گویش های ایرانی و ترکیب مشترک نوم خدا
به گزارش پایگاه خبری گلونی، ناصر همتی متنی درباره ترکیب نوم خدا در گویش های ایرانی نوشت که واکنشهایی را در پی داشت و مثالهایی از گویش های ایرانی را دربرگرفت.
«ماشاءالله» بگوییم یا «بهنامایزد»؟
نگاهی به یک اصطلاحِ لکی/لری/کُردی که در محاورههای میان افغانان هم رایج است.
این ابیات را از خواجهی اهل راز بخوانید:
آب حیواناش ز منقارِ بلاغت میچکد
زاغِ کِلکِ من بهنامایزد چه عالی مشرب است
و:
مَیای در کاسهی چشم است ساقی را بهنامایزد
که مستی میکند با عقل و میبخشد خماری خوش
و این بیت را از سنایی:
سگی خواندی «سنایی» را و آنگه گفتی آنِ من
زهی احسان، زهی تحسین! بهنامایزد! بهنامایزد!
خیلی بعید است که از کُردها و لکزبانان «ماشاءالله» بشنوید؛ آنها وقتی بخواهند کسی را به زیبایی، جوانی و یا هر صفتِ دلپسند دیگر، ستایش کنند و در عین حال از «چشمزخم» دور بخواهند میگویند: «نومِ خدا». این اصطلاح عیناً در جاهایی از افغانستان هم رایج است: «نامِ خدا».
نامِ خدا (نومِ خدا) همان «بهنامایزد» است که در شعر و نثر فارسی بسیار رواج داشته و مکرر هم استفاده شده است.
حالا ابیاتی دیگر بخوانید:
بهنامایزد به چشم من چنانی
که نیکوتر ز ماهِ آسمانی
(انوری)
بهنامایزد نگویم من که تو آنی که هر باری
زهی صورت بدان صورت نمیمانی که هر باری
(مولانا)
روى است بهنامایزد یا ماه تمام است آن؟
زلف است تعالى الله یا تافته دام است؟
(خاقانی)
چو هفصد پردهی دل را به نور خود بدراند
زعرشش این صدا آید: بهنامایزد! بهنامایزد!
(مولانا)
#بهنامایزد #لکی
(نیازی به یادآوری نیست که بهنامایزد را باید «بنامیزد» خواند)
نظر دیگران
گویش های ایرانی و ترکیب مشترک نوم خدا
پس انتشار این یادداشت در کانال خوابگرد برخی مخاطبان خوابگرد نوشتند:
سعید مهرپویا:
مادربزرگم /بیبی جان/ با لهجهی شیرینش میگفت: «نومِ خدا، صلّ علی آلِ رسول، بترکه چشم حسود» و فوت میکرد دور سر ما.
اصالتاً یزدی، زیسته در خراسان (کاشمر و مشهد)
حسین قانعی اردکانی:
در یزد و اردکان ما هم این اصطلاح کاربرد دارد و هر دو را با هم به کار میبرند به صورت: ماشاءالله و نومِ خدا.
مجتبی احمدی:
در گویش مردم کرمان ما هم «نومِ خدا» در معنی «ماشاءالله» استفاده میشود؛ گاهی هم نسل قدیم، دوتا را با هم بهکار میبرند؛ مثلا مادربزرگ -خدابیامرز- من میگفت: ماشاالله، نومِ خدا…
عرفان خسروی:
هم در مشهد و هم در یزد و هم در دزفول شنیدهام که ماشالله نوم خدا میگویند. از همه مشهورتر شاید این بیت از ترانهی عروسی مشهور دزفولیها باشد:
پل ببندید پل ببندید پی مفتیل طلا
هر کجا دوما گذرده موشالا نوم خدا
یونس یوسفزاده:
نومِ خدا، نومِ رسول، بِترَکَه(سکون بر ت) چشم حسود.
این رو مادربزرگم میگفت که سیستانی بود.
رضا تسلیمی:
در روستاهای استان فارس عبارت نوم خدا به همراه «روت» هم به کار میرود.
نوم خدا روت یعنی اسم خدا بر تو . این همان ماشاالله بهت هست با تبرک بیشتر. به این وسیله از قداست نام خدا به بنده داده میشود و بنده متبرک میگردد.
«نومِ خدا» فقط کردی یا لری و… نیست
رضا ساکی در پاسخی این بحث را این طور ادامه داد:
وقتی پیشینهی یک لغت را در گویش های ایرانی بررسی میکنید، هرگز ننویسید خاص لری یا کردی یا گیلکی یا بلوچی و… است. چون تقریبا واژهای نیست و ترکیبی وجود ندارد که در یک گویش باشد و ساخت دستوری یا ریشهی لغویاش در گویشهای دیگر یافت نشود.
البته واژههای خاص در گویش های ایرانی زیاد داریم اما در برابر آن لغات که در گویشهای دیگر با همان ساخت یا ساخت متفاوت وجود دارند اندک هستند.
وقتی همین «نوم خدا» را خواندم خواستم بنویسم اما حوصله نکردم توضیح بدهم چون بسامد بسیاری دارد و مربوط به لر و کرد و افغان نیست و بارها دربارهاش مقاله و حاشیه نوشته شده است.
این «نام خدا» مربوط به ایران است.
پس یک چیز اضافه میکنم:
در لری وقتی میگویند نوم خدا، در ادامهاش گاه اضافه میکنند «نیر علی» یعنی نور علی. بعد میخوانند: نوم خدا نیر علی چش حسید پوقَ بلی. یعنی نام خدا، نور علی، چشم حسود مانند بلوط روی آتش بترکد.
(مثل صلوات بر حضرت محمد (ص) که در خراسان در ادامهی آن میآید.)
حسنِ ختام بحث شیرین «نومِخدا»
ابوذر قاسمیان:
نومخدا (به معنی ماشاالله) در لهجهی جهرمی هم خیلی رواج دارد و گویا در بقیهی شهرهای استان فارس هم مرسوم است. حتا بیژن سمندر هم ترانهای دارد به نام «ها بله» که حسین میری آن را فوقالعاده خوانده؛ ترکیبی از فلامنکو و فولکلوریک، که در یکی از بیتهایش آمده:
گوش شیطون کر، ماشالله، نومخدا، اللهاکبر
آفتاب عشق سمندر تا قیومت جِنگ جِنگه…
ترانه را پای همین پست دانلود کنید و بشنوید.
متن ترانه:
خاکُ با مژگون بُروفم اشک پاشم با پشنگه
تا غبار راه تو بر ماه رخسارت نتِنگه
غم تو قلبُم کُلمه کُلمه می زنه رُودار سُقُلمه
شیشهٔ دل دل نازکه در انتظار یهی تلنگه
باز سر شو شد، دلم اُو شد، نـَمیدونَم چطو شد
که همۀ موای جونوم بونۀ تو دارد لنگه لنگه
سی خوشۀ زلفت چه با ناز اوزیده کنج قپ تو
آرمه دار مرده دل از باغ زلفت یهی تلنگه
دراومدم گفتم یخ ما نُمسُوِه بو قلب سنگت
گفت آآ گفتم ها بله دل که نیست ای سنگِ دِنگه
من صَبو یا پس صبو لَمِ لوچ میشم از غصه اما
تا آموختهی آتیشم امشب نخواهم داد وِنگه
گوش شیطون کر ماشالا نـومخدا الله اکبر
آفتاب عشق سمندر تا قیومت جـِنگِ جـِنگه
گوش شیطون کر ماشالا نـوم خدا صد باریکلا
آفتاب عشق سمندر تا قیومت جـِنگِ جـِنگه
معنی:
خاک رو با مژگان جارو کنم و اشک بپاشم تا گرد و خاک بر روی ماه رخسارت نجهد.
غم توی دلم جمع شده و دائم به دلم سقلمه میزنه. شیشۀ دل نازکه و منتظر یه تلنگره.
باز سر شب شد دلم آب شد. نمیدونم چطور شد که همه موهای تنم یکی در میون بهونۀ تو رو میگیرن.
ببین خوشۀ زلفت چه با ناز آویزون گوشۀ گونهات شده، مرغ دل ویار یه خوشۀ کوچیک زلفت رو کرده.
شروع کردم بهش گفتم با این قلب سنگی که داری نمیتونم مجابت کنم.
با کنایه گفت آره، گفتم بله این دل نیست که داری یه سنگ سفته.
من فردا یا پس فردا از غصه لاغر و ضعیف می شم اما تا به آتش عادت دارم، امشب ناله نخواهم کرد.
گوش شیطون کر ماشاالله نومخدا، آفتاب عشق سمندر تا قیامت تیز و سوزان میتابه.
گوش شیطون کر ماشاالله صد باریکلا، آفتاب عشق سمندر تا قیامت تیز و سوزان میتابه.
پایان پیام
ما هم تو آذربایجان میگیم ماشالله نَم خدا