قیمت شکر هم رفت جزو صحبت‌های درگوشی؛ مثل قیمت گوشت دیگر اقلام

قیمت شکر هم رفت جزو صحبت‌های درگوشی؛ مثل قیمت گوشت دیگر اقلام

پایگاه خبری گلونی، دانیال ناصری: از اوایل اسفندماه گذشته بود که دیدیم همین‌طوری دارد به صحبت‌های یواشکی و درِ گوشیِ ما اضافه می‌شود.

مثلاً قبلاً درباره‌ی چیزهایی که نمی‌خواهم اسمش را ببرم یواشکی صحبت می‌کردیم.

قیمت شکر

اما آقا! دیدیم عید دارد نزدیک می‌شود و اوضاع یک‌جوری است که حالا درباره‌ی گوشت هم باید یواشکی صحبت کنیم تا یک‌وقت کسی نفهمد ما داریم درباره‌ی چی حرف می‌زنیم.

حالا هم که این‌جا داریم این‌ها را مطرح می‌کنیم، به این دلیل است که ما شما را مَحرم خودمان می‌دانیم و همین متن هم خودش یک‌جور صحبت درِ گوشی و یواشکی محسوب می‌شود.

والله. شما که غریبه نیستید.

به هر حال. زیاد سرتان را درد نیاورم. برای این‌که به این اقلامِ اضافه بر سازمانِ یواشکی یکی‌یکی اشاره نکنم، راحت بگویم که تقریباً هر لیستی که منزل برای خرید می‌داد، تمام و کمال تبدیل به همان یواشکی‌ها شده بود.

اما یک چیزی را دیگر باورمان نمی‌شد. شکر.

آقا شکر که دیگر شکر است، گوشت و مرغ و طلا و دلار و این‌ها نیست که.

یک تعداد دانه‌ی ریزِ سفید است که خیلی وقت است زیاد هم شیرین نیست.

اصلاً آقا ما به این فکر کردیم این‌ها چطور شیرینیِ شکر را این‌قدر کم کرده‌اند؟

مثلاً اگر راهی هست که می‌شود آن را دستکاری کرد، خب چرا آن را شیرین‌تر نمی‌کنند؟

بعد یکی از دوستان گفت که اگر شیرین‌تر شود، شما هم شکرِ کمتری مصرف می‌کنید و فروش پایین می‌آید و سودِ کمتر و توجیه اقتصادی و این حرف‌ها.

به هر حال داشتیم به این فکر می‌کردیم شکر که دیگر گوشت نیست.

بعد فکر کردیم که اصلاً چرا همان گوشت باید یواشکی باشد؟

بعد دیدیم که ظاهراً در دنیای امروز، شکر همان گوشت است.

یعنی یک‌جورهایی قاچاق محسوب می‌شود. چرا؟ الآن دلیلش را می‌گوییم.

آقا شاید به این استدلال ما ایراد بگیرید اما وقتی یک رئیس‌جمهوری پیدا می‌شود که به بقالی محله‌شان استناد می‌کند، چرا ما نکنیم؟

همین بقال محله‌ی ما، دیروز که رفتم شکر بخرم و گفت نداریم، رازهای مگویی را بر من فاش کرد.

گفت آقا دیروز ویزیتور آمده این‌جا. بهش می‌گویم شکر هم می‌خواهم. می‌گوید ندارم.

گفتم بابا لازم است، مشتری‌ها می‌خواهند.

جواب داده که دارم، بهت می‌دهم اما کم است، فاکتور هم نمی‌دهم. قیمتش هم خداتومان است. می‌خواهی؟

پیش خودم گفتم چکار کنم؟ نباید که شرمنده‌ی مشتری‌ها بشوم. باشد. عیبی ندارد. بده. همان خداتومان، بدون فاکتور.

رفت و دو دقیقه‌ی دیگر آمد و گفت که نمی‌دهم. ندارم.

حالا از دیروز که بقال محله‌مان این‌ها را برای‌مان تعریف کرده، ما رفتیم و در خبرها گشته‌ایم و رسیدیم به یک خبر فوق‌العاده.

این‌که «از اوایل اسفندماه سال گذشته تاکنون حدود ۲۰۰۰ میلیارد تومان سود غیرقانونی به جیب دلالان بازار شکر رفته است».

اصلاً این خبر مثل دیدن طلوع آفتاب در نیمه‌شب، همه چیز را روشن کرد.

جواب همه‌ی سوال‌های‌مان را گرفتیم.

دلیل افزایش قیمت شکر

آخر کی فکرش را می‌کرد که نبودِ نظارت و کنترل، کار را به جایی برساند که الآن شما بروی خواستگاری یک تکه سنگ و بگویی که من دلال شکر هستم، سنگ خودش را به شکل سیندرلا درمی‌آورد که پشیمان نشوید و بتواند حتماً با شما ازدواج کند؟

کی فکرش را می‌کرد؟ ۲۰۰۰ میلیارد تومان را ما این‌طوری می‌نویسیم که بشود خواند، بشود منتشر کرد، وگرنه همین را اگر بخواهیم با تمام صفرهایش بنویسیم، کیبورد‌مان دچار لعنت ابدی می‌شود.

تازه این مبلغ، مجموع همه‌ی سودها نیست.

سود قانونی و شرعی و عرفی به کنار، این عددِ دو به علاوه‌ی ششصد تا صفر، فقط سود غیرقانونی است، سود اضافه قیمت است، سودِ نبودِ نظارت است، سودِ نبودِ کنترل است.

خواستیم به مراجع ذیربط بگوییم بابا دستخوش. بابا دم شما گرم. دستمریزاد.

توی این بلبشویی که هیچ‌کس ازدواج نمی‌کند و همه‌ی کاسب‌ها دارند ضرر می‌کنند، مگر این‌که شما برای برخی از هم‌وطنان‌مان شغل پرسود تدارک ببینید تا شاید با این درآمدهای غیرقابل تصور راضی شوند که تن به ازدواج بدهند.

بابا ای‌والله. والسلام.

پایان پیام

کد خبر : 120076 ساعت خبر : 12:56 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=120076
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات