از آنجا از آتش، هوا یا آب آفریده شدهاند در هر لحظه میتوانند به هر جا بخواهند بدون اخذ ویزا مهاجرت کنند و طوری دمار از روزگارت در بیاورند که مسلمان نبیند و کافر نشنود.
نه نیاز به آزمون تافل دارند نه آیلتس و طوری از دیگران آتو میگیرند که میتوانند در کسری از ثانیه با خاک کوچه او را یکی کنند در کل از ما بهترانند دارنده ژنهای برتر که که با اسمهای مرموزی چون« آنها»« اینها»« از آنها» یا محمود احمدی نژادی ها تلفظ میشوند.
طبق باور ایرانیان هر جا نام یک دیو را ببری درجا ظاهر میشود برای همین بردن بعضی اسامی کلا ممنوع است مانند ب.ز، جیم .چ، دال زال، الف کیو آر اس.
از مزایای دیو بودن این است که کلا نه مالکی نه مستاجر هر موقع عشقت کشید میتوانی کار کنی هر موقع هم نخواستی لنگهایت را دراز میکنی و به ریش دنیا میخندی.
به همین دلیل در اوستا دیو را خدای بد و اهریمن و در سنسکریت به معنای خدای خوب است که پرستش میشود.
در افسانههای جنگ کیکاووس با دیوان مازندران فقط دیو سپید و پادشاه مازندران با آدمیان تفاوت دارند.
دیو در شاهنامه و بررسی دقیق و علمی آن
دیو سپید بسیار عظیمالجثه است واندامی چون کوه دارد وقتی میایستد سرش به آسمان میساید.پیکرش سیاه و موهایش سپید است حالا شما تصور کنید با این چنین گولاخی چگونه باید مبارزه کرد قطعا بعد از مبارزه یا دچار نقرس میشوی یا شکستی لگن خاصره!
دیوها مردم خوار بودند و البته احمق و ابله و کامل به جادو مسلط بودند.
مردم منطقه ممسنی فارس داستان جالبی درباره ابوعلیسینا و دیو روایت میکنند که به پیکر گردانی دیو اشاره دارد.
دیو هر روز در قالب معلم به مکتب میرفت و کودکان مکتب را یک به یک میربود و میخورد اما ابوعلیسینا که همچون دیو جادوگری بلد بود هر لحظه خود را در جلد الاغ، کبوتر و آدمی در میآورد و دیو را افسون جادوی خود میکرد و از مرگ نجات میافت.
برخی مفسران بر این باورند که کاراکتر الاغ جذابترین کاراکتر برای دانشمندان توصیه شده است و هر دانشمندی حداقل یک خر درون دارد که باید هر از چند گاهی کاهی و یونجهای به او بدهد بر همین اساس ضرب المثلی ساخته شده که «با دوستان مروت با دشمنان جفتک»! که سینه به سینه به نسل بعدی منتقل میشود.
یکی از مشخصات دیوها وارونه خوی بودن آنهاست.
دیوها معمولا تمایل دارند آنچه به آنها گفته میشود را وارونه انجام دهند.
خواستگاه چنین باوری درباره خصلت و منش دیو در شاهنامه فردوسی است.
در داستان نبرد رستم با اکوان دیو با این ویژگی روبرو هستیم.اکوان دیو ابتدا خود را به شکل گورخری در میآورد و رستم را به دنبال خود میکشاند اما رستم پس از یک شبانه روز تلاش موفق نمیشود او را بگیرد.
بنابراین خسته و درمانده به خواب میرود انگاه اکوان دیو به شکل واقعیاش در میآید و رستم را با قطعه زمینی که در ان خفته بود بلند میکند و به آسمان میبرد و از رستم میپرسد مایل است او را به بیابان بیاندازد یا دریا؟
رستم که به منطق وارونهخوی بودن دیو آگاه بودبرای نجات خود میگوید بیابان و دیو اسکول هم وارونه عمل میکند و اور ا به دریا میاندازد و رستم نجات پیدا میکند.
در فولکور و باورهای عمومی چنین تصوری هنوز پابرجاست و آنرا در امثال و حکم میتوان دید. به این ترتیب که هر کس کاری را به اشتباه یا خلاف اصول انجام دهد او را دیوانه و رفتار وی را دیوانگی میخوانند.
پایان پیام