کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه و روایتی جذاب از دل تاریخ

کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه و روایتی جذاب از دل تاریخ

به گزارش گلونیکتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه گزارش روز به روز محمد حسن خان اعتمادالسلطنه است از وقایع دوران و دربار ناصرالدین شاه قاجار.

کتابی با فونت ریز و حاوی عکس‌هایی از درباریان و نزدیکان ناصرالدین شاه، که توسط انتشارات امیر کبیر در ۱۱۰۹ صفحه منتشر شده است.

کتاب روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه

کتابی حجیم که اولین بار با دیدنش شاید قید خواندنش را بزنید؛ اما با شروع مطالعه، گویی روز به روز با نویسنده همراه می‌شوید.

به دربار می‌روید، برای شاه روزنامه می‌خوانید. از دست بچه بازی‌های عزیزالسلطان حرص می‌خورید. از بی‌کفایتی اطرافیان شاه گلایه می‌کنید. دلتان به حال رعیت بیچاره می‌سوزد. در مرگ دختر جوانش غصه می‌خورید و…

این کتاب حاوی مطالب و اسناد تاریخی مهمی است. از هر چیز و هر کجا و هر شخص و هر زبان و تاریخ و جغرافیا به شما اطلاعات جالبی می‌دهد.

مثلا تا کنون می‌دانستید اولین کسی که در ایران روز ولادت حضرت علی (ع) را جشن گرفت، یا اولین کسی که جمعه را در کشور تعطیل اعلام کرد چه کسی بود؟

به صد و سی سال پیش بر می‌گردید. نویسنده پانزده سال و چند روز از سال‌های پایانی عمرش را، روز به روز به رشته تحریر درآورده و تا چهار روز قبل از مرگش خاطراتش را نگاشته است.

وقتی کتاب تمام می‌شود دلتان می‌گیرد انگار نمی‌خواهید نویسنده بمیرد. دوست دارید زنده باشد و سال‌ها و سال‌ها خاطراتش را بنویسد.

در کتاب هر جا از شخصی روایت می‌کند در انتهای کتاب مشتاقانه به دنبال عکس شخص مورد نظر می‌گردید.

بیشتر این عکس‌ها توسط همسر نویسنده گرفته شده و بعد‌ها به نوشته‌های او اضافه شده است.

اعتمادالسلطنه نه تنها در ایران، بلکه در سایر کشور‌ها نیز فردی شناخته شده و معتبر می‌باشد. تا آنجا که در سال آخر عمر، وقتی می‌بیند زحماتش در ایران به چشم نمی‌آید. برای دیگر کشور‌ها کتاب ترجمه می‌کند.

در این روزهای کرونایی اگر اهل خاطره و سفرنامه خوانی هستید، این کتاب انتخاب خوبی است.

از آنجا که ناصرالدین شاه مدام به سفرهای کوتاه‌مدت و بلند مدت می‌رفته، اعتماد السلطنه هم در تمام این سفرها یار سلطان بوده و اطلاعات جغرافیای بسیار خوبی از بیشتر شهر‌ها و روستاهای کشور بدست می‌دهد.

بنابر این کتاب سفرنا‌مه‌های بیشماری در دل خود دارد که خواندنشان خالی از لطف نیست.

چند سطر از کتاب:

شنبه ۱۲_ انشالله فرنگ می‌رویم. سفر چهارم خودم است که یکمرتبه تنها رفتم و این سفر سوم است که در رکاب شاه می‌روم.

صبح با مادر پیرم وداع کردم. بعد با اهل خانه که نوزده سال است مزاوجت نموده‌ایم با نهایت غم و غصه که جگر سنگ آب میشد وداع کردم…

پایان پیام

نویسنده: سمیه فراهانی

کد خبر : 179893 ساعت خبر : 12:46 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=179893
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات