نوروزخوانی سنتی باستانی است که در خطر فراموش شدن است
به گزارش گلونی نوروز مجموعهای از رنگها، آوازها و عطرهایی است که به روزگار ما رسیده و نرسیده است؛ بخشی از این مجموعه طی سالیان از سیلاب حوادث جان سالم به در برده و با اندک تغییری به دست ما رسیده و بخش دیگر مجموعه مهجور مانده و فراموش شده است.
نوروزخوانی یکی از همین سنتهایی است که فراموش نشده اما در دست فراموشی است و حفظ آن علاقه و توجه تمام کسانی که نوروز را گرامی میدارند طالب است.
از هزاران سال پیش پانزده الی ده روز مانده به نوروز آوازهخوانانی اغلب دورهگرد و گمنام خانهها را دانه به دانه سر زده نوید گذشتن تاریکی و سرما را به مردمان میدادند و صدای پای آنان همراه با آوازهای محلیشان برای روستاییان مانند صدای پای بهار بود.
این رسم مدتها ادامه پیدا کرد و به دوران اسلامی ایران هم کشانده شد و در طی سالیان مضمون آن از ستایش اهورامزدا و شاهان ساسانی به گرامیداشت پروردگار و مدح پیامبر اسلام تغییر کرد و با روی کار آمدن صفویه و استقرار حکومتی شیعه مذهب در ایران مدح ائمه شیعه نیز بدین آوازها راه یافت.
حال آنکه نباید فراموش کرد این شعرها هیچگاه از توصیف بهار و جلوههای طبیعت تازه جان گرفته خالی نبوده است.
نوروزخوانان با ادغام چندین و چند داستان دینی، تاریخی و اسطورهای مخاطب عام غالبا روستایی را با حجم گستردهای از اطلاعات روبهرو و همچنین با این روش روایات را برای او جذاب میساخت.
گفتیم نوروزخوانان دورهگرد تک به تک به تمامی خانهها سر زده و با آواز و نمایش صاحبخانه را سرگرم و شاد میکردند و در آخر با ستایش گشادهدستیهای او به انتظار هدیه مینشستند و در صورتیکه صاحبان خانه هدیهای به گروه نوروزخوان ارزانی نمیداشتند آنها با استفاده از ابزار طنز او را نکوهش کرده سعی در تغییر نظر او داشتند.
از دیگر ابزار نوروزخوانان ایرانی بداههسرایی و بداههنوازی یعنی، یکی از رایجترین سنن آوازی اقوام ایرانی، بود.
آنان با اینکار میزان آشنایی خود با بحور شعری و موسیقی را به رخ مستمع میکشیدند اما در نهایت هدف تمامی نوروزخوانان کاری بیشتر از ستاندن هدیه از مردم روستایی بود آنها صدای زنده و حاضری بودند که آمدن بهار و روزهای خوش را نوید میدهد.
پایان پیام