پایگاه خبری گلونی، بهاره حاصلیان: به گزارش خبرگزاری مهر، پیدا شدن «انگشت» یک بیمار در سطل زباله باعث بازداشت مسؤلان یک بیمارستان دولتی در ملارد (استان تهران) شد.
در پی انتشار این خبر، عدهای «انگشت حیرت» به دهان ماندند که بعد از پیدا شدن قطعات پزشکی در بدن بیماران، چرا اکنون باید شاهد پیدا شدن قطعات بدن بیماران در زبالهها باشیم؟
درست است که زباله، «طلای کثیف» نام دارد و در بازیافت مواد کاربرد دارد. و اجزای بدن نیز قابلیت بازیافت در بدن دیگری را به شکل «پیوند» دارند. اما حضور انگشت در زباله، به چیزی جز سهلانگاری مسؤلین مربوط نمیشود!
قطعات بدن بیماران در سطل زباله
زیرا همین انگشت ناقابل میتواند به بدن انسان دیگری مثل آقایی در «خندانندهشو» پیوند داده شود. تا با دست در بینی کردنش اعصاب افراد حساس را خرد نکند!
البته جزئیات خبر خیلی واضح بیان نشدهاست. اما احتمالاتی در این رخداد متصور است.
از جمله اینکه:
شاید انگشت مذکور، انگشت کوچک پا بودهاست. و به دلیل برخوردهای مکرر به پایههای مبل و آزار دهنده شدن آن برای بیمار، آنرا بریدهاند و مانند یک دندان خراب دور انداختهاند.
یا شاید:
این انگشت از همان انگشتهای «اخطاری» بوده است که رو به سوی اشتباهات مسؤلین گرفته میشود. به خصوص در مورد اخطار به پزشکان در رابطه با استفاده از کارتخوان در مطبهایشان.
و به همین دلیل در بیمارستان انگشت اخطار فرد را قطع کردهاند و برای درس عبرت سایرین آنرا با تشری به سمت سطل زباله پرتاب کردهاند.
احتمال دیگر:
عروس خانمی بسیار هنرمند که از هر انگشتش به جز یکی، هزاران هنر میچکد به بیمارستان مراجعه میکند با این شرح حال که از این انگشتم هنر نمیریزد.
لطفاً آنرا قطع کنید و به دور بیاندازید تا درس عبرتی باشد برای سایر انگشتانم تا در برابر سرریزی هنر، مقاومت نکنند.
و شاید:
انگشت قطع شدهی مذکور انگشت شصت بودهاست و آنقدر بیموقع و بیحساب جهت «لایک» کردن در فضای مجازی بکار رفتهاست که عدهای تصمیم به قطع کردنش گرفتهاند و برای اینکه کسی شک نکند آنرا انداختهاند در زباله بیمارستان.
زیرا چیزی که در بیمارستان فراوان میباشد، همین قطعات است. در واقع متخلفین فکر میکردند که این امکان که در بیمارستان به «موش» گیر داده شود، وجود دارد.
اما به انگشت قطع شده کسی گیر نمیدهد. بیمارستان که مثل رستوران نیست که توهم وجود گوشت غیرمجاز در غذا را ایجاد کند!
و در آخر:
احتمالاً آقایی تازه پدر شده، در پی گرانی کلیه مخارج زندگی در اقدامی متحورانه، «انگشت انگشتری» برادر مجردش را که برای ملاقات نوزاد به بیمارستان رفتهبود را قطع میکند.
و در زبالهدان میاندازد تا دیگر حتی فکر ازدواج را هم نکند. و به این ترتیب برادرش را از شر هزینههای ازدواج و مهریه و اجاره خانه و بعدها نگهداری فرزند و غیره رها میکند.