نانوروز چیست و چگونه گسترش پیدا میکند؟
به گزارش گلونی نعمتالله فاضلی در کانال تلگرامش نوشت:
مارک اوژه، انسانشناس نامی فرانسه نظریه «نامکانها» را در کتابی با همین عنوان داد. اوژه نشان داد کارکرد و کیفیت مکان هویت داشتن است؛ این که نشانههای معمارانه و عملکرد مکان حس تعلق و بودن را به افراد بدهد.
اگر مکانی، مثل بزرگراهها، فرودگاهها، سوپرمارکتها و امثال اینها را تحلیل کنیم میبینیم این مکانها هویت ندارند و حس تعلق خلق نمیکنند.
تنها مکانها نیستند که نامکان میشوند؛ آیینها، از جمله نوروز، هم میتوانند ناآیین شوند. اجرای آیین و برگزاری آن برای معناداری و هویت آن کافی نیست.
لازم است عملکرد و کیفیت آن نیز متناسب و همسو با اصول کلی آن باشد. اگر آیینی مذهبی، الحاد و سرپیچی از آن مذهب را خلق کند، فاقد هویت است و ناآیین میشود.
اجرای نوروز اگر نتواند صلح و دوستی را ترویج دهد و مروج و موجد خشونت و ناصلح شود، نانوروز است. از این دید، فهم «نوروز زیسته» را توضیح میدهم.
نانوروزها ساختمان آیینی نوروز را دارند اما دلالتها، عملکردها و کیفیت شان نقض اصول و جهانبینی نوروزی است.
شناخت نانوروزها هم اهمیت عملی دارد هم در شناخت چیستی نوروز ضروریاند. فیلسوفان و حکما قاعدهای دارند که تعرف الاشیا به اضدادها. میگویند چیزها را با ضدشان میتوان شناخت.
نوروز، جهابینی است و اصولی دارد که عبارتند از طبیعتگرایی، اعتدالگرایی، زیباییگرایی، انسانگرایی، خردگرایی، نوگرایی، آیندهگرایی، صلحگرایی و شادی.
اینها را کم و بیش شرح دادهام و گفتهام ادب و آداب نوروزی برای تحقق این اصول و حول آنها سامان گرفتهاند. جهان بینی و آگاهی شاد نوروزی برای سعادت و آبادانی و آزادی بشرند.
نوروزیان اگرچه این اصول و جهان بینی نوروزی را در کتابی راهنما و متنی مقدس نمیخوانند؛ و چنین کتابی ندارند، اما در حال و هوای فرهنگ نوروزی آنها را میآموزند، میشناسند و عامل و راوی آنهایند.
اما نوروز میتواند علیه نوروز هم باشد، چنان که مذهب علیه مذهب و علم علیه علم حتی اخلاق علیه اخلاق هم قرار میگیرد.
هر امر فراگیر و نیرومند و نیروزایی میتواند، و اغلب چنین میشود، علیه آرمانها و اصولش عمل کند. اگر نگوییم همه، اغلب جنگها، ستمها، تبعیضها، سرکوبها، بهره کشیها و فقرها و فلاکتها، توجیهها و جامههای زرین و زیبایی دارند و در لفافه الفاظ و ایدههای نجاتخشی، سعادت جمعی، فضیلتها و معنویتها و آزادی و آبادی ممکن شده اند. به قول مولانا:
«دشمن طاووس آمد پر او
ای بسا شه را بکشته فر او»
نوروز، آنقدر جذاب و زیبا هست که ایدیولوژیها، بازارها، زورمندان و سیاستمداران وسوسه شوند از آن برای هدفهای قدرت طلبانه و ستمگرانه شان استفاده کنند.
ناسیونالیسم باستانگرا از جمله ایدیولوژیهایی است که در ایران بر آیین نوروز تکیه کرد و شکلی از استبداد سیاسی مدرن را ایجاد نمود.
مفهوم «نوروز باستانی»، برساخته ایدیولوژیک همین ناسیونالیسم است.
اریک هابزبام مورخ برجسته در مقاله «ابداع سنت» توضیح میدهد که ملت-دولتهای مدرن «سنتهای ابداعی» را با تکیه بر بازآفرینی آیینهای سنتی متناسب سیاستهای شان میآفرینند. او مینویسد این سنتها «به معنای مجموعه اعمالی هستند که معمولا تحت سیطره قوانین آشکار یا تلویحا پذیرفته شده قرار دارند. همچنین سنتها مجموعه از اعمال نمادین یا مناسکی هستند که هدفشان نهادینه سازی ارزشها و هنجارهای خاصیاز رهگذر تکرارند.
