زمین یک امانت الهی است

زمین یک امانت الهی است

به گزارش گلونی رقیه کرمیانپور ۱۶ ساله از دبیرستان نمونه بشارت خورموج در پویش پیک زمین نوشت:

«دیروز که با تعدادی از دوستانم به تفریح در طبیعت رفته بودیم، با دیدن طبیعت ناخودآگاه چیزی به ذهنم آمد که گفتم:‌ ای کاش مثل قدیما، مردم به زمین و جایی که در آن زندگی می‌کنند، اهمیت می‌دادند.

این شد سرآغاز بحثی جالب برای نقد و صحبت‌های بچه‌ها در مورد این موضوع.

سمانه گفت: «کاشکی همه توی مصرف آب صرفه‌جویی کنند.

همین اقدس خانم همسایه پایینی اندازه یه شهر آب مصرف می‌کنه.

این قدر ظرف‌ها رو می‌شوره که دیگه رنگی نمونده براشون.

وقتی حیاط خونشون رو می‌شوره، کل شهر رو آب می‌بره.»

فاطمه گفت: «ئه! سمانه! غیبت نکن.»

سمانه فوری گفت: «نه به خدا نمی‌خواستم غیبت کنم، فقط منظورم این بود که وقتی می‌شه آب رو هدر نداد، چرا صرفه‌جویی کنیم.»

مهدیه که کمی دورتر از ما ایستاده بود، با نگاهی به زباله‌های دور و بر گفت: «حالا اینا رو ببین! چرا این همه زباله می‌ریزن؟

به خدا من وقتی طبیعت به این قشنگی می‌بینم، فقط می‌خوام بگم خدایا! چقدر قشنگه این‌جا.

آدم به هر جا که رسید، نباید یه رد پا به‌جا بگذاره.

زمین یک امانت الهی

این زباله‌ها رو اگر جمع نکنن، تا صد سال هم تجزیه نمی‌شه، تازه این همه زباله زندگی حیوانات مختلف رو هم تحت تاثیر قرار می‌ده.

اگر اصلا زباله‌ها رو هم در نظر نگیریم، انسان با شکار بی‌رویه داره نسل خیلی از حیوانات رو منقرض می‌کنه یا توی همین صیدها از دریا اگه نظارت نباشه، ماهی‌ها قبل از شروع فصل تخم‌ریزی، صید می‌شن و تعدادشون به شدت کم می‌شه.»

ریحانه گفت: «من دیروز داشتم مقاله‌ای درباره گرم‌شدن کره زمین می‌خوندم. توی این مقاله نوشته بود که بیشترین چیزی که تاثیر گرما می‌گذاره، اینه که شهرها پردود شده، درخت‌ها رو هم که قطع می‌کنن و قاتل سریالی این ماجرا کیه؟ انسان‌ها!»

مهدیه دوباره گفت: «خب این همه درخت قشنگ نیست که قطع می‌کنن و باهاش کاغذ می‌سازن و کاغذها رو هم اسراف می‌کنن، اگه این همه کاغذ الکی مصرف نشه و حتی اگه مصرف شد، اونا رو بازیافت کنن، خیلی کمتر درخت قطع می‌شه.

طی این سال‌ها شهرها رو خیلی گسترش دادن و کم‌کم طبیعت به آسمون‌خراش‌ها تبدیل می‌شه.»

من که همه صحبت‌ها رو شنیده بودم، گفتم: بچه‌ها می‌دونید فقط یه راهکار اساسی به نظرم باعث حل‌شدن خیلی از اینا می‌شه.

همه گفتن چی؟

گفتم: «همه ما از کسی الگو می‌گیریم. اگر بزرگ‌ترها به بچه‌هاشون یاد بدن که دختر قشنگم! کاغذها رو اسراف نکن یا پسرم وقتی مسواک می‌زنی، شیر آب رو باز نذار یا توی طبیعت زباله نریز، چون باعث خیلی از مشکلات و اتفاقات می‌شه.

یا بچه‌های تحصیل‌کرده امروزی به پدربزرگ‌ها یا بزرگ‌ترهاشون بگن که: «به جای استفاده از این شیوه آب یاری برای محصولات کشاورزی از شیوه قطره‌ای استفاده کن تا آب هدر نره یا به جای استفاده از خودروهای فرسوده و آلاینده از وسایل نقلیه عمومی استفاده کن.»

در کل اگر ما به کوچک‌ترهایمان یاد بدهیم که چه کارهایی را انجام دهند که مفید واقع شود و آن‌ها هم به نسل‌های بعد منتقل کنند و رعایت کنند، اینگونه غول کتاب قصه‌ها، همه چی با خوبی و خوشی به پایان می‌رسد.»

حنانه گفت: «یه لحظه فکر کردم اومدیم یه جلسه خیلی مهم، چون داری با اون عینک خیلی جدی توضیح می‌دی، انگار که یک مساله حیاتی اتفاق افتاده.»

همه خندیدیم. گفتم جدا از شوخی، خیلی هم حیاتی است.

ببین اگه این روند همین طور پیش بره، خیلی زود حیات متوقف می‌شه.

خلاصه با شوخی‌های بچه‌ها و گردش ما، به یاد آوردیم که فکر امانت الهی، زمین مهربان‌مان باشیم و ما هم قدمی هرچند کوچک برداشتیم و زباله‌های اطرافمان را جمع کردیم و با خود به خانه آوردیم و به بازیافت دادیم.»

پایان پیام

کد خبر : 218597 ساعت خبر : 3:15 ق.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=218597
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات