ادبیات عاشقانه در ازدواج میتواند یک زندگی را از جدایی نجات دهد
پایگاه خبری گلونی، بیتا اسماعیلی: همیشه قصههای عاشقانه از یه جایی شروع میشه حالا ممکنه آخرش یا ختم به خیر بشه یا کلا کاری کنه که از صد کیلومتری یه بُز نَر هم رد نشی.
معمولا پسرها تقصیر و میاندازن گردن دخترها و دخترها هم تقصیر رو میاندازن گردن پسرها.
برای مثال پسره چون چشماش عسلی یواش بوده مامانش هی بهش گفته: «بچه خوشگل شیرین عسل مامان»
پسره هم از شدت ذوق کف و خون قاطی کرده و تا رفته توی جامعه همه بهش گفتن: « بچه خوشگل! دوماد کی میخوای بشی؟»
با این استدلال اگه دختری بهش بگه زشت میگه: «نجابت از سر و روش میباره به همه چی دقت کرد جز به بچه خوشگلی من»
اگه دختری بهش بگه خوشگلی برام ملاک نیست بلافاصله بهش میگه چون خودت بیریخت و بدهیکل و کریه هستی به من میگی زشت!
و در یک اقدام عجیب میگه: « مگه از من خوشگلتر اصلا هست!»
میگن در طی گفتن همین کلام سوفیا لورن و همفری بوگارت سکته دوم رو توی گور زدن!
برای همینه که نصف دعواهای زن و شوهری سر نون چسبیده به ته لیوانه یعنی میخوای حرف بزنی ولی دقیقا نمیدونی چی باید بگی.
برای همین یا یه کاری میکنی که خانمت همون اوائل آشنایی بگه صد رحمت به احمد پورمخبر.
حداقل یه آوازی میخونه سرت گرم شه.
یا مجبوری تا آخر عمر به شوهرت بگی بچه خوشگل که بهش بر نخوره و نره سراغ اولیای دم.
ادبیات عاشقانه در ازدواج
برای همین میزان علاقه زوجین نسبت به همدیگه خلاصه میشه در کلام.
هرچی قشنگتر حرف بزنی جذابتر میشی. هر چی بیشتر دوستت دارم بگی بیشتر خواستنیتر میشی و هر چی کمتر ناز و ادا بیای بهت میگن: «خروس محل».
اینطوریه که مشکل اکثر ما جوونها خلاصه میشه در ادبیات عاشقانه خوب. نیازی نیست که همه حافظ و سعدی باشیم و به خال لب یار گرفتار بشیم.
میتونیم همون احساسمون رو با هر زبونی که بلدیم بگیم.
حتی اگه از بد روزگار امیر تتلو هم باشی بالاخره یکی میاد که برات سوت و جیغ و دست و هورا بکشه.
پایان پیام