همین فرایند تکرار به خودی خود مبین پیوستگی و استمرا با گذشتهاند. در واقع سنتها معمولا میکوشند تا حد امکان با گذشته تاریخی مطلوب خود، پیوند برقرار کنند» (هابزبام ۱۳۹۶: ۴۸_۴۹).
بندیک اندرسن در کتاب «جماعتهای تصوری» (۱۳۹۱) علت روی آوردن ملت-دولتهای مدرن و ایدیولوژی ناسیونالیسم به ابداع سنتها و خلق «مصنوعات فرهنگی از این جنس را شرح میدهد که از شرح آن میگذرم.
نوروز در چنین حال و هوایی سیاسی از آیینی فرهنگی به ایدیولوژی تبدیل شد. با وقوع انقلاب اسلامیو ظهور ایدیولوژی اسلامگرایی سیاسی، نوروز همچنان سیاسی باقی ماند منتها این بار در جایگاه مقاومت مدنی قرار گرفت. اگرچه حکومت کجدارومریز با آن کنار آمد، اما این کنار آمدن از سر ناگزیری بود نه استقبال گرم و همه جانبه. سعی سیاست رسمیبر ابداع نوروزی اسلامیشده قرار گرفت.
هم نوروز ناسیونالیستی باستانگرا هم نوروز اسلامیشده، نانوروزند چرا که هر کدام به شیوه خاص خود، بخشهایی از جهانبینی و اصول نوروز را نفی میکنند. روایت باستانگرایانه، میکوشید نوروز را آیینی زرتشتی و در تقابل با اسلام بشناساند.
همچنین، تنوع قومینوروز در میان اقوام ایرانی به ویژه کردها را نادیده میگرفت. روایت اسلامیهم میکوشید تا سویههای شاد آن کم جان و ریشههای باستانیاش را نیز فراموش کند.
در این روایت، نوروز مکمل اسلام سیاسی است و ذیل «گفتمان اسلامی-ایرانی» در سالهای اخیر صورتبندی میکند.
نوروزهای ایدیولوژیک نانورزند، زیرا نوروز را محمل و فضای تنشهای روابط قدرت و سلطه خود میکنند و عملا توجهی به جهانبینی انسانگرا، اعتدالگرا، صلحگرا و زیباییگرای این آیین ندارند.
اما نانوروز تنها از ناحیه گفتمانها و ایدیولوژیهای سیاسی رسمیسرچشمه نمیگیرند، بلکه ایدیولوژی بازار و سرمایهداری نیز چیزهایی بر این آیین تحمیل کرده و میکند که با جهان بینی نوروزی تعارض آشکار دارد.
نوروز در دهههای اخیر با گسترش «فرهنگ مصرفی»، هر سال بیش از سال قبل اسیر سیطره «مصرف گرایی» و «ایدیولوژی مصرفگرایی» قرار گرفت.
مصرفگرایی فقط مصرف افراطی نیست، بلکه ارزشها و باورهایی درباره انسان و زندگی است که لذت گرایی لجام گسیخته و ماده پرستی و مادهگرایی در هسته مرکزی آن قرار دارد.
انسانهای مصرفی و مصرفگرا حتی اگر فقیر هم باشند و فاقد توان کافی خرید و دسترسی به کالا و خدمات باشند بر این باورند که جهان هستی و طبیعت برای لذت بردن و خدمت به آنهاست. ایدیولوژی مصرفگرا همه چیز را کالایی میکند که منجر به مبادله و سود شود و هیچ چیز ارزش ذاتی ندارد مگر سود و ثروت.
ژان بودریار در کتاب کلاسیکش «جامعه مصرفی» (۱۳۹۰) نشان میدهد مصرفگرایی مولد خشونت علیه انسان و طبیعت است. بحرانهایی که مصرفگرایی برای محیط زیست، همبستگی اجتماعی، اخلاق و انسان آفریده امروزه برای همگان آشکار شده است، هر چند در عمل کم تر و به ندرت به جنبههای مخرب مصرفگرایی توجه میشود.
نوروز، در دهههای اخیر بیش از این که با جهان بینی و اصول و ارزشهایش شناخته و تجربه شود، با ارزشهای مصرفگرایانه درگیر شده است.
آتش بازی چهارشنبه سور چنان خسارات جسمیبر نوروزیان تحمیل میکند که که سوگ عملا جای سور را گرفته است. مرگ و میر و زخمیهای تصادفات ماشینها در سفرهای نوروزی هر سال افزوده میشود.
همچنین در مراسم سیزده بدر به جای مراقبت از طبیعت، تخریب گسترده آن را میبینیم.
سیطره لذتطلبی هیجانی در فرهنگ مصرفی که رو به گسترش است مانع از این میشود که جهان بینی نوروزی و اصول آن بتوانند عمیقا کیفیت زندگی افراد را همسوی با ارزشها و جهان بینی نوروزی متحول سازند. از اینرو اغلب در فضای مسلط مصرفی، نوروز به جای آفرینش آگاهی جدید، فضای بازتولید ارزشهای کالایی، تجاری و مصرفی میگردد.
«نوروز مصرفی» مانند «نوروز ایدیولوژیک» و حتی شدیدتر از آن نانوروزی است که جامعه را فرسوده و به جای رضایت و شادی پایدار، دلزدگی و دلمردگی و افسردگی جمعی را دامن میزند.
این تحلیل از موقعیت تنشزای نانوروزی شدن نوروز، به معنای این نیست که نوروز تماما قابلیتهایش را از دست داده و عملکرد سازنده و پیشرو و معنوی برای ارزشهای اصیلش ندارد، بلکه نانوروزی شدن فرایندی است تدریجی که آرام آرام گسترش مییابد و میتواند در چشماندازی بلند مدت جای نوروز را بگیرد.
در سالهای اخیر آگاهی انتقادی در این زمینه شکل گرفته و در فضای شبکههای اجتماعی، رسانهها و حتی گفتگوهای عمومی و محاورات روزمره هم دیده میشود.
اگرچه هنوز این آگاهی انتقادی نتوانسته به نحو فراگیر جلو نانوروزی شدن را بگیرد، اما این پرسشگری میتواند تقویت شود و در سالهای آینده جنبشی فرهنگی برای خلق نوروزی اصیل را سامان دهد.
نوروز همچنان منبع غنی معنایی ایرانی است و میتوان با گفتگوهای انتقادی جمعی مانع گسترش نانوروزی شدن و کاهش آن شد.
نکته مهم در تحولات نوروز، تاثیر تحولات اجتماعی است. نوروز در درازنای تاریخ با نهاد خانواده درهم تنیده بوده است. همچنان این درهم تنیدگی وجود دارد.
گردهم بودن خانواده در لحظه تحویل سال، برگزاری خانوادگی چهارشنبه سوری، اهمیت دیدوبازدیدهای نوروزی خانوادگی، بده بستان خانوادگی هدایای نوروزی و عیدی و انرژی عاطفی همدلی، مهر و محبت خانوادگی در نوروز و سفرها و شادیهای نوروزی خانوادگی، همچنان اصلی ترین و ستون فقرات نوروز را تشکیل میدهند.
اما با کاهش نرخ ازدواج، افزایش طلاق، کاهش نرخ باروری، کوچک شدن بعد خانوار، کاهش اهمیت پیوندها و مناسبات خویشاوندی و تبار، و رشد ارزشهای فردگرایانه، و تحولات سبک زندگی، کم کم پیوند میان نوروز و خانواده کاهش یافته و کم تر نیز میشود.
بخشی از ارزشها و اصول جهان بینی نوروزی ریشه در خانوادگرایی این آیین داشت و دارد.
بریدن و سست شدن خانواده گرایی نوروز ممکن است نوروز را بیش از پیش محدود و محصور در لذت گرایی فردگرایانه و هیجانی کند و ارزشها و اصول بنیادین آن تغییر نمایند و نانوروزی در شکل نوروز گسترش یابد.
همچنین در نظر بگیریم که کیفیت نوروز به موقعیت و ساختار جامعه بستگی دارد.
نوروز طبیعی ترین آیین فراگیر و زنده ایرانی است
پایان پیام
ایرانیها چه دغدغههایی دارند؟
اینجا را ببینید