کوه جای بز و گوسفند است نه آدم
همسرم اعتقاد داشت که کوه جای گوسفندها و بزهاست وگرنه آدم عاقل چرا باید برود اورست را فتح کند و دوباره برگردد.
پایگاه خبری گلونی، بیتا اسماعیلی: اولین باری که تصمیم گرفتم به کوه بروم، کلاس اول ابتدایی بودم. آن زمان فکر میکردم کوه محلیست که اگر آنجا بروی لولو میآید میبردت. برای همین هر وقت اسم کوه میآمد شب بیداری داشتم.
مادرم که از این ماجرا آگاه شد در سال دوم دبستان تصمیم گرفت مرا به لبه کوه ببرد. آن زمان کارتون دنی پخش میشد. زمانی که از بالا به پایین کوه نگاه کردم درجا دچار شب بیداری شدم. چون به چشم خود دیدم که لولو پایین کوه دهانش را باز کرده تا من را هم مث دنی بخورد.
کلاس سوم ابتدایی بودم و تازه از شر شب بیداری خلاص شده بودم که داییام از لرستان آمد و گفت: برویم کوه تا حالمان عوض شود وقتی که به بالای کوه رسیدیم من آنقدر ترسیده بودم که فرار را بر قرار ترجیح دادم و آنقدر دویدم که پایم از چهار نقطه شکست کلاس پنجم بودم و همه فامیل بر روی گچ پایم یادگاری مینوشتند و داییام آرام در گوش پدرم گفت:« کوه جای بچهها نیست» و من که دچار صغر سن بودم متوجه این مطلب نشدم.
دعوت به کوه از یک دوست
دیگر پایم را به کوه نگذاشتم تا دوران دانشگاه که آن هم دوستی دعوت کرد و گفت:« بیا بعد از دانشگاه برویم کوه».
بار اول خیلی خوش گذشت. بار دوم همان دوست به سراغم آمد و گفت ما تو را تحت نظر گرفتهایم و چون در کوهنوردی خیلی عالی بودی تصمیم گرفتیم که تو را وارد شبکه نت ورد مارکتینگ کنیم.
همان شب دوباره دچار شب بیداری شدم. روزها به همین منوال گذشت تا اینکه بالاخره ازدواج کردم و تصمیم گرفتم به کوه بروم. ولی همسرم اعتقاد داشت که کوه جای گوسفندها و بزهاست وگرنه آدم عاقل چرا باید برود اورست را فتح کند و دوباره برگردد. تا وقتی می شود در خانه از این پهلو به آن پهلو شد و تخمه شکست چرا باید تن به این خفت بدهیم و راهی را برویم که هر بز گری میتواند برود. دیدم صحبتهایش خیلی منطقیست همان جا برایش اسفند دود کردم و دیگر پایم را به کوه نگذاشتم.
پایان پیام
کد خبر : 106374 ساعت خبر : 11:04 ب.ظ