تحولات لرستان در قرن نوزدهم

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

 لرستان در بخش میانی چین‌خوردگی‌های زاگرس مرکزی قرار دارد. در این بخش وسیع علاوه بر لرستانی‌ها، مردم بختیاری‌، کهگیلویه، بویراحمد و مناطقی از خوزستان‌، ایلام‌، همدان و کرمانشاه نیز خود را وابسته به شاخه‌ای از نژاد آریایی یعنی لر می‌دانند.

سرزمینی که لرها از هزاران سال پیش تا کنون در آن زندگی می‌کنند، کوهستانی است. چین‌های زاگرس در منطقه لرستان به هم فشرده است. از این‌رو مردم این ناحیه، بنابر مقتضیات جغرافیایی خود، از لحاظ اقتصادی‌، اجتماعی‌، فرهنگی و سیاسی دارای ویژگی‌های خاصی هستند، که آنان را از دیگر اقوام ایرانی متمایز می‌نماید.

زمین کشاورزی در این ناحیه، محدود به زمین‌های ناهموار درّه‌ها و جلگه‌ها است. رودهای این سرزمین اغلب در عمق درّه‌ها‌ در جریانند. این رودخانه‌ها نه برای کشتیرانی و حمل و نقل مناسب هستند و نه برای آبیاری زمین‌های کشاورزی شرایط مناسبی دارند. از این‌رو مردم این ناحیه از زمان‌های دور‌، ضمن بهره‌گیری از کشاورزی محدود به دامپروری روی آورده‌اند‌. زندگی مبتنی بر دامپروری به خاطر شرایط مساعد محیطی، باعث پدید آمدن شکل خاصی از نظام اجتماعی شده است که اصطلاحاً به آن کوچ‌نشینی می‌گویند. شهرهای کوچکی نیز در این منطقه به وجود آمده است که وظیفه‌ی اصلی آن‌ها تهیه نیازمندی‌های کوچ‌نشینان و محلی برای داد و ستد آنان بوده است. از این‌رو از سالیان پیش، سه جامعه‌ی مجزا در لرستان شکل گرفته بود، که عبارت بودند از:

۱- جامعه عشایری / کوچ‌نشین‌.

۲- جامعه شهری.

۳- جامعه روستایی.

اکثریت جمعیت لرستان کوچ‌نشینان بوده‌اند. از لحاظ اجتماعی کوچ‌نشینان به ایلات، طوایف و تیره‌های مختلفی تقسیم شده بودند که هر ایل منطقه‌ای از لرستان را در اختیار داشت‌. ایلات لرستان از سرکرده‌هایی به ‌نام خان تبعیت می‌کردند. کوچ‌نشینی از دوران پیش از اسلام در لرستان رایج شد‌. پیش از اسلام اجداد لر که به کاسی شهرت داشتند، اقتدار عظیمی در ایران داشتند و تمدن درخشانی پدید آوردند. کاسی‌ها در واقع متمدن‌ترین ملل عصر خود بودند. آثار هنری به جا مانده از قوم کاسی‌ها امروزه آذین‌بخش موزه‌های معتبر است.

پس از اسلام بنا به دلایل مختلف، یک‌جانشینی در لرستان رو به زوال نهاد و زندگی کوچ‌روی گسترش یافت و حکومت‌های محلی با ماهیت ایلی و عشیره‌ای شکل گرفت‌. عمده‌ترین حکومت‌های محلی، حکومت اتابکان لر کوچک (۵۷۰ تا ۱۰۰۶ ق.) و والیان لرستان بودند. این حکومت‌ها نزدیک به هزار سال از دوران سلجوقی تا پایان قاجار بر لرستان تسلط داشتند. آن‌ها تابع حکومت مرکزی بودند و در مواقع ضعف اقتدار مرکزی اعلان استقلال می‌کردند. گاهی نیز کشمکش‌هایی با پادشاهان وقت داشتند. حکومت اتابکان و والیان بنابر مقتضیات و شرایط خاص جامعه‌ی عشایری لرستان شکل گرفته و در طول تاریخ به تدریج تکامل یافته بود. اتابکان و والیان از آن‌رو که خود شاخه‌ای از قوم لر بودند، به فرهنگ‌، تاریخ و مسایل مربوط به ایلات آگاهی داشتند ‌و مقامشان موروثی و مورد احترام و اعتماد سایر ایلات بود. آن‌ها مظهر وحدت و یک‌پارچگی ایلات بودند، از قدرت عملی برخوردار بودند و از طرف حکومت مرکزی نیز تا زمانی که سر پیچی نمی‌کردند، حمایت می‌شدند. آن‌ها با چند و چون زندگی عشایری آشنا بودند و خود در زیر سیاه‌چادر زندگی می‌کردند. امنیت و جمع‌آوری مالیات به ‌عهده‌ی آنان بود و به درستی قادر به حفظ امنیت و وصول مالیات بودند. آنان با کمک افراد ایل خود و چتر حمایتی دولت مرکزی هر گونه تجاوز ایلات و طوایف قوی نسبت به ایلات و طوایف ضعیف را سرکوب می‌نمودند و میزان مالیات ایلات و طوایف را بر حسب امکانات مالی آنان برآورد می‌کردند و در مواقع ضروری از آن‌ها مالیات می‌گرفتند. حکام محلی در صورت نزاع بین طوایف و ایلات با توجه به تجربه‌ی طولانی حکومت، به حل‌و‌فصل منازعات به شیوه‌ی عشایری می‌پرداختند. از این رو در طول صدها سال حکومت اتابکان و والیان، اقتدار، امنیت و آبادانی لرستان دست‌کمی از دیگر مناطق ایران نداشت. مارکوپولو سیاح ونیزی که در دوره‌ی مغول از لرستان گذر کرده است، لرستان را یکی از چهار منطقه‌ی والی‌نشین مهم ایران معرفی می‌کند.

