پایگاه خبری گلونی، رضا ساکی: آنیک کوژان در کتاب حرمسرای قذافی نوشته است:
«و به راستی هم تودههای جمعیت انتقام خود را از قذافی گرفتند. بارها در حین دوران اقامتم در طرابلس، مچ لیبیاییهایی را گرفتم که با حالتی نیمه وحشتزده، نیمه مجذوب مشغول تماشای صحنههای آشفته و شنیع مرگ معمر قذافی بودند. صحنههایی توأم با فریادهای پیروزمندانه جنگجویانی که قذافی را در چنگ خود دارند.
بعدها همین صحنههایی که با دوربین موبایل گرفته شده بود، تدوین شدند و سرودهای انقلابی روی آن گذاشته شد تا تجسمبخش یک وجد و سرور حماسی باشد. اما تصویری هم وجود دارد که حتی انقلابیون ضد قذافی هم جرئت نکردند آن را در نسخه تدوینشده این صحنه بگنجانند.
من این تصاویر را چند روز پس از مرگ قذافی روی صفحه موبایل یک زن لیبیایی دیدم. او موقع نشاندادن این تصاویر، انگشتش را روی دهانش گذاشته بود، طوری که انگار دارد راز مخوفی را با من در میان میگذارد. چشمانم از فرط گشاد شد.
صفحه موبایل کوچک و تصاویر اندکی محو بودند. آنچه را میدیدم، نمیتوانستم باور کنم، اما بله، حقیقت داشت. یکی از انقلابیون قبل از اینکه قذافی کتک بخورد، گلوله بخورد و مثله شود، به سراغ او رفت و با خشونت بسیار، یک میله آهنی یا تکه چوبی را میان سرینهای دیکتاتور فرو کرد؛ حرکتی که بلافاصله موجب خونریزی شد. زنی که این تصاویر را به من نشان میداد، بیآنکه ذرهای تأسف در صدایش احساس شود، گفت به او تجاوز کردهاند.
وکیلی اهل مِصراته، وقوع این حادثه را تایید کرد. او گفت بسیاری از لیبیاییها احساس میکردند با این عمل نمادین، انتقامشان را از قذافی گرفتهاند. به متجاوز قبل از ملاقات با فرشته مرگ، تجاوز شد.»
کتاب حرمسرای قذافی
یادم هست وقتی که این تکه ویدئو را در اینترنت دیدم، با چند نفر از دوستانم دربارهاش بحث کردیم.
این حرکت انقلابیون لیبی برای ما که در ایران بودیم، هیچ پیامی نداشت. ما مبهوت بودیم که چرا این کار را با معمر قذافی کردهاند، چرا باید یک نفر را اینطور آزار داد و شکنجه کرد؟
بعد از خواندن کتاب حرمسرای قذافی دریافتم که چرا این اتفاق افتاده است. با درستی یا نادرستیاش کاری ندارم و نمیخواهم قضاوتی کنم که آیا آن فرد انقلابی میتوانست جلوی احساساتش را بگیرد یا نه؛ و آیا خوشحالی مردم لیبی از این کار درست است یا نه؛ و آیا اصلا باید با یک اسیر چنین رفتاری را کرد یا نه؟ میخواهم بگویم آن حرکت پیامش برای مردم لیبی بود. با خواندن کتاب «حرمسرای قذافی» بلافاصله به یاد آن صحنه افتادم.
خواندن کتاب «حرمسرای قذافی» برای هر انسان واجب است، بهویژه انسانی که در دوره او زیسته است و گمان میکند که داستانهایی مانند داستان قذافی مربوط به هزارههای دور هستند.
با خواندن کتاب «حرمسرای قذافی» متوجه میشویم که در دورانی زندگی میکردیم و نفس میکشیدیم که یکی از بیمارترین و بیرحمترین حکمرانان تاریخ زندگی میکرده است.
کتاب را نشر ثالث منتشر کرده و بیژن اشتری به خوبی و روانی آن را ترجمه کرده است.
برنده جایزه بزرگ باشگاه بین المللی مطبوعات
اگر اهل کتابخواندن باشید، ۴۰۰ صفحه کتاب را در یک روز و در یک نشست میخوانید. غمگین میشوید، تعجب میکنید و غصه میخورید و روزها و شاید ماهها با ثریای قصه حرمسرای قذافی همراه میشوید.
خواندن این کتاب بر سر هم آدمی که بر روی کره زمین زندگی میکند، واجب است. این کتاب را باید خواند تا بتوانیم از تولید یک قذافی دیگر بر روی کره زمین جلوگیری کنیم.
پایان پیام