تهران گردی یا سفر برای کار فرهنگی هنری؟
به گزارش گلونی ماجرای سفر به تهران را به قلم بیتا اشکانیان در ادامه این یادداشت میخوانیم.
وقتی کسی تو را دوست داشته باشد همه چیز برایش زیبا و جذاب است. من هم دوستانی داشتم که چون دوستم دارند، هرکاری کنم مورد تشویق آنها قرار میگیرم.
مثلا همین سین و شین را در نظر بگیرید. یک عمر در حال فرار از صحبت کردن بودم، حالا کسی میآید و میگوید صدای تو بسیار جذاب است.
تلفظ کلماتت بسیار خوب است. اصلا انقدر خوب صحبت میکنی که باید بروی گوینده بشوی. حکایت بچه سوسک و دست و پای بلورینش است.
حالا من هرچه بگویم باباجان گویندگی کلامی شیوا و رسا میخواهد، قدرت کلام بالا میخواهد، تلفظ صحیح کلمات را میخواهد.
آنها میگویند نه همیشه هم این طور نیست. مگر فریدون فروغی خواننده نبود؟ سیناش میزند و خواننده شده است. مگر فلانی دوبلر نبود؟
سیناش میزند و دوبلر شده است. حالا از من انکار و از آنها اصرار.
در نهایت با قبول کردن این موضوع که امتحانش ضرری ندارد راهی شدم تا تست صدایی بدهم.
البته از خدا که پنهان نبود از شما چه پنهان که هدف من ابدا تست صدا نبود. از آنجا که این تست در تهران اجرا میشد، من باید خودم را به تهران میرساندم.
چه بهانهای بهتر از این؟ برای یک کار فرهنگی و سرنوشتساز باید تحت هر شرایطی که شده به تهران بروم.
اصلا هم به نیت خوشگذرانی و تهران گردی نبود. فقط و فقط هدف کار فرهنگی هنری بود. حالا کار خدا بود که این کار فرهنگی بیست دقیقه طول کشید و من به اجبار کل روزم را به گردش با دوستانم گذراندم.
آن زمان تهران رفتن سخت بود و اجازه نداشتم هرموقع که خواستم سرم را بندازم پایین و تنها راه بیوفتم به تهران. باید دلیل قانع کنندهای داشته باشم و این همان دلیل بود.
پس با این فکر ناگهان به شدت مشتاق شدم شانسم را امتحان کنم. حالا در کنارش یک برنامه مفصل گردش هم چیدم.
پایان پیام
ادامه این مطلب را اینجا بخوانید.
نویسنده: بیتا اشکانیان