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

کمپفر از گردشگران آلمانی که در دوره صفویه به ایران ‌آمده است، منطقه‌ی لرستان را یکی از چند بیگلربیگی معتبر ایران دانسته است. در طول ادوار حاکمیت سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولان، ایلخانان، ترکمنان، صفویه‌، افشاریه و زندیه لرستان تحت حاکمیت اتابکان و والیان، از رفاه نسبی و آبادانی و رونقی خاص برخوردار بود. ولی با فروپاشی خاندان‌زند به دست آغا محمّدخان‌، سرکرده‌ی ایل قاجار در آغاز قرن نوزدهم‌، سرنوشت لرستان دگرگون شد. به تدریج امنیت‌، آسایش و رفاه نسبی که در روزگار حکومت اتابکان و والیان در لرستان برقرار بود، جای خود را به ناامنی، هرج‌و‌مرج، قحطی‌، راهزنی، غارت، کشتار و عصیان داد و این نا امنی‌ها در طول صد و چهل سال حکومت قاجار‌، بر لرستان سایه گستر شد. این رویداد شوم، درست زمانی اتفاق افتاد، که اروپا هم‌چنان که گفته شد، در آستانه‌ی عصر دوم انقلاب صنعتی خود بود و پیشرفت‌های علمی و فنی آن خیره کننده بود.

آغا محمّدخان با قتل، کشتار و سرکوب، پایه‌های حکومت قاجار را بنیان نهاد. این پادشاه و جانشینانش به قول« نیکی کدی»[۱] از آنجا که به ابزار مناسب کنترل ایالات، ارتش قوی و خطوط جاده‌ای و مواصلاتی که از طریق آن‌ها بتوان به شهرستان‌ها و مناطق ایران رسید، دسترسی نداشتند، ناچار به ابزار غیرمستقیم برای کنترل و حکومت متوسل شدند. این ابزار عبارت بودند از: تقسیم نیروهای مخالف دولت‌، تشویق منازعات گروهی‌، اعطای رشوه و نگه داشتن سران قبایل و خانواده‌های سرشناس در تهران.[۲]

آغا محمّدخان و جانشینش فتح‌علی‌شاه، دست به تقسیم و تجزیه‌ی لرستان زدند. آغا محمّدخان  قاجار از آنجا که والیان لرستان را به دلیل پیوند نژادی و سابقه حمایت آنان از خاندان زند، خطری بالقوه برای آینده حکومت خود می‌دید، از همان آغاز منطقه لرستان را که شامل دو منطقه‌ی پشت‌کوه و پیش‌کوه[۳] بود، تجزیه کرد و حکومت والی را که مرکز آن خرم‌آباد بود به پشت‌کوه (ایلام) محدود کرد و لرستان (پیش‌کوه) از آن پس تحت حکومت شاهزادگان قاجار قرار گرفت.[۴]

