کشاورزی سنتی در ایران، مثل یک پرونده بسته است که کسی سمتش نمیرود. بااینکه بارها درباره اثرات منفی کشاورزی سنتی، نظرات کارشناسی مختلفی مطرحشده، اما هنوز سر نقطه اول هستیم و آب و از آب تکان نمیخورد.
حل مشکل کشاورزی
کشاورزی سنتی، دقیقاً شبیه وقتی است که میدانیم آب در خانه کم است اما با شلنگ، حیاط را بشوییم. ایران، کشور پرآبی نیست و درعینحال، بیشتر منابع آبیمان را خرج کشاورزی کم بازده میکنیم. حتا همین امروز هم دیر شده و باید مدتها پیش، کشاورزی سنتی، بایکوت میشد.
باید راه را تغییر داد
اگر میخواهیم به یک مقصد جدید برسیم، قطعاً باید مسیر اشتباه همیشگی را کنار بگذاریم.
حالا که کشاورزی سنتی برای احیای دریاچه ارومیه مانع ایجاد کرده است، آیا نباید آن را از سر راه برداشت؟
مسئولان میخواهند با همان شیوههای قدیمی، کارهای جدید و چشمگیر انجام بدهند؟ مدیرانی که ادعا میکنند میتوانند بزرگترین مشکلات را حل کنند، چطور زمان حل مشکل، کمکاری میکنند؟
از امید تا ناامیدی
زمانی که دریاچه ارومیه نفسنفس میزد، خیلیها نسبت به آن حساس شدند. الآن اما امیدها نسبت به احیای دریاچه ارومیه کمرنگ شده است.
طرح احیای دریاچه ارومیه ابهامات زیادی داشت و برخی کارشناسان هم آن را مردود میدانستند. تلاشها برای احیا، کافی نبود و خیلی قولها در حد حرف باقی ماند.
بلای خانمانسوز بیتدبیری
حسن روحانی، احیای این دریاچه را بهعنوان یکی از شعارهای محیطزیستیاش انتخاب کرد. امروز اما اخبار نشان میدهد که این طرح، پیشرفت چندانی نداشته است.
احیای دریاچه ارومیه نیازمند یک طرح جامع علمی و بومی است و به عزم مسئولان، کارشناسان و مردم محلی نیاز دارد. تا زمانی که معضلات مختلفی وجود دارند، طرح احیا هم بهجایی نخواهد رسید.
ایکاش مسئولان و مردم، پیکر نیمهجان دریاچه ارومیه را فراموش نکنند تا منابع طبیعی دیگر ایران هم دچار بلای بیتدبیری نشود.
پایان پیام