داروی گیاهی گردن درد و فواید داروهای شیمیایی

داروی گیاهی گردن درد و فواید داروهای شیمیایی

به گزارش گلونی از دو ماه پیش مدام گردن‌درد داشتم و از آنجا که معتقدم داروهای شیمیایی به بدن انسان آسیب می‌رسانند، فقط از روش‌های سنتی و درمان‌های گیاهی استفاده کردم. از چسباندن مخلوط تخم‌مرغ و زردچوبه به گردن تا مالیدن سیاه‌دانه و روغن نارگیل و پوست انبه امتحان کردم.

حتی یک‌بار آنقدر دردم زیاد بود که از سر کوچه هر گیاهی را که دیدم یک برگش را کندم و بعد همه برگ‌ها را جوشاندم و عصاره را مالیدم به گردنم. با خودم فکر کردم بالاخره یکی از این گیاهان افاقه خواهد کرد.

به چند دقیقه نکشید که از سوزش پشت گردن جیغم هوا رفت و مجبور شدم یک ساعت با گردن کج زیر دوش آب سرد بایستم تا سوزشش کم شود.

نتیجه این بود که درد گردنم بیشتر شد و حالا پوست پس گردنم هم ورآمده بود. به خودم یادآوری کردم که به هرحال از خوردن داروهای شیمیایی که بهتر است چون معلوم نیست آنها چه بلایی سر آدم می‌آورند.

شب تا صبح از درد و سوزش خوابم نبرد. روز بعد که سرکار رفتم، همکارم به تلافی شامی که قول داده بودم و پیچانده بودم، یک پس‌گردنی ناب به من هدیه داد که از صدقه سر هدیه گرانبهایش، اعصاب نوک انگشتان پایم هم به رعشه افتاد.

هنوز از درد به خودم نیامده بودم که رئیس یقه کتم را همچون افسار اسب گرفت و مرا به سمت اتاقش روانه کرد. روی صندلی که نشستم دیگر قادر به صاف کردن گردنم نبودم. رئیس بلافاصله گفت: «تو هم که همش گردنت کجه جلوی آدم. خوب درست کن گردنتو دیگه.»

گفتم: «همیشه گردنم اینجوریه قربان. عادت دارم به گردن کج کردن. فقط جلوی شما نیست که. جلوی مدیرعامل هم گردنم کجه.»

خلاصه با هر روشی بود قضیه را ماست‌مالی کردم و از اتاق آمدم بیرون. آمدم پشت میزم بنشینم که یکی صندلی را از زیرم کشید و جوری بر زمین اصابت کردم که مهره‌های ستون فقراتم از دنبالچه تا پس سر یک درجه به بالا حرکت کردند. گردنم کج‌تر شد.

همکاران می‌خندیدند. یکی که بامرام‌تر بود گفت: «خوب چرا پیش یه دکتر نمیری که آنقدر عذاب نکشی؟»

برایش توضیح دادم که چقدر داروهای شیمیایی مضر هستند و چون برای بدنم احترام قائلم نمی‌خواهم هیچ آسیبی را عامدانه به آن وارد کنم.

داروی گیاهی گردن درد

همان همکار ارجمند پیشنهاد داد که بروم سراغ طب سوزنی و گفت مادربزرگش با همین سوزن‌های خیاطی خیلی‌ها را خوب کرده. قرار شد عصر بروم پیش مادربزرگش.

منتظر سوزن‌ها بودم که مادربزرگ با یک کاسه آش آمد داخل و گفت: «حالا پاشو آش بخور تا به سوزن هم برسیم.»

بعد از خوردن آش به شکم روی تخت خوابیدم. به ده دقیقه نکشید که فهمیدم عجب غلطی کردم اول آش خوردم. حالا باید با این حالت دمر، سوزن‌ها را هم تحمل کنم. در تمام مدت که سوزن‌ها در جای جای گردنم فرو می‌رفت برای جلوگیری از آبروریزی، بیشتر خودم را سفت می‌گرفتم. آنقدر خودم را فشردم که علاوه بر گردن، کمرم هم گرفت.

با حال پریشان و درد فراوان رفتم خانه خواهرم. تا مرا دید فهمید گاوم زاییده. گفتم: «وقتی بچه بودیم مامان یه دمنوش‌هایی درست می‌کرد که آدم سریع دردش قطع می‌شد. بلدی از اونا درست کنی؟ البته به تو همیشه از همین مسکن‌های شیمیایی می‌داد ولی من چون به سلامتم اهمیت می‌دادم برام از اون دمنوش‌های گیاهی درست می‌کرد. نفهمیدم چرا تو هیچ‌وقت امتحان نکردی.»

خواهرم گفت: «بشین الان برات یه دمنوش درست می‌کنم از مال مامان هم بهتر.»

دمنوش را که خوردم مثل آب روی آتش بود. دردم قطع شد و ۱۵ ساعت مداوم خوابیدم. بیدار که شدم فرمول دمنوش را از خواهرم پرسیدم.

گفت: «چای سیاهو دم می‌کنی و آخرش یک استامینوفن کدئین حل می‌کنی توش.»

انگار یک پارچ آب یخ ریختند روی سرم. خواهرم فاش کرد که مادرم هم همیشه برای گول زدن من همین کار را می‌کرده. آن دکتر گیاهی هم که همیشه مرا پیش او می‌برد، پزشک واقعی بوده و فقط برای شیره مالیدن سر من آن داستان‌ها را سر هم می‌کرده.

خلاصه رفتم دکتر و مشخص شد ورزش نکردن بیشتر از خوردن داروهای شیمیایی، پدر مرا درآورده.

دکتر مهربان پس از آنکه متوجه شد همه گیاهان کوچه را با هم مخلوط کردم و مالیدم به خودم، محکم زد پس گردنم و خاطر نشان کرد: «چرا قارچ سمی نمی‌خوری؟ اونم گیاهیه دیگه. بخور یه ملتو از شر خودت خلاص کن.»

پایان پیام

نویسنده: یاسمن سعادت

خرید از سایت‌های معتبر با کد تخفیف گلونی
کلیک کنید

کد خبر : 235599 ساعت خبر : 1:12 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=235599
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات