم، سکه شد دو میلیون. احساس کردم بین حرکات من و افزایش قیمت سکه نسبتی هست پس برای ثبات بازار ارز همانطور بیحرکت جلوی درب حمام ایستادم تا ببینم قیمت سکه چند میشود. خدا را شکر اخبار گفت قیمت سکه باز هم افزایش یافت. وگرنه پدرمان دو دقیقه بعد از خواب بیدار شد و اگر مادرا در آن وضعیت میدید، صورت چندان خوشی نداشت.
خلاصه ثبات بازار ارز و طلا را فدای آبرو کردم و از خانه خارج شدم. وقتی به طلافروشی رسیدم، با پولی که داشتم موفق شدم سه عدد سکهی یک گرمی و نیمکیلو تخمه جابُنی بخرم.
شب قبل از خواب دعا کردم قیمت سکه همینطور بالا برود تا من بتوانم فردا روزی با فروش این دو سکهی یک گرمی، خانهای چیزی بخرم. پس تصمیم گرفتم فردا که از خواب بیدار شدم و دیدم پدرم میخواهد بخوابد و فهمیدم که بعدازظهر شده، تا شب ده بار بروم حمام و شامپو بزنم و لیف بکشم و سنگپا بزنم.
بالاخره من هم قاطی سرمایهدارها شدهام. هرچه دلار و سکه بالا برود به نفع ما سرمایهدارهاست.
پایان پیام