مجری: قبلا هم سابقه رقص داشتی. مولانا: اون توی خونه بود. الان شما خودت تو خونه نمیرقصی؟
پایگاه خبری گلونی، مهرداد حسینزاده:
مولانا: من خیلی پشیمونم و واقعاً گول خوردم.
مجری: یعنی خودت نمیخواستی؟
مولانا: والا هرکی از اون بازار مسگرها رد بشه بالاخره یه تکونی به خودش میده.
مجری: اما تکون تو هدفدار بود؟
مولانا: اولش هدف نداشت ولی کمکم هدفدار شد.
مجری: یعنی چی؟
مولانا: کفش از پام در اومد خواستم روی پام لی لی کنم برم بردارمش که کف پام کثیف نشه ولی دیدم جماعت دارن برام دست میزنن.
مجری: خب؟
مولانا: یکی هم اومد شاباش داد.
مجری: یعنی پول گرفتی برقصی؟
مولانا: حالا خیلی پولی هم نبودها، ولی دیگه دیدم ضایع است روی جماعت رو زمین بزنم.
مجری: قبلا هم سابقه رقص داشتی.
مولانا: اون توی خونه بود. الان شما خودت تو خونه نمیرقصی؟
مجری: نه اما اگه هم برقصم فیلمش رو آپلود نمیکنم برای چهارتا لایک.
مولانا: خداییش چهارتا که نیست ولی این کاریه که بلدم، شعر میگم و سماع میکنم. دزدی که نکردم.
مجری: نظم بازار رو بهم زدی.
مولانا: مگه قیمت دلار رو بالا بردم؟
مجری: دلار چیه؟
مولانا: بگذریم. در کل رو کاغذی که اون آقا گرفته دستش و پشت دوربین وایساده نوشته باید الان گریه کنم.
مجری: خب؟
مولانا: راستش من گریهام نمیاد.
مجری: میدونی پراید شده ۲۳ میلیون.
مولانا: داداش اون دستمال کاغذی کجاست؟
مجری: پشیمونی؟
مولانا: اوهوم
مجری: چطوری میخوای جبران کنی؟
مولانا: سر میگذارم به بالین تنها شما را رها میکنم.
مجری: همین؟
مولانا: صدای هلیکوپتر هم بلدم در بیارم.
مجری: دیگه؟
مولانا: سکه رو غیب میکنم از پشت گوشت درش میارم.
مجری: آقا کات.
مولانا: بریم خونه؟
مجری: چرا؟
مولانا: کات دادی.
مجری: نه نه یه اشتباهی شده، منظورم گردن شما بود.
مولانا: چرا؟
مجری: ببینم میتونی بعدش وصلش کنی.
پایان پیام