دیرینه شناسی لرستان و نخستین کانونهای فرهنگی انسانی در زاگرس
به گزارش پایگاه خبری گلونی حمید ایزدپناه در مجموعه سه جلدی تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان درباره دیرینه شناسی لرستان و نخستین کانونهای فرهنگی انسانی در زاگرس نوشته است:
از زمانی که دانش باستانشناسی با هنر و کاوشگران باستانشناس در کاری ریزبینانه و ظریف با افزاری همچون کمچه بنایی و تیغه چاقو و چکش و قلم و همراه با شکیبایی و دقت به کالبدشکافی و کالبدشکافی تاریخ پرداخت، بسیاری از روایتهای تاریخی ریشه علمی یافتند و تردید و شک از میان رفت و یا داستانی اساطیری بنیادی تاریخی گرفت، یا موضوع و مطلبی که گمان میرفت تاریخ باشد، بدل به افسانهای شد از افسانههای تاریخی.
این دو دانش در تکمیل موضوعهای گوناگون به تایید یکدیگر پرداختند و گاه از رازها و رمزها و نشانهها و نهفتههای در دل خاک و ندانستههای تا این زمان پرده پندار دریدند.
تا آنجا که امروز نه تاریخ بینیاز از باستانشناسی است و نه باستانشناسی بینیاز از تاریخ و شواهد تاریخی. این دو دانش همچون چشمان زمان و زمین و گوشان زمانه و زمینه شدند.
به همین جهت دانستههای این نیم قرن گذشته از تاریخ که به کمک باستانشناسی به دست آمده است، برابر آگاهیهای عمر تاریخنگاری است.
بر این پایه و تعریف، کاوشهای باستانشناسان در این بخش از ایران، یعنی دیار من لرستان، دستاوردهای پربار و پربهایی از فرهنگ زیستی دورههای کهن، از پارینه سنگی و پیش از آن تا نوسنگی و مرز تاریخ و تاریخنگاری، داشته است که جالبتر از همه و هر چیز مشخص شدن محدوده جغرافیایی لرستان است و پایداربودن آن دورههایی که یاد شد تا این زمان.
از این رو، برای کهنه دیار پایدار خود در این بخش، عنوان «تاریخ جغرافیایی لرستان» را برگزیدم.
دیرینه شناسی لرستان و نخستین کانونهای فرهنگی انسانی در زاگرس
لرستان به وسیله کوه «کَوَر Kavar» – که به اشتباه آن را «کبیرکوه» نامیدهاند – به دو منطقه پیشکوه و پشتکوه تقسیم شده است.
از سوی دیگر، یکی از کوههای مهم پیشکوه، «اِسبی کوه Esbikō» یا سفیدکوه است که از باختر شهر خرمآباد آغاز میشود و به استان کرمانشاهان میرسد.
سفیدکوه، شمال باختری لرستان پیشکوه را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکند.
بخش شمالی، سردسیر و مرتفع و شامل درههای وسیع و پرگیاه و جنگل و چشمهها و سرابهای پرآب و دشتهای رسوبی الیشتر یا سلهسله و دِلفان است که از شرق به «هرّو Horru» متصل است.
بخش جنوبی سفید کوه کمارتفاع و گرمسیر است و شامل دشتهای کوهدشت، طرحان، رومشکان، هلیلان و چگنی است.
در نتیجه، هر سال با آغاز فصل پاییز، دامداران و کوچنشینان دلفان و الیشتر و هرّو، با عبور از راههای دشوار کوهستانی و با رنج فراوان به مناطق جنوبی که گرم است و گرمسیر، میروند و در بهار به زیستگاههای سردسیری و تابستانی خود بازمیگردند، رسم و آیینی که ریشه و نشان از تاریخ و قرنها و هزارهها دارد.
شمال بخش سردسیر شمالی یعنی دلفان و الیشتر یا سلهسله و هرّو نیز به وسیله یک رشته کوه که از کرمانشاهان تا کارون و اصفهان ممتد است و در استان گرّو یا گرّی یا «گرّین Garrien» نامیده میشود، محصور شده است.
ساکنان شمالی سفیدکوه، همه لک هستند، به جز طایفهای بهنام «قلایی» که لر هستند. زبان آنها لکی است.
ساکنان جنوبی و بقیه پیشکوه همگی لر هستند و زبانشان لری است، ولی مجموع آنها را «لر» گویند که در فصلهای آینده در این مورد بیشتر توضیح داده میشود.
