یوسف اباذری این بار به رضا براهنی و محسن نامجو تاخت
به گزارش پایگاه خبری گلونی سخنان یوسف اباذری درباره محسن نامجو و رضا براهنی باعث واکنشهایی شده است.
صابر محمدی در ایران آرت نوشته است: «یوسفعلی اباذری، مدرس جامعهشناسی دانشگاه تهران و از پیروان مکتب انتقادی فرانکفورت، هر از گاهی با اظهارنظرها و مخالفخوانیهایش به صدر اخبار میآید.
کمتر پژوهش و ترجمه میکند و کتاب مینویسد و بیشتر ایدههای انتقادیاش را شفاهی مطرح میکند و همین سبب شده برخی بر این باور باشند که او یک جامعهشناس شفاهی است که تمایل چندانی برای پرداختن به موضوعات اساسی ایران ندارد.
این باور از آنجا ناشی شده که اباذری در واقع به جز اثر «خرد جامعهشناسانه»اش ـ که برآمده از پایاننامهاش بود ـ هیچ اثر تالیفی مستقلی طی دو دهه تدریس در دانشگاه تهران، منتشر نکرده است.»
یوسف اباذری این بار به رضا براهنی و محسن نامجو تاخت
یوسف اباذری این بار به رضا براهنی و محسن نامجو تاخت
شهرام شهیدی نیز در واکنش به سخنان اباذری درباره محسن نامجو نوشته است:
یوسف اباذری: نامجو نمیتواند با توسل به دلقکی مثل براهنی به همهچیز کثافت بزند.
دلقک کیست؟
دَلْقَک بازیگری است که حرکاتی برای خنده و تفریح تماشاگران انجام میدهد.
دلقکها معمولاً کلاهگیسهای رنگین بر سر داشته و جامههای رنگین بر تن کرده و چهره خود را گریم میکنند.
از نظر من دلقک انسان شریف و مفیدی است. لااقل مفیدتراز کسانی که دهانشان را گشوده و کینه و حسد و نفرتِ درونشان را منتشر میکنند.
این که یک جامعهشناس در جامعهای بحرانزده، بسته و تشنهی نشاط و تعقل، به جای بزرگ داشتن مقام دلقکی که با تعقل، مردم را میخنداند، به قصد تخریب کسی، او را دلقک خطاب کند، خود گویای این است که گوینده نه انسان درستکاری است، نه دانش نقد دارد، نه احترام به دیگران را بلد است، و … و کسی که همهی اینها را ندارد چطور میتواند جامعهشناس خوبی باشد؟
آدمها با کارنامهشان سنجیده میشوند. لطفا برای مقایسه دو نفر ابتدا آثارشان را با هم مقایسه کنید.
حال براهنی را در یک طرف ترازو بگذارید و اباذری را در سوی دیگر. ترازوها صادقند. زبان ندارند اما به ما خواهند گفت کدام کفه سنگینتر است.
در همهی این سالها کسی که به همهچیز و همه کس توهین کرده و کثافت را نشر داده کیست؟ براهنی؟ نامجو؟ یا یوسف اباذری؟
اباذری مجاز است مثل هر شهروند دیگری همه را نقد کند.
ولی نقد باید رودررو، با استناد به اسناد و مدارک، شفاف و بی حاشیه و دور از حب و بغض باشد.
خیل عظیمی از نویسندگان و منتقدان اگر اباذری از مقام متکلم وحده پایین بیاید، در مناظره به او نشان خواهند داد اباذریها برای جامعه مفیدترند یا براهنیها.
چه چیز اباذری را چنین آشفته؟ براهنی در همهی این سالها چه نوشته؟
چه گفته و چه کرده که چنین به خصومت با او درآمدهاند؟ پاسخ به این سئوال کلید خوبی برای حل این معما است.
وقتی پهلوانی پیر میشود و خانهنشین، در میدان شهر دیگری او را به مبارزه طلبیدن شجاعت نیست. ترس است.
اباذری یک شبه به این نتیجه نرسیده است که براهنی،دلقک است. چرا در همه ی این سالها که پهلوان سرحال بود او را به مبارزه نطلبید؟
حالا که حافظهی پهلوان پاک شده در میدان خالی مبارز میطلبد که چه؟
اباذری اگر شجاعت دارد و جامعهشناس متعهدی است و از کسی یا چیزی نمیترسد بهتر است به کسانی که در شکلگیری جامعهی زمخت و کریه اینروزها نقش داشتهاند بتوپد.
آنها که براهنیها را فراری دادهاند. وای بر اباذری اگر نمیداند چه عواملی در بحران امروز جامعه دخیلند و یا میداند و نمیتواند چیزی بگوید.
پایان پیام