تخریب خانه های تاریخی که هویت و حرمت دارند به چه قیمتی؟
تخریب خانه تاریخی زند نوابی
به گزارش گلونی کامبیز مشتاق گوهری، معمار و از مدیران سابق میراث فرهنگی چند روز گذشته در محل تخریب خانه تاریخی زند نوابی میدان فلسطین تهران حاضر شده بود.
او با گزارش لحظه به لحظه در تلاش برای جلوگیری از تخریب این بنا بود.
از قرار دیوان عدالت اداری، این بنای تاریخی را از ثبت ملی خارج کرده و حکم تخریب آن صادر شده بود.
خانه زند نوابی در منطقه ۶ و ضلع شمال شرقی میدان فلسطین واقع شده است.
این خانه متعلق به دوره پهلوی دوم بوده و بین سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۰ ساخته شده است.
بنایی که حدود ۷۰۰ متر مربع وسعت دارد و عمده مصالح آن از آجر با بدنه داخلی سنگی و گچ اندود شده، است.
با وجود آنکه این خانه مملو از تزیینات گچبری و دارای معماری زیبایی است در سال ۱۳۸۸ از فهرست میراث ملی خارج شد.
از همان سال تخریب این بنا به مرور آغاز شد و تنها نمایی از آن باقی مانده بود که کلنگ ها و لودرها به نیمه جانش نیز رحم نکردند.
مرتضی ادیبزاده (معاون میراث فرهنگی استان تهران) گفت: به دلیل وجود حکم اجرایی از شعبه ۲ دیوان، میراث اجازه دخالت در تخریب این خانه را ندارد.
پرونده خانه زند نوابی همراه با ۳۴ پرونده خانه تاریخی دیگر از تهران با رای دیوان عدالت اداری از فهرست آثار ملی کشور خارج شد.
تاکنون دست کم خانه قاجاری «چوپانی» با همین مجوز به طور کامل تخریب شده است.
بخشهای قابل توجهی از این اثر ارزشمند، روز دوشنبه سوم آذرماه تخریب شد.
اما، در مذاکرات انجام شده از سوی معاونت میراثفرهنگی کشور با شهرداری، فعلا عملیات تخریب متوقف شده است.
تخریب خانه های تاریخی که هویت و حرمت دارند آخر به چه قیمتی؟
تا بوده خانه در این سرزمین حرمت داشته است.
وقتی مهر عدالت خورده به پیشانی ادارهای، چطور میتواند به میراث مانده از حرمت این خانهها بی تفاوت باشد؟
یا حریم هنری را که دیگر در دست فراموشی است غیرمنصفانه قدر نشناسد؟
این خانهها با آجرچینیهای لطیفشان آخرین یادگارهای باقیمانده از حال و هوای خانههای اصیل ایرانیاند.
خانههایی که در آنها حیاط، نقش کلیدی داشت و روی نرده ایوانش یاکریمها لانه میگذاشتند.
خانههایی که هنوز خاطره چایهای عصرانه و پچپچههای عاشقانه میان هیاهوی بازی بچهها را همراه دارد.
برای ما که تمام سهم امروزمان از خانه، نهایتاً آلونکهای بتنی و چهاردیوار سیمانی مسکن مهر است، این خانهها معنا دارند.
میتوانند کافهای باشند برای نفس کشیدن و هم صحبتی.
میتوانند موزهای باشند برای تماشای رونق دیروز.
میتوانند احیا شوند و نصیب بازی امروز کودکانی باشند.
این خانهها هویت و حرمت دارند.
و اگر اجازه پیداکنند میتوانند فضایی باشند برای تنفس و جدایی از فضای در لاک خود فررفته امروز شهر.
فضایی برای تماشای رویاهای از دست رفته کودکی در هجوم ازدحام و مدرنیته ناگزیر.
پایان پیام
نویسنده: آرزو قدوسی