شاپورخواست شهر دوران ساسانی است؛ تاریخچه این شهر که بعدها خرم آباد لرستان نامیده شد
به گزارش پایگاه خبری گلونی حمید ایزدپناه در مجموعه سه جلدی تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان نوشته است:
شهر شاپورخواست
شاپورخواست یکی از شهرهای دوره ساسانی بوده است که بنا به روایت صاحب مجملالتواریخ و القصص، به فرمان شاپور اول، بنا نهاده شده است. مولف کتاب در این مورد چنین مینویسد:
«… در سیرالملوک چنان است که شاپور اردشیر بود والله اعلم. اما همتی بزرگ داشت اندر داد و انصاف و آبادانی عالم برسان پدر و شادروان شوشتر او کرد که عجایب عالم است. شهرها بسیار کرد، چون شاپور و نیشابور و «بدان اندیو شاپور» و «شاپور خواست» و بلاش شاپور…» (مجملالتواریخ، ص ۶۴).
نگارنده بیش از این به کتابی دست نیافتم که تفصیل بیشتری داشته باشد، ولی نام شهر، خود میتواند موید این خبر باشد.
جغرافینویسان، از محل و کیفیت این شهر مطالبی ضبط کردهاند، ولی نام آن را با املاهای مختلف نوشتهاند از آن جمله: سایرخواست، شابرخواست، سابور خواست که برخی از آن مطالب چنین است:
۱- یاقوت حموی مینویسد: «شاپور خواست شهر و دژ بنامی است در کوههای لر» (برگزیده مشترک، ص ۱۰۹).
۲- این حوقل ضمن توضیح فواصل شهرهای میان راه همدان تا خوزستان، نوشته است:
«از لاشتر «الیشتر کنونی» تا شابرخواست، دوازده فرسخ و از آنجا تا لور ۳۰ فرسخ و در فاصله «شابرخواست» و لور شهری یا قریهای نیست…» (صورهالارض، ص ۱۰۴). سپس ذیل کلمه «قم» آورده است:
«خرمای «شابر خواست» اندک ولی به سبب نزدیکی به عراق خوب است.؟!» (همان، ص ۱۱۳) ابن حوقل شاید دچار اشتباه شده است که شاپورخواست را جزو محدوده قم آورده است، زیرا در توضیح فواصل، شرح دیگری دارد که معلوم میشود خود این شهر را ندیده و توصیف و تعریف آن را یا شنیده و یا از کتب متقدمین نقل کرده است.
۳- اصطخری که کتاب مسالک و ممالک خود را با نقل مطالب صورهالاقالیم ابوزید سهل بلخی متوفی (۳۲۲ هجری) تالیف کرده است، زیر عنوان (ذکر مسافت شهرهای جبال) مینویسد:
«… از نهاوند تا لاشتر ده فرسنگ، از لاشتر تا شابرخواست، دوازده فرسنگ و از «شابرخواست» تا لور ۳۰ فرسنگ، هیچ آبادانی نیست» (مسالک و ممالک، ص ۱۱، ۱۶۳ تا ۱۶۵).
۴- در حدود العالم فقط جمله (سار جلست جایی …) (حدودالعالم، ص ۱۴۱) آمده است که بقیه آن از بین رفته است و کلمه (سارجلست) بیشک تحریف کلمه «سابرخاست» است.
۵- لسترنج نیز از آن به نقل از کتب جغرافی و مسالک و ممالک نام برده و مینویسد:
«شاپور خواست که جغرافینویسان عرب آن را «سابورخواست» نوشتهاند نیز در زمان ابن حوقل به سبب خرمای خود معروف بوده است» (سرزمینهای خلافت شرقی، ص ۲۱۷). و درباره محل آن به نقل از تاریخ گزیده مینویسد:
«آن طرف بروجرد راهی که از نهاوند میآید و به اصفهان میرود، دو شعبه میشود، شعبه راست به شاپور خواست و شعبه چپ که جاده اصلی است به سمت مشرق به کرج ابودلف میرود» (ص ۲۱۸).
بنابراین توضیحات، شهر شاپورخواست همان است که خرابههای آن امروز در دو کیلومتری جنوب خاوری شهر خرم آباد بر جای مانده است.
