نوستالژی در زمانه باکلاسها جایی نخواهد داشت
پایگاه خبری گلونی، انوشه میرمجلسی: یک- بعضی وقتها که عکسهایی از سالهای دور میبینم، با خودم فکر میکنم آیا سالها بعد هم تا این اندازه از دیدن داشتههای امروزمان هیجانزده خواهیم شد؟
آیا امکانات و تکنولوژیهای امروز هم میتواند روزگاری کارکرد نوستالژیک بیابد؟
مثلا آیا ممکن است روزگاری زیر تصویر یک شوفاژ، پکیج و امثال اینها بنویسند «یادش به خیر، دلیل دلگرمی قدیم»؟
یا این طور نوشتهها و خاطرهبازیها مختص دوران ماست و نسلهای بعدی کاری به کار گذشته و ماجراهایش نخواهند داشت؟
به گمانم تحلیل خودمان و تصور آینده از همین چیزهای کوچک آغاز میشود.
دو- «نوستالژی یک بیماری ناشی از تبعید نیست، بلکه فقر مسبب آن است و دارایی و موفقیتهای اجتماعی میتواند آن را از بین ببرد.»
جمله داخل گیومه از کانت است و همین جمله، میتواند مسیر بندِ یک نوشته مرا تغییر دهد.
وقتی جهان به سمت مصرفگرایی بیحدومرز پیش میرود، وقتی تعریف «خودمان» تنها با آنچه «داریم و آنچه مصرف میکنیم» ممکن است، وقتی غرق در خواستنهای بیدلیل و ساختن «منِ» آرمانیمان با انتخاب ظاهری برندها و محصولات هستیم؛ قطعا نوستالژی رنگ میبازد.
در چنین شرایطی، پوشیدن لباسهای رفو شده، مصرف کالاهای قدیمی و دور از مُد روز جایی نخواهد داشت.
چون به محض کهنه شدن، تعویض میکنیم و به محض پاره شدن، دور میاندازیم. نوستالژی کجای این شیوه زندگی ما قرار دارد؟ ما خودمان را با همینها تعریف میکنیم.
نوستالژی در زمانه باکلاسها جایی نخواهد داشت
سه- درباره جمله داخل گیومه بند دو، حرف دیگری هم دارم. از نظر کانت، فقر مسبب نوستالژی است.
همین جمله میتواند چنین القا کند که همه چیز زیر سر فقر است و کافی است جیب پر پولی داشته باشی و با خیال راحت خرج کنی.
به مدد اینترنت و خرید اینترنتی هم فاصله ما و فروشگاههای بزرگ، چند کلیک است. آن وقت خبری از نوستالژی نخواهد بود.
چنین نگرشی قطعا نتیجهای جز همین مصرفگرایی زائد و بیریشه نخواهد داشت، «هر چه بیشتر بریز و بپاش کنی، با کلاستری» و زمانه، زمانه باکلاسهاست.
پ.ن: این مطلب را به صورت مفصل میتوانید در مباحث علمی مختلف دنبال کنید، هم کتب روانشناسی و روانکاوی و هم کتب مربوط به جامعهشناسی، اقتصاد سیاسی و ارتباطشناسی. کافی است اراده کنید.
پایان پیام