پایگاه خبری گلونی، محسن فراهانی: دو سه روزی که گذشت، هزاران نفر برای ورود به دانشگاه با هم به رقابت پرداختند و در جلسهی کنکور حاضر شدند.
در این میان اما هرسال عدهای از داوطلبان هستند که فارغ از استرسها، شبنخوابیها و سختیهای کنکور، در موردش شوخیها و بذلهگوییهایی میکنند. در زیر برخی از این شوخیها را میخوانیم. با این توضیح که ما نیز شوخیهایی به آنها افزودهایم.
فرار مغزها
«سر جلسه کنکور ، مدادم تنها کسیه که از مغزش استفاده میکنه»
البته ما هم وقتی کیک و آبمیوه رو پخش میکردن، برای اینکه طرف بهمون دو تا بده خیلی از مغزمون بهره میبردیم.
صبح امتحانیها
«به یارو میگم واسه کنکور خوندی؟
میگه کنکور مگه ۸ نیست؟
میگم چرا.
میگه خب ۶ بلند میشم میخونم!»
البته مورد داشتیم طرف کل ریاضیات چهار سال دبیرستان رو تو دوتا ایستگاه مترو خوند، جلوی جلسه کنکور کتاب رو بست گذاشت کنار.
کتابهای رنگی
«مورد داشتیم طرف کتابهای خیلی سبز میخوند واسه کنکور، اما نتیجهی خیلی قهوهای گرفته»
و چند سال بعد یه کارهای شده واسه خودش.
دلداری
«“مملکت به حمال هم نیاز داره” چیست؟
روحیه دهی یک پدر به فرزندش بعد از قبول نشدن در کنکور.»
البته این روزها حمالی از خیلی از شغلهای دیگه برای کشور مفیدتره. شغلهایی که اسمشون رو ببریم، میان میبرممون.
عاشقی
«آهای دختر خانمی که قرار بود توی دانشگاه با هم تصادف کنیم و جزوههات بریزه رو زمین و من جمعشون کنم و بعد عاشقت بشم، میخوام بگم برات آرزوی موفقیت دارم، منتظر من نباش. من کنکور گند زدم نمیتونم بیام دانشگاه.
کنکور فقط آیندهی تحصیلی رو مشخص نمیکنه، بلکه همسر آینده و میزان مهریه و تعداد بچه رو هم مشخص میکنه.
حساب کتاب
«ﻫﺮﺩﻭﻣﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾم، ﻣﻦ ﻭ ﻧﻔﺮ ﺍﻭﻝ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﻢ. ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺍﯾﺸﻮﻥ ﺳﻮﺍﻻﺕ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺭﻭ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩن، ﻣﻨﻢ ﺣﺴﺎﺏ میکردم ﮐﻪ ﺗﻮی ﺍﯾﻦ ﺳﺎﻟﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻢ، ﺍﮔﻪ ﻫﺮ ﻧﻔﺮ ۳۵۰۰۰ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺛﺒﺖ ﻧﺎﻡ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋاً ﭼﻘﺪ ﭘﻮﻝ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺷﺪﻩ؟
ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﭘﻮﻝ کیکاشون رو ﮐﻢ ﮐﻨﻢ!»
این مورد آخری شوخی نبود. کاملاً جدی بود. نخند. خودت هم حساب کردی.
پایان پیام