تجزیه لرستان، نشان دهنده این واقعیت بود که پادشاهان قاجار چندان از عقلانیت سیاسی برخوردار نبوده‌اند. آن‌ها حداقل کاری که می‌توانستند انجام دهند تغییر حکومت در لرستان بود، همان کاری که شاعباس با اتابکان کرد. یعنی با برانداختن شاهوردی‌خان و جانشین کردن حسین‌خان رئیس دیگری از ایلات لرستان، در واقع نوعی جابه‌جایی سیاسی انجام داد، بدون آن‌که به ترکیب سیاسی آن دست بزند. ولی متأسفانه تجزیه لرستان به دست آغا محمّدخان، پیامد خوبی نداشت، نه به نفع دولت قاجار و نه به نفع مردم لرستان بود. گذشت زمان نشان داد که شاهزادگان قاجار فاقد تجربه و کارایی لازم در مناطق عشایری هستند. از این‌رو همان‌گونه که آن لمبتون[۵] نوشته است، حاکمیت قاجار موجب سلب اعتماد ایلات و دامن زدن به هرج‌و‌مرج در لرستان شد.[۶] این امر باعث شد، سراسر لرستان نه منطقه‌ای امن برای دولت باشد و نه کیسه‌ای پُر برای اخذ مالیات به حساب بیاید. در واقع لرستان در این روزگار خاری در چشم دولت مرکزی بود و بخشی از توان مالی و سیاسی دولت، همواره صرف سرکوب شورشیان این منطقه و وصول مالیات از خوانین سرکش آن ناحیه می‌شد که هیچ‌گونه مشروعیت و اعتباری برای شاهزادگان نادان، بی‌اقتدار و بی‌تدبیر قاجار، قایل نبودند. در غیاب والی مقتدر‌، خوانین و سرکردگان لرستان که شاهزادگان را به هیچ می‌انگاشتند‌، قدرت بیشتری یافتند. برخی شاهزادگان زیرک با واگذاری برخی پست‌های دولتی از قبیل پیشکاری به رئیس یک ایل، حس کینه‌توزی و رقابت ایل رقیب را بر می‌انگیختند و شاهزادگان با این ترفند، ایلات مقتدر را به جان هم انداخته آن‌ها را سرکوب می‌نمودند و در جهت منافع خود از دشمنی میان آن‌ها بهره‌برداری می‌کردند. شاهزادگان رؤسای ایلات را به‌ جان هم می‌انداختند و از آب گل‌آلود ماهی می‌گرفتند. گاهی اوقات غارت یک ایل توسط ایل دیگر وسیله‌ای برای تفریح شاهزادگان بود، تا جایی‌که سالارالدّوله ایلات و طوایف را وادار به غارت و حمله به یکدیگر می‌کرد و خود با دوربین در بالای تپه‌ای بلند صحنه خونین را تماشا می‌کرد و از ته دل قاه‌قاه می‌خندید.[۷] درست همانند کاری که اشراف رم باستان با گلادیاتورها یا بردگان جنگی می‌کردند‌.

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

اسناد دوره قاجار حکایت از ظلم و تعدی شاهزادگان ایل قاجار نسبت به مردم بی‌پناه لرستان دارد. یکی از کارگزاران ناصرالدّین‌شاه در گزارشی از ظلم و ستم شاهزادگان و پیامد آن در لرستان، نوشته است: «بعد از خاقان مغفور (فتح‌علی‌شاه) حکام، بنای بی‌اعتدالی را گذاشتند و بدون جهت هر طایفه را غارت کردند. حاکم جدیدی که می‌آمد نیز تقلید و تبعیت از حکام اوّل کرده بر اجحافات افزوده می‌شد و بدین ‌واسطه از هر طایفه به ‌سبب کم اوضاعی و پریشانی فرار نموده به ولایات خارج مثل همدان، بروجرد، نهاوند و کرمانشاهان و خیلی به بغداد و صفحات روم رفته مسکن می‌گرفتند».[۸]

با توجه به آنچه گفته شد، آغا محمّدخان قاجار با حذف حکومت والی از لرستان، عملاً به نیروهای گریز از مرکز عشایر لر به ویژه سرکردگان آن‌ها فرصتی داد تا قدرت خود را بیش از پیش افزایش دهند تا آنجا که حتی برخی از آن‌ها همچون «نظرعلی‌خان امرایی» حاکم کوهدشت، خود را والی پیش‌کوه (لرستان) می‌خواند. او بخش‌های وسیعی از مناطق شمالی را تصاحب کرده بود. مهرعلی‌خان ‌حسنوند، حاج‌ عالی‌خان ‌سگوند، علی‌مردان‌خان‌ بیرانوند‌، تیمورخان‌ میر و ده‌ها خان کوچک و بزرگ، هر یک داعیه‌ی برتری بر دیگری را داشتند. بهترین راه برای حذف رقیب نزدیکی به شاهزادگان قاجار و گرفتن مقام وزارت یا پیشکاری و در نهایت گرفتن مجوز غارت و قتل عام ایل رقیب بود.

سراسر دوره قاجار صحنه کشمکش و درگیری خونین ایلات و عشایر لرستان بود. نتیجه آن این بود که تعداد زیادی از ایلات و عشایر از ترس هجوم دیگران به شهرها و نواحی اطراف لرستان، مهاجرت کردند. یکی از بهترین نمونه‌های این نوع مهاجرت‌ها مهاجرت سگوندهای رحیم‌خانی به خوزستان است، که سیاست آقا رضاخان ناظم خلوت ‌(۱۲۶۸- ۱۲۶۹ ش) حاکم لرستان، آنان را مجبور به ترک لرستان و اقامت در خوزستان کرد‌. ناظم خلوت با منصوب کردن حاج‌عالی‌خان سگوند به مقام پیشکاری موجب ترس و واهمه سگوندهای رحیم‌خانی و مهاجرت آنان به خارج از لرستان شد.[۹]

سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن مهم‌‌ترین حربه شاهزادگان لرستان، در دوره‌ی قاجار برای تداوم حاکمیت در لرستان بود. به جز مسعود میرزا ظل‌السّلطان که با نیروی عظیمی به لرستان آمد و از به کارگیری این سیاست بی‌نیاز بود، کمابیش بقیه شاهزادگان از این سیاست بهره‌گیری کردند.