این محل نیز با فواصلی که جغرافینویسان ذکر کردهاند، مطابقت دارد و از خرابههای «شاپور خواست» تا الیشتر ۱۲ فرسنگ و تا «لور» یعنی دشت شمالی اندیمشک و دزفول ۳۰ فرسنگ است. و بهترین سند، سنگ نوشته مکعب مستطیل شکلی است که بر دروازه شمالی «شاپور خواست» در سال ۵۱۳ از سوی امیر اسفهسالار ابوسعید برسق در دره سلطنت سلاجقه، فرمانی بر آن کنده شده و اینک نیز باقی است.
موقعیت شهر شاپور خواست
از رونق و اعتبار این شهر در زمان ساسانی اطلاعی نداریم، ولی کیفیت آثار بنا خود نشانه بزرگی و اهمیت آن است. از مورخین ایرانی تنها مستوفی درباره آن توصیفی دارد. وی مینویسد:
«… شاپور خواست در اول شهری بود و از هر جنسی مردم بسیار در آنجا بودند و به غایت معمور و آباد و تختگاه پادشاهان و اکنون قصبه است» (تاریخ گزیده، ص ۵۶۱ و ۵۶۲).
در غرب آن نیز آثار پلی بزرگ از دوره ساسانی باقی مانده که اکنون هم به «پل شاپوری» مشهور است. در اطراف این شهر به شعاع یک کیلومتر به جانب غرب و جنوب بناهای سنگی، مشابه آثار اصلی دیده میشود که ممکن است هر یک محلهای از آن شهر بودهاند، چنان که در اطراف آن به فاصله کم، دهاتی هستند به نام «عربان» و «تیربازار» که شاید روزی در عظمت و رونق این شهر نقشی داشتهاند.
پس از هجوم اعراب هنوز این شهر آبادان بود، بهویژه حکام دیالمه به این شهر توجهی خاص داشتند. «حسنویه» برزیکانی و پس از او پسرش «بدر» (متوفی ۴۰۵) آنجا را مرکز حکمرانی خویش ساختند و قلعه آن را گنجور خویش گردانیدند (این اثیر، ۹/۷۹ و ۸۰). مالیات و عواید شاپور خواست جزو «ماه البصره» به حساب میآمد. در سال ۴۹۹ «شاپور خواست»، نهاوند و الیشتر به تصرف اتابک منکر برس درآمد (سرزمینهای خلافت شرقی، لسترنج، ص ۲۱۷ و ۲۱۸).
به هنگام سلطنت سلاجقه نیز از شهرهای مهم و معتبر به شمار میآمد و هنوز، اعقاب سلسله حسنویه بنا به حکایت سنگ نوشته مذکور بر این شهر فرمانروایی میکردند.
از آن جمله، ابوسعید برسق بن برسق بن حسنویه (؟) که از طرف سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه سلجوقی، حاکم آن بود و در سال ۵۱۳ ه.ق. حق تعلیف و گلهچرانی را به مردم این شهر و ساکنین اطراف آن بخشید.
شاپورخواست شهر دوران ساسانی است؛ تاریخچه این شهر که بعدها خرم آباد لرستان نامیده شد
در اوایل سال ۶۲۱ هجری قمری سلطان جلالالدین خوارزمشاه در سر راه خود به بغداد، یک ماه در شهر «شاپور خواست» توقف کرد که تفصیل آن را «جوینی» در تاریخ جهانگشا، زیر عنوان «ذکر حرکت سلطان جلالالدین به جانب بغداد» چنین آورده است:
«در اوایل سنه احدی و عشرین و ستمائه، عزیمت کرد تا به جانب تستر (شوشتر) رود و زمستان آنجا مقام سازد. بر سبیل تبرک ایلچی پهلوان را در مقدمه با دو هزار مرد ران کرد و خود بر عقب روان شد و در آن گذر، سلیمان شاه به خدمت او رسید و خواهر خویش را بدو داد و چون سلطان به «شاپور خواست» رسید و «شاپور خواست» شهری بزرگ بوده است، مشهور و معروف و ذکر آن در تواریخ رسمی، بیش نمانده، مدت یک ماه آنجا مقام ساخت. امرای «لور» به خدمت او آمدند، چون مراکب قوی شدند، بر راه بغداد روان شد…» (تاریخ جهانگشای جوینی ۲/۹۳).
گرچه در این زمان شهر «شاپور خواست» رونق پیشین خود را نداشت، ولی باز به همین نام مشهور بوده است.
شاپور خواست متروک
بهطور قطع و یقین معلوم نیست در چه سالی و به چه علت، شهر کاملا خالی از سکنه گردیده و ویرانه شده است. آیا موجب عمده، زلزله بوده است یا عامل دیگر و یا اینکه مردم و ساکنین آن، شهر تازهای در محل فعلی خرم آباد بنا نهاده و آن را ترک کردهاند؟
چنانکه اشاره شد شاپورخواست تا سالهای بعد از نیمه دوم قرن هفتم نیز دارای جمعیت بوده است. حمدالله مستوفی در نزهت القلوب (سال ۷۳۰) نامی از خرم آباد آورده و نیز در تاریخ گزیده هم از خرم آباد و هم از «شاپور خواست» بهعنوان شهرهای لر کوچک نام برده است.
ممکن است این صحیح باشد که ادعا کنیم مردم به علت طراوات و آب فراوان دره، شهر تازهای بنا نهادند که به خرم آباد مشهور شده است و با گذشت ایام، شهر «شاپور خواست» خالی از سکنه و ویران شده باشد، به طوری که در سال ۷۸۸ هجری قمری هنگام حمله امیر تیمور «شاپور خواست» به کلی متروک شده بوده، چنان که مولف ظفرنامه نیز چنین نوشته است:
«و آن حضرت روز جمعه غره ربیعالاخر به مبارکی و طالع سعد به بروجرد نزول فرمود و امیرزاده عمر شیخ به پایه سریراعلی رسید و اجازت طلبید. حضرت صاحبقران سیفالدین قلداش را به کوتوالی قلعه وروجرد نصب فرمود… و روز سوم به فیروزی و خرمی به خرم آباد رسید. ملک عزالدین چون توقف نیارست کرد، به ضرورت و اضطرار، فرار اختیار کرد. صاحبقران یک شب به سعادت آنجا گذرانید» (ظفرنامه ۱/۴۲۰).
با این تفصیل میتوان دلیل تداوم سکوت مردم را وجود دژ مستحکم «شاپور خواست» (که امروز به نام قلعه فلکالافلاک نامیده میشود) و فراوانی آب دره و سیاست حکام زمان دانست.
مشخصات آثار شهر شاپور خواست
آنچه از این شهر باقی است، دیوارهای بزرگ و پهنی است از سنگ و ملاط به سبک بناهای ساسانی که در سطح آن کوچه و معابر کاملا مشخص و معلوم است، پهنای هر دیوار بیش از دو متر است و تخته سنگهای بزرگ به ابعاد ۴۰×۵۳×۸۰ در آن بهکار رفته است.
در جنوب شرقی و مشرف به کوه «مدبه» بنای عظیمی از یک آسیاب، باقی است بلندی دیواره آن ۱۲ متر و پهنای آن ۵/۳ متر است و امروز به «آسیابگیری» مشهور است.
آب شهر و نیز آسیاب به وسیله نهری نسبتا بزرگ از رودخانهای که امروز «کرگانه» نامیده میشود، تامین میشده است.
از رونق و اعتبار این شهر در زمان ساسانی اطلاعی نداریم، ولی کیفیت آثار بنا خود نشانه بزرگی و اهمیت آن است.
در شمال شرقی این آثار چند حلقه چاه دیده میشود. در سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸ برای بناهای تازه، قسمتی از زمینهای اطراف آن را کندهاند که از آن چند ستون سنگی و یک پایه ستون بزرگ و مدور، به قطر دو متر از خاک بیرون آمد که بر سطح یکی از ستونها با خط کوفی جمله (برکه لصاحبه) نوشته شده است. و نیز در قسمتهای شمالی، آثار ساختمانهای آجری و سفالهای لعابدار فاضل آب شهر تعبیه گردیده است، ظاهر شد.
در داخل یکی از چهاردیواریهای سنگی، قسمتی از طاق و دیوارهای چند اطاق بیرون است. وسعت بناهای سنگی زیاد است.
از موضوعهای جالب توجه، سنگی است که در شکاف باریکی از کوه «مدبه» قرار دارد و اهالی خرم آباد تا سالها پیش نیمروز را با رسیدن شعاع خورشید به این سنگ تشخیص میدادند.
پل شاپوری خرم آباد
در دو کیلومتری شهر خرم آباد و در غرب و برابر شهر شاپورخواست به فاصله یک کیلومتر، باقیمانده پلی بزرگ دیده میشود که یکی از شاهکارهای معماری گذشته است.
