کتاب پیرمرد و دریا داستانی نه کوتاه و نه بلند از ارنست همینگوی
به گزارش گلونی نام کتاب پیرمرد و دریا برای خیلیها آشناست.
کتابی معروف که نویسندهاش را بیش از پیش محبوب و مشهور کرد.
داستانی نه کوتاه و نه بلند از پیرمردی که روزی به دریا رفت تا ماهی بزرگی صید کند.
اما این صید را نه میتوان به طور کامل موفقیتآمیز خواند و نه ناموفق.
ارنست همینگوی درباره تفاسیر مختلفی که از داستانش شده است چیز خاصی نمیگوید و به نظر خودش این داستان همان چیزی است که میخوانید؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.
اما مفسران و منتقدان از زاویههای مختلف به شرح پیرمرد و دریا پرداختهاند.
برای برخی داستانها و کتابها باید بدون هیچ مقدمه رفت سر اصل مطلب.
اصلی که میتواند برای هرکس معنی و مفهوم خودش را داشته باشد.
کتاب پیرمرد و دریا داستانی نه کوتاه و نه بلند
باید از داستان لذت برد و خود را به صفحههای کتاب سپرد.
به جملههایی که آرام آرام شما را از خشکی به دریا میبرند و سوار بر قایقی کهنه و قدیمی میکنند. به نقطهای میرسید که جز پیرمرد و دریایی آبی و آرام هیچ چیز نیست.
پیرمردی که قرار است کاری بزرگ انجام دهد و شما باید در گوشهای ازقایق به انتظار بنشینید تا قلاب به صید گیر کند.
کتاب پیرمرد و دریا با ترجمههای مختلف و توسط چندین نشر به چاپ رسیده است. معروفترین آنها ترجمه مرحوم نجف دریابندری است.
نشر نگاه هم این کتاب را باترجمه محمدتقی فرامرزی به چاپ رسانده است که اگر از مقدمه ۱۰۵ صفحهای ابتدای کتاب با عنوان «پیرمرد و دریا در بوته نقد» بگذریم کتاب خوب با ترجمهای روان است.
اما اگر از مقدمه نگذریم باید نقدی کوتاه به آن داشته باشیم.
این مقدمه بسیار طولانی است و شاید اگر در ابتدای کتاب نمیآمد بهتر بود.
نقدی که تقریباً به اندازه خود داستان طولانی است چه لزومی دارد در ابتدا و قبل از داستان بیاید؟
پیرمرد و دریا بدون تفسیر و نقد و مقدمه زیباست و خواندنی.
بخشی از کتاب
«پیرمرد اندیشید، تصور کن که هر روز کسی بخواهد در صدد کشتن ماه برآید.
ماه میگریزد. اما فکرش را بکن اگر هر روز کسی بخواهد خورشید را بکشد چه میشود؟
سپس اندیشید، ما چه خوشبخت به دنیا آمدهایم. خوب است که ما مجبور نیستیم خورشید و ماه یا ستارهها را بکشیم.
کافی است در دریا زندگی کنیم و برادران حقیقی خودمان را بکشیم.»
پایان پیام
نویسنده: راضیه حسینی