خدا کند روزی ما هم مثل آن فیلم، به تمیزی دوروبرمان حساس باشیم. خدا کند در طبیعت زباله نریزیم و آن را پاس بداریم.
پایگاه خبری گلونی، راضیه حسینی: چند وقت پیش فیلمی را دیدم که برایم خیلی عجیبغریب بود.
نمیدانم در کدام کشور خارجی، یک نفر زبالهای را از ماشیش پرت میکند بیرون، رانندهی پشت سر پیاده میشود، با عصبانیت زباله را برمیدارد و میاندازد توی ماشین جلویی. یکی عقبتر هم پیاده میشود و از ماشین و پلاکش عکس میگیرد.
من اگر جای رانندهی زباله انداز بودم، شده غذا را با پوستش بخورم، امکان نداشت دیگر چیزی را پرت کنم بیرون.
اگر این اتفاق در ایران میافتاد چه میشد؟
دیروز رانندهی جلوی من بعد از اینکه ته چیپسها را درآورد پوستش را با خیال راحت پرت کرد توی خیابان. در خیالاتم از ماشین پیاده شدم و پوست چیپس را انداختم توی ماشینش. ولی اوضاع مثل آن فیلم پیش نرفت، راننده با قفل فرمان پیاده شد و تمام شیشههای ماشینم را خورد کرد.
در ساحل نشسته بودیم که خانوادهای سه چهار نفره به فاصلهی کمی از ما ایستادند. همینطور که داشتند به دریا نگاه میکردند با سرعتی که مطمئنم کارخانهی تخمه پوست کنی هم به گرد پایشان نمیرسد، مشغول تخمه شکستن و ریختن پوست تخمهها روی شنهای ساحل بودند.
باز هم رفتم توی تصوراتم. روبرویشان ایستادم و گفتم کارتان اصلا درست نیست، لطفا هر چه زودتر این پوستها را جمع کنید.
اینبار هم اوضاع خوب پیش نرفت. تا به شکستن دست و پا نرسیده بود از خیالات خارج شدم.
آن طرف تر مردی با یک فلاسک آب جوش داشت میرفت که یکهو فلاسکش از دسته جدا شد. از شنهای قسمتی از ساحل که آب جوش ریخته بود بخار بیرون میزد و پر شده بود از تکههای شیشه.
مرد با قیافهای عصبانی که کاملا معلوم بود فقط دنبال یکی میگردد تا ناراحتیاش را سرش خالی کند، چند بار به مردم، دستهی فلاسک که توی دستش مانده بود و شیشه خوردهها نگاه کرد و بعد راهش را کشید و رفت. هر چه منتظر ماندم خبری از برگشتن و جمع کردن شیشه نشد.
اصلا سعی نکردم این یکی را تصور کنم چون مطمٸنم از هر دو تا بدتر میشد.
در طبیعت زباله نریزیم
تا خودمان دلمان برای طبیعت و شهر و کشورمان نسوزد کسی نمیتواند کاری برایمان انجام دهد.
خدا کند روزی ما هم مثل آن فیلم، به تمیزی دوروبرمان حساس باشیم.
خدا کند در طبیعت، زباله نریزیم.
پایان پیام