این پل بر روی رودخانهای که از درهها و کوههای شمالی و چشمههای خرم آباد جاری میشود، ساخته شده است و راه غربی را که از صیمره و طرحان میآمده، به شاپورخواست مربوط میساخته است. مشخصات و سبک بنا عینا شبیه به پل ساسانی است که در غرب طرحان بر روی رود صیمره زده شده است.
احتمالا پل کشکان را با الهام از سبک بنای این پل، در سال ۳۸۸ هجری ساختهاند. هیچ یک از جغرافینویسان اسلامی از این پل نامی نبردهاند، ولی اکنون به پل شاپوری مشهور است.
مشخصات پل شکسته
این پل بیست و هشت چشمه طاق داشته و جهت آن شرقی و غربی است. امروز تنها شش طاق آن باقی است و بقیه فرو ریخته و یا پایههای موجشکن آن بهجای مانده است.
سطح هر پایه ۶۶ متر (۶×۱۱) و فاصله بین دو پایه، ۶/۷ متر و ارتفاع کنونی با اینکه قسمت روی پل به مرور ریخته است، ۱۶ متر میباشد. سنگهایی به ابعاد ۶۰×۶۰×۵۸ در پایهها بهکار رفته است، طاقها نیز با سنگهای حجاری شده ساخته شدهاند. تمام بنا از سنگ و ملاط است. نوع ملاط ترکیبی است که اکنون نیز جدا کردن آن از سنگ، کار دشواری است.
گرداب سنگی
در شمال غربی شهر خرم آباد بر دامنه کوه و غار قمری، چشمه آبی است مشهور به «گرداب سنگی»، که معمولا از نیمه دوم اسفند تا اواسط تابستان، آن دارد و بقیه سال آب آن خشک میشود.
گرد آن دیواری است دایرهای شکل، به پهنای سه متر از سنگهای نسبتا بزرگ به ابعاد ۱×۱ متر.
قطر دایره دهانه، غیر از پهنای دیوار، ۱۸ متر است و پیرامون آن ۳۴/۲۵۶ متر و بلندی تا کف چشمه، ۱۸ متر است. در قسمت شرقی، دریچهای به بلندی و پهنای ۹۰×۱۶۰ سانتیمتر تعبیه شده است.
این دریچه به وسیله کشویی بسته میشده و آب بالا میآمده و از لبه غربی گرداب، به نهر میریخته است. آب «گرداب سنگی» را به وسیله همین نهر که از غرب دره خرم آباد و در دامنه کوه، کشیده شده و با سنگ و ملاط ساخته شده است، به درهای که امروز «باباعباس» نامیده میشود، بردهاند، فاصله مبدا تا مقصد (از گرداب سنگی تا باباعباس) نزدیک به ۱۲ کیلومتر است.
در آنجا آثار بنای یک آسیاب، شبیه به آنچه در شهر قدیمی شاپورخواست موجود است، به جای مانده است که آب آن از گرداب سنگی تامین میشده است و نیز شاید برای زراعت هم مورد استفاده قرار میگرفته است.
نوع مصالح از قبیل سنگ و ملاطی که در این با بهکار رفته، همانند مصالح آثار پل شاپوری و بنای شهر شاپورخواست است.
آسیاب باباعباس شاپورخواست
در جنوب دره باباعباس، واقع در غرب دره خرم آباد دیوار و باقیمانده بنای آسیاب نسبتا بزرگی برجاست.
طول دیواری که برای نهر آب ساخته شده ۸۰ متر و پهنای آن سه متر است. جهت آن از شمال به جنوب و ساختمان آن طوری است که در امتداد شمال با زمین همسطح میشود.
انتهای جنوبی آن، دیوار چهارگوشی است که هر ضلع آن ۶ متر میباشد. در وسط آن، محل تنوره یا ناودانی آسیاب قرار دارد.
تمام بنای آن از سنگ و ملاط است. چنان که قبلا توضیح داده شد، آب این آسیاب به وسیله نهری از «گرداب سنگی» واقع در شمال غربی خرم آباد تا این محل آورده شده است. ساختمان آن نیز شبیه به آثار بنای آسیابی است که در جنوب شرقی بنای شهر شاپورخواست واقع شده است.
پایان پیام