دیرینه شناسی لرستان
دیرینه شناسی لرستان و نخستین کانونهای فرهنگی انسانی در زاگرس
لرستان در جنوب غربی ایران، در میان کوههایی بلند با یخچالهای طبیعی و درههای مرطوب یا پرآب و طبیعتی سازگار از کهنترین دورههایی که تا این زمان شناخته شده، تا روزگار ما زیستگاهی برای انسان و جانوران و درختان و گیاهان بوده است و یکی از چهار منطقه زیستی شناخته شده در قسمت مرکزی خاورمیانه است (فرانک هول، ص ۱۱)، که انسانهای پیش از تاریخ از آن استفاده کرده و از مواهب طبیعی و خدادادی آن بهرهمند شدهاند.
از این جهت مورد توجه باستانشناسان بوده و گروههایی از دانشمندان این رشته در آن به کاوش و بررسی پرداختهاند.
از آنجا که این افراد در گزارشها از واژه «زاگرس» در توضیح نوشتههایشان بهره جستهاند، لازم است نخست به این واژه و وجه نامگذاری آن اشارهای شود و سپس توضیح علمی آنان ذکر گردد.
واژه زاگرس یا زاگروس بیش از نیم سده است که از راه ترجمه آثار نویسندگان اروپایی به نوشتههای فارسی راه یافته و سپس بر روی بخشی از نقشه ایران نقش بسته است.
متاسفانه در این نامگذاری نزدیک به ۲۰۰ رشته و قلهکوه و شهر و روستای نهفته که هر یک نام و تاریخی دارند و قصه و سرگذشتی، که شایسته است محققان و مترجمان به آن توجه کنند، در نظر گرفته نشده است.
این واژه در هیچ یک از کتابهای تاریخی و جغرافیایی و مسالک و ممالک که در عصر اسلام نوشته شدهاند، نیامده است.
در منابع ایران پیش از اسلام هم مدرک معتبری در این زمینه در دست نیست. تا آنجا که بررسی کردهام، ظاهر این واژه را در اواخر دوره قاجار، دانشمندان و نویسندگان ایرانی که با زبانهای اروپایی آشنایی یافته بودند، در آثار و ترجمههای خود به زبان فارسی به همان شکل و حال نقل کردند.
شاید نخستین بار شادروان مشیرالدوله حسن پیرنیا بود که آن را در حاشیه صفحه دو کتاب تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان آورد و نوشت «اروپاییها چنین نامند».
پیشینه پیدایش زاگرس
دیرینه شناسی لرستان و نخستین کانونهای فرهنگی انسانی در زاگرس
الف) در منابع فرنگی
۱- در یک واژهنامه یونانی به آلمانی که در سال ۱۸۸۶ در لایپزیگ چاپ شده است، زیر واژه «Zâgros یا Zâgrion» آمده است:
«نام کوهی در ماد». این نام در نوشتههای استرابون و پولیبیوس نیز آمده است. بر پایه این آگاهیها، در سال ۳۳۰ پ.م. و زمان حمله اسکندر، کوهی به این نام وجود داشته است (D.K. Jacobitz …).
۲- در قاموس جغرافیایی به زبان فرانسوی زیر واژه و عنوان زاگروس یا زاگرس آمده است:
«رشته کوهی در آسیا که از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده و ماد را از آشور جدا میکند». کتاب آنگاه منابع خود را به نامهای Pinius و Strabo و Polybios و Ptolemeus معرفی میکند (Lecique géographique…).
گرچه «س» یا S آخر واژه به آن و تلفظش رنگ یونانی داده است، اما واژه مادی است و نام کوه، دژ، قبیله و قوم، منطقه یا بخشی از غرب ایران امروزی و سرزمین قوم ماد بوده که ضبط دیگری به صورت Zikirtu داشته است.
۳- باستانشناسان نامدار فرانسوی، شادروان گیرشمن، زاگرس را نام قبیله دانسته و مینویسد:
«… حرکت عمومی قبایل ایرانی هنوز به پایان نرسیده بود که قبیله سومی از قبایل مهم ایرانی بهنام Zikirtu یا به قول یونانیها «ساگارنی» به سوی نواحی شرقیتر رفته و مستقر شدند…» (ایران در آغاز…، گیرشمن، ترجمه دکتر معین، ص ۸۹).
۴- هرودت نیز از این قبیله بهعنوان قبیله صحراگرد یاد کرده و مینویسد:
«… و نیز قبیله دیگر که صحرا گردند، از این قرارند: دائنها، ماردها، دروپیکها و ساگارتیها…» (هرودت، ترجمه دکتر هدایتی، ۱/۲۱۱).
۵- دیاکونف در تاریخ تاریخ ماد در شرح حملات آشوریها به پارسوا و نفوذ در خاک ماد به استناد کتیبههای خوانده شده مینویسد:
«… به طوری که در متن تصریح شده، آخرین نقطه لشکرکشی ظاهرا دژ مادی زاگروتی بود…» (دیاکونف، تاریخ ماد، ص ۲۴۸).
دیرینه شناسی لرستان و نخستین کانونهای فرهنگی انسانی در زاگرس
پایان پیام