پایگاه خبر ی گلونی، مهدیسا صفریخواه: محمدرضا ژاله پدیده این روزهای اینستاگرام است.
دکلمههای احساسی خاص که پر از حس آمیزی است اما افراط در نحوه گویش آنها و همزمانی با موجهای جدید فمینیستی حسابی او را خبرساز کرده است
فاقد ارزش ادبی
ژانر ژاله در اینستاگرام ژانر جدیدی است. میتواند خوراک مخ زدنهای اینستاگرامی باشد. دلم میخواست میتوانستم روی این دکلمهها ارزش ادبی بگذارم، اما هربار که یکی از آنها را بهطور کامل گوش کردم حس خوبی نگرفتم.
اغراق در متن و اجرا
اغراق در واژهها، نگاه محتاج عشق به زن و ابتذال در زبان بدن او را به حاشیه میراند.
واقعیت این است که حتا تینایجرها و نوجوانان هم از این سبک نگاه به زن دوری میکنند.
این روزها جنبشهای فمینیستی زنان آنها را از تعاریف شکننده که ذات زن را ضعیف نشان میدهند هم دور میکنند.
ادبیات ژاله بهظاهر مدرن است ولی در باطن همان نگاه شکننده را به زن دارد.
ول کنم به چشات اتصالی کرده
ول کنم به نگات اتصالی کرده، بخشی از دکلمه جدید محمدرضا ژاله است. متلک طوری که برای من به اندازه متلک عروس ننهام میشی خیابانیها، مهوع است.
پلتفرم اغراق آمیز اینستاگرام
اینستاگرام پلتفرم اغراقآمیزی است؛ پر از رنگ و فیلتر و صدا است.
رسانهای خاص آدمهایی که میخواهند روی حرفهایشان فیلترهای رنگی بگذارند. هیچ جای دیگر بهجز اینستاگرام نمیتوانست بستر مناسبی برای پر رنگ شدن محمدرضا ژاله باشد.
دوری از ابتذال
اولین اجرای نمایشی که از او دیدم «زمین گرده» بود. با اجرای ژاله و امیرمحمد زند. ژاله در فرم کنترل شدهتر حامد کمیلی را به ذهن آدم میآورد.
میمیک صورت و تیپ و بازیسازی تقریباً نزدیک و شاید تن صدای نزدیک بهم اما برای ماندن باید فاصله زیادی از شعارزدگی، کلیشه و ابتذال در کلام داشته باشد.
محمدرضا ژاله دلسوزی میخواهد
امیدواریم دوربریهایش دلسوزانهتر به او مشاوره بدهند.