موضوع دیگری که به ناامنی و هرج‌و‌مرج لرستان دامن زد، رقابت‌، اختلاف و درگیری‌ خود شاهزادگان با یکدیگر بود‌. از آنجا که هر شهر و ولایتی از ایران دارای شاه‌زاده‌ای بود و این شاهزادگان پیوسته بر سر بسط قلمرو و تصرف اراضی یکدیگر به نزاع می‌پرداختند‌، این وضعیت به آشفتگی اوضاع دامن می‌زد‌. نیمه اوّل قرن نوزدهم لرستان صحنه کش‌مکش و درگیری میان شاهزادگان حاکم بر خرم‌آباد، بروجرد، نهاوند و کرمانشاه بود.[۱۰] درگیری ایلات و طوایف لرستان از یک‌سو و درگیری شاهزادگان با هم از سوی دیگر، نتایج شومی برای لرستان در پی داشت‌. که از همه مهم‌تر ناامنی سیاسی و کاهش جمعیت لرستان، رکود اقتصادی این منطقه، فقر و سیه‌روزی بیش از پیش مردم بود‌.

لرستان در اوایل حکومت قاجار بیش از نیم میلیون نفر جمعیت داشت.[۱۱] این جمعیت به دلیل کشت و کشتار ناشی از جنگ‌های داخلی، قحطی، گرسنگی، مهاجرت و بیماری، از ۵۸۰۰۰۰ نفر به ۱۲۵۰۰۰ نفر کاهش یافت.[۱۲]

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

رکود اقتصادی لرستان در دوره‌ی قاجار‌، ناشی از دو عامل مهم بود. یکی اوضاع وخیم اقتصادی کشور و دیگری حاکمیت شاهزادگان قاجار و عواقب ناشی از عدم مدیریت و برنامه‌ریزی مناسب آنان بود. در خصوص عامل نخست باید گفت که اوضاع اقتصادی کشور، به دلیل ورود کالاهای ارزان قیمت کشورهای صنعتی، تعطیلی صنایع دستی ایران، کاهش ارزش پول ایران، کسب امتیازات و … که در دوره‌ی قاجار به وخامت گراییده بود، بر لرستان نیز به عنوان یکی از ایالت‌های ایران، تأثیر گذاشت. ولی آنچه بیش از همه به اقتصاد خودکفای لرستان، آسیب می‌رساند مدیریت ناکارآمد شاهزادگان قاجار بود. تا پیش از دوره‌ی قاجار اقتصاد لرستان متکی به دامپروری و کشاورزی بود. تغییرات اقتصادی کشور چندان در نحوه‌ی امرار معاش ساکنان آن تأثیر نداشت و اقتصاد منطقه جواب‌گوی نیازمندی‌های داخلی بود، تنها زمانی اقتصاد استان دُچار بحران می‌شد که ناامنی ایجاد می‌شد. ولی در سایه امنیت نسبتاً پایدار دوره‌ی اتابکان و والیان، رفاه نسبی برقرار بود، حتی مازاد تولید کشاورزی و دامپروری به خارج استان صادر می‌شد‌. در دوره‌ی اتابکان لر رفاه اقتصادی به حدی بوده است که گفته‌اند، زنان لر برای پختن نان به جای هیزم، جو در تنور می‌ریختند.[۱۳] ولی در دوره‌ی قاجار مردم لرستان در حسرت نان گندم و جو بودند و ناچار به نان بلوط روی آوردند.

یکی دیگر از موضوعاتی که شدیداً به پریشانی اوضاع سیاسی و اقتصادی لرستان در دوره‌ی قاجار دامن می‌زد‌، وصول مالیات بود. وظیفه اصلی حکام و شاهزادگان در دوره‌ی قاجار، در رابطه با ولایات، جمع‌آوری مالیات و ایجاد امنیت بود. لرستان که به واسطه سوء‌تدبیر حکام امنیت خود را تا اندازه زیادی از دست داده بود و از لحاظ اقتصادی آشفته بود‌، محیط مناسبی برای جمع‌آوری مالیات نبود. شاید بتوان گفت نحوه جمع‌آوری مالیات خود مهم‌ترین عامل تشتت و ناآرامی محسوب می‌شد‌. فقر اقتصادی و ناتوانی مردم در پرداخت مالیات و فشار شاهزادگان به خوانین و رؤسای ایلات، جهت پرداخت مالیات اوضاع بدی را پدید آورده بود. شاهزادگان در قبال پرداخت مبلغ معینی پول و رشوه به شاه و اطرافیانش، حکومت ایالتی را به دست می‌آوردند و سعی می‌کردند در مدت کوتاهی علاوه بر پولی که به شاه داده بودند، کیسه خود را نیز انباشته کنند و از سرمایه مردم بینوای روستایی و عشایری، در تهران کاخ‌های مجلل بسازند و یا صرف عیاشی خود کنند. برای جمع‌آوری مالیات، ناچار دست به دامن خوانین و متنفذین شهری و روستایی می‌شدند و گاه حتی مناطقی را اجاره می‌دادند‌. خوانین‌، کدخدایان و متنفذین نیز به نوبه خود علاوه بر وصول مبلغ اجاره و آنچه باید به شاهزادگان تحویل می‌دادند، مقداری از مالیات دریافتی از مردم را برای خود بر می‌داشتند. بدین ترتیب ظلم مضاعف شاه و شاهزادگان و خان یعنی هیأت حاکمه وقت، موجب بروز نارضایتی در بین مردم شد. در صورت عدم پرداخت مالیات از سوی مردم، شاهزاده، دستور مصادره اموال و غارت مردم را صادر می‌کرد.

ایزابلا بیشوب[۱۴] از گردشگران دوره قاجار در این باره می‌نویسد: «در صورت عدم پرداخت مالیات، سربازان برای اخذ مالیات به احشام و رمه‌های مردم دستبرد می‌زنند.

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

بیشتر لرستان فقیر و کم بضاعت هستند و سال به سال در اثر سوء اداره حکومت ایران فقیرتر می‌شوند».[۱۵]

یکی از مباشران ناصرالدّین‌شاه نیز درباره‌ی نحوه جبران کسری مالیات لرستان توسط احتشام‌الدّوله حاکم لرستان نوشته است: «مباشرین نواب احتشام‌الدّوله تلافی این کسر عمل را با این‌که سالی یک دو طایفه را غارت نمایند و بعضی از طوایف را به دیگری بفروشند و پیشکش و جریمه از دو طرف بگیرند قرار داده بودند. این دو عامل الا این‌که سال به سال ولایت خراب شود دیگر حاصلی نداشت».[۱۶]

نمونه دیگری از وضعیت مردم لرستان در دوره‌ی قاجار و چگونگی وصول مالیات از آن‌ها را یکی دیگر از کارگزاران ناصرالدّین‌شاه چنین بیان می‌کند:

«در مملکت ایران گمان نمی‌رود رعیتی بهتر و فقیرتر از طوایف لرستان یافت بشود، … خیلی با تلخی و بدگذران معاش می‌کنند، اکثر قناعت به نان بلوط می‌نمایند و روزگار به سختی می‌گذرانند. بسیار کم اوضاع‌اند، نهایت رعیتی دو گاو و ده گوسفند داشته باشند‌. در سال ده تومان، توشمال[۱۷] مالیات می‌گیرد. هرگاه یک ‌مرتبه توشمال بخواهد تمام ده تومان را بگیرد؛ رعیت لابد است از فروختن گاو و گوسفند و به ‌کلی مایه رعیتی او تمام می‌شود. از این است که توشمال به‌ مرور می‌گیرد و هنگام زراعت به قدر قوه و رعیتی زرع می‌نمایند. هر چه توانستند مالیات را از کشت و زرع می‌دهند‌. اگر چنانچه وفا نکرد و از عهده تمامی مالیات برنیامد‌، هر سالی دو مرتبه زغال از لرستان به ولایات بروجرد، همدان و نهاوند برده، می‌فروشند و کسر مالیات را داده بقیه را صرف گذران خود می‌نمایند».[۱۸]

وصول مالیات تابع قانون خاصی نبود و به میل و اختیار صاحبان قدرت بستگی داشت‌. به عنوان مثال سالارالدّوله اندکی پیش از انقلاب مشروطیت برای جمع‌آوری نیرو جهت لشکرکشی به تهران دستور داد به جای ۶۰ هزار تومان مالیات لرستان ۸۰ هزار تومان بگیرند. پرداخت این مبلغ باعث نارضایتی مردم لرستان و بروز نارضایتی در آن‌ها شد.

حکام ولایات ایران در دوره قاجار به جز جمع‌آوری مالیات هیچ مسؤولیتی در قبال توسعه و آبادانی منطقه تحت اسارت و غارت خود نداشتند.

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

در طول۱۴۰ سال حاکمیت شاهزادگان قاجار بر لرستان اقدام عمرانی چشم‌‌گیری صورت نگرفت و حتی آنچه آثار مربوط به پیش از قاجار بود رو به ویرانی نهاد‌. تنها شهرهای آباد لرستان‌، خرم‌آباد و بروجرد بود، که بیشتر به روستاهای بزرگ شباهت داشتند. در این شهر‌ها جمعیت اندکی ساکن بود‌، صنایع دستی کم رونقی در شهرها تولید می‌شد که کالاهای مورد نیاز روستاییان و عشایر را تأمین می‌کرد. تجار و بازرگانانی که سالیانه به شهرهای اطراف مانند: همدان‌، دزفول و تهران رفت و آمد می‌کردند. اغلب از ناامنی راه‌های تجاری و غارت مایملک خود توسط عشایر گرسنه و نیز کسادی بازار فروش شکایت می‌کردند.

مسعود میرزا ظل‌السّلطان در توصیف و مقایسه لرستان دوره‌ی قاجار با پیش از آن اعتراف می‌کند، که خاندان او ویرانی لرستان را فراهم آورده‌اند و چنین می‌نویسد: «در تمام لرستان غیر ‌از شهر خرم آباد‌، به هیچ وجه آبادی و دِه و خانه گلی نیست، تمام منحصر است به سیاه‌چادر و ایلات و خانه کوچ و خانه به دوش‌، یک وقتی این بلوک که می‌نویسم البته دهات‌آباد و بلوک معتبر بودند‌، اما به جهت جنگ‌های پی‌در‌پی و بی‌نظمی‌های فوق‌العاده‌، به کلی از آبادی افتاده است. فقط اسمی از آن‌ها مانده است».[۱۹]

ظل‌السّلطان در واقع تأیید می‌کندکه مسبب اصلی جنگ‌های پی‌در‌پی و بی‌نظمی‌های لرستان در واقع حاکمیت آنان بر ایران و لرستان و عدم مدیریت مناسب آنان بوده است‌. گذشته از این‌، سراسر گزارشات و نوشته‌های دوره‌ی قاجار و سفرنامه‌های خارجیان، مملو از مطالبی است که حکایت از وخامت اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی لرستان در این عصر دارد. از لحاظ سیاسی لرستان در آغاز دوره‌ی قاجار بعد از تقسیم به دو بخش پشت‌کوه و پیش‌کوه- که به برخی از پیامدهای آن اشاره شد- تحت کنترل مستقیم شاهزادگان قاجار و برخی حکام دیوانی قرار گرفت‌.

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

در زمان فتح‌علی‌شاه که دوره‌ی تثبیت سلطنت بود‌، او با مدعیان سلطنت و بی‌ثباتی اوضاع سیاسی مواجه شد. شاهزادگان در ولایات به جان هم افتادند. در لرستان درگیری‌های متعددی بین شاه‌زاده محمود میرزا و محمّدتقی میرزا حسام‌السّلطنه حاکم خرم‌آباد و بروجرد و حسام‌السّلطنه با محمّدحسین ‌میرزا و شیخ‌علی‌ میرزا و نیز حسام‌السّلطنه با حشمت‌الدّوله رخ داد، که موجب ویرانی شد. در دوره محمّدشاه و ناصرالدّین‌شاه که دولت مرکزی تا اندازه‌ای تثبیت شد، لرستان نسبت به زمان فتح‌علی‌شاه آرامش بیشتری یافت. ولی کماکان خوانین به محض آن‌که فرصتی می‌یافتند، دست به آشوب می‌زدند. دولت مرکزی به رغم این‌که چتر اقتدار خود را بر ایران گسترده بود، اما در تسلط بر اُمور کشور چندان موفق نبود. بی‌تدبیری محمّدشاه و ناصرالدّین‌شاه و استبداد رأی آن‌ها، از یک سو و دخالت روس و انگلیس از سوی دیگر، امکان رسیدگی به اُمور کشور و انجام برخی اصلاحات در جهت توسعه را محدود می‌کرد. تنها در زمان وزارت میرزا تقی‌خان‌ امیرکبیر بود، که اقداماتی در جهت نظم اُمور و جلوگیری از ظلم حکام و توسعه اقتصادی و اجتماعی صورت گرفت و شاید بتوان گفت تنها اقدام عمرانی در لرستان در زمان امیرکبیر اتفاق افتاد و آن هم مرمت نهر ناصری در شهر خرم‌آباد بود. که به همت خانلر ‌میرزا احتشام‌الدّوله (۱۲۲۹- ۱۲۳۸ ش.) صورت گرفت. امیرکبیر بر کار حکام محلی نظارت دقیقی داشت و در مواقع ضروری از آن‌ها بازخواست به عمل می‌آورد.

در روایتی آمده است، روزی خانلر میرزا احتشام‌الدّوله حاکم لرستان نزد امیر به تهران آمد‌. امیر از احتشام‌الدّوله پرسید: خانلر میرزا‌، وضع لرستان چطور است؟ او جواب داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند. امیر از این جواب برآشفت و گفت: می‌خواهم مملکتی که من صدراعظمش هستم آن‌قدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد تا در کنارش میش آب بخورد.[۲۰]

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

با قتل امیر، اوضاع لرستان دوباره پریشان شد. از این پس عده‌ای از حکام مستبد و خون‌ریز راهی لرستان شدند. از جمله این افراد می‌توان به، حاج‌علی‌خان مراغه‌ای قاتل امیرکبیر، مسعود میرزا‌ ظل‌السّلطان فرزند ارشد ناصرالدّین‌شاه که در قساوت و بی‌رحمی در بین شاهزادگان قاجار بی‌نظیر بود و در یک روز چهل تن از سرکردگان عشایر لرستان را گردن زد اشاره کرد. ظل‌السّلطان که به زلزله سلطان شهرت داشت چنان وحشتی در لرستان ایجاد کرد، که سال‌ها نام او بر زبان‌ها جاری بود.

با ترور ناصرالدّین‌شاه به دست میرزا رضا کرمانی‌، مظفرالدّین‌شاه به سلطنت رسید. از آنجا که او شخصی علیل و ناتوان بود، اوضاع کشور هر روز پریشان‌تر می‌شد‌. شاهزادگان و حکام ولایات که اوضاع را چنین دیدند، بر بیدادگری خود افزودند. در آغاز حکومت مظفرالدّین‌شاه، عبدالمجید میرزا عین‌الدّوله حاکم این دیار شد. عین‌الدّوله فردی مستبد، سخت‌گیر و جلاد بود. او بعدها حاکم تهران و در نهایت صدر‌اعظم کشور شد‌. بی‌شک عملکرد و رفتار مستبدانه او در قبال آزادی‌خواهان و روشنفکران و روحانیون و بازاریان از عوامل مهم گرایش مردم به حکومت مشروطه بود. عین‌الدّوله در لرستان به شازاده «سول اسپی/ سبیل سفید» معروف بود. او تعدادی از خوانین متنفذ لرستان، از جمله نظرعلی‌خان ‌امرایی را به دلیل عدم پرداخت مالیات به چوب و فلک بست.[۲۱] در بازگشت مظفرالدّین‌شاه از سفر اروپا‌، عین‌الدّوله به تهران احضار شد و حاکم تهران و حومه شد‌. سپس به جای او ابوالفتح ‌میرزا سالارالدّوله فرزند مظفرالدّین‌شاه حاکم لرستان شد‌.

farman

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

فرمان‌فرما در بدو ورود غلام‌رضا‌خان مظفرالملک را معزول و محمّدحسین‌خان اعظم‌الدّوله‌ زنگنه را به نیابت خود، حاکم لرستان کرد.سالارالدّوله پیش از انقلاب مشروطه یکبار و بعد از آن بار دیگر حاکم لرستان شد. هیچ‌یک از حکام و شاهزادگان حاکم بر لرستان به اندازه سالارالدّوله در لرستان معروف نیست و هیچ‌کدام در تخریب و ویرانی لرستان در دوره‌ی قاجار به پای او نمی‌رسند. او در دوره‌ی اوّل حکومت خود که پیش از انقلاب مشروطیت بود، به علت جوانی و بی‌تجربگی دست به اقداماتی زد، که صدای اعتراض مردم لرستان را درآورد. برای سرکوب نظرعلی‌خان به طرحان لشکرکشی کرد، که با شبیخون نظرعلی‌خان به سختی شکست خورد. او بدون دلیل ایلات را به جان هم می‌انداخت و از صحنه غارت و کشتار مردم لذت می‌برد. خبر اقدامات خودسرانه و اعتراض مردم وقتی به گوش مظفرالدّین‌شاه رسید، او را از حکومت لرستان برکنار کرد و به جای او شاه‌زاده عبدالحسین ‌میرزا فرمان‌فرما را منصوب کرد.

بین اعظم‌الدّوله و نظرعلی‌خان در شهر خرم‌آباد درگیری شدیدی رخ داد. اعظم‌الدّوله اردوی نظرعلی‌خان را به توپ بست. پس از چندی مردم خرم‌آباد که از اذیت و‌ آزار سربازان اعظم‌الدّوله به ستوه آمده بودند، شورش کردند. این شورش به دست اعظم‌الدّوله سرکوب شد. سربازان او از پشت بام قلعه ‌فلک‌الافلاک مردم را که روی پشت بام‌ها‌، سنگربندی کرده بودند‌، تیر‌باران کردند. مردم که از جور و ستم اعظم‌الدّوله به تنگ آمده بودند، جمعی از ریش‌سفیدان را نزد فرمان‌فرما به کرمانشاه فرستادند و خواستار برکناری اعظم‌الدّوله از حکومت لرستان شدند. فرمان‌فرما نیز او را در سال (۱۲۸۴ ش. / ۶-۱۹۰۵م) عزل کرد.[۲۲]

تحولات لرستان در قرن نوزدهم

پس ازفرمان‌فرما، ابوالفتح‌میرزا سالارالدّوله دوباره به حکومت لرستان گماشته شد‌. حکومت دوم سالارالدّوله در اواخر حکومت مظفرالدّین‌شاه اتفاق افتاد و مصادف با انقلاب مشروطیت در ایران بود. در فصل بعد چگونگی حکومت سالارالدّوله در لرستان، هم‌زمان با انقلاب مشروطیت در ایران به تفصیل بررسی خواهیم کرد.

salar

محمّدحسین‌خان اعظم‌الدّوله زنگنه

با توجه به آنچه گفته شد‌، می‌توان چنین نتیجه گرفت که، لرستان پیش از انقلاب مشروطیت در زیر بار ستم و بیداد شاهزادگان قاجار همچون دیگر مناطق ایران رو به ویرانی و پریشانی نهاده بود و در بین تمامی اقشار جامعه اعم از شهری‌، روستایی و عشایری نارضایتی به چشم می‌خورد. عشایر و روستانشینان که قریب ۹۵ درصد از جمعیت لرستان را تشکیل می‌دادند، در ناامنی کامل به سر می‌بردند و مالیات‌های سنگین توان اقتصادی آن‌ها را گرفته بود. آن‌ها در بی‌‌سوادی مطلق و ناآگاهی کامل از اوضاع و احوال ایران و جهان به سر می‌بردند‌. عشایر فقیر، با بهره‌گیری از روحیه جنگاوری خود روستاها و شهرها را عرصه تاخت و تاز و غارت و چپاول قرار داده بودند‌. تعداد روستاها بسیار اندک و پراکنده و شهرها نیز کوچک و کم جمعیت بودند و اقتصاد آنان متکی به تولید و خرید و فروش صنایع‌دستی بود که نیاز کوچ‌نشینان و روستاییان را تأمین می‌کرد. شهرهای عمده لرستان خرم‌آباد و بروجرد بود که مقر شاهزادگان به حساب می‌آمد‌. وضعیت سواد و آموزش در شهرها نسبت به روستاییان و عشایر کوچ‌نشین اندکی بهتر بود. در شهرها معمولاً مکتب‌خانه‌ها و حوزه‌هایی دایر بود که فرزندان قشرهای مرفه شهری اعم از تجار‌، روحانیون و دیوانیان در آنجا تحصیل می‌کردند. آموزش مکتب‌خانه‌ها تنها در حد خواندن و نوشتن بوده و از علوم و فنون جدید تهی بود. بسیاری از مظاهر غرب که پیش از انقلاب مشروطیت به همت برخی افراد روشنفکر و تحصیل کرده وارد ایران شده بود، همچون روزنامه‌، چاپخانه‌، مدارس جدید، عکاسی‌، کارخانه و … به دلیل ارتباط محدود کم‌تر به لرستان راه یافت. از این‌رو مردم لرستان تا حد زیادی از پیشرفت‌های علمی و صنعتی جدید بی‌بهره و ناآگاه بودند. فقط در شهر خرم‌آباد و بروجرد معدودی از بازرگانان و روحانیون با سواد زندگی می‌کردند، که به دلیل تحصیل یا تجارت با خارج تا اندازه‌ای چشم و گوش آن‌ها نسبت به تحولات باز شده بود و همدیگر را در جریان این تحولات قرار می‌دادند.

۴۱ .N.A.kedie

  1. ریشه‌های انقلاب ایران، ص ۶۵ .
  2. علت نامگذاری ایلام و لرستان به پشتکوه و پیشکوه به علت قرار گرفتن رشته کوه کبیرکوه در حد فاصل این دو منطقه است.
  3. سعادت خودگو، لرستان در عهد قاجار، ص ۱۱٫
  4. ۴۵٫ Anlembtown
  5. لمبتون، تاریخ ایلات ایران، ص ۲۱۷٫
  6. محمّد‌رضا والی‌زاده معجزی، تاریخ لرستان روزگار قاجار، ص ۳۴۹-۳۴۷٫
  7. [ناشناس]. جغرافیای لرستان پشتکوه و پیشکوه، ص۱۴۰٫
  8. لرستان در عهد قاجار، ص۷۰-۶۸٫
  9. اینگه دمانت مورتنسن،. کوچ‌نشینان لرستان، ص۸۳٫٫
  10. جمعیت ایران را در دوره قاجار بین ۸ تا۱۰ میلیون نفر تخمین می‌زنند. ر.ک؛ وطن‌خواه، موانع توسعه نیافتگی ایران، ص۳۰۰٫
  11. جغرافیای لرستان، پشت‌کوه و پیش‌کوه، مقدمه، ص ۱۶٫
  12. سعادت خودگو، اتابکان لر کوچک، ص۶۰ .
  13. ۵۴٫ Izablla Bishobe
  14. بیشوب، از بیستون تا زردکوه بختیاری، ص ۵۳٫
  15. فصل‌نامه شقایق، س۱، ش ۳و ۴، ۱۳۷۶، ص ۴۱۵٫
  16. واژه ترکی به معنای کدخدا.
  17. جغرافیای لرستان، پیشکوه و پشتکوه، ص ۱۴۴-۱۴۳٫
  18. ۵۹٫ مسعود میرزا ظل‌السّلطان، تاریخ مسعودی، ص ۲۷۹٫
  19. فصل‌نامه شقایق، سال۱، شماره ۳ و ۴، ۱۳۷۶، ص ۲۰۲٫
  20. تاریخ لرستان روزگار قاجار، ص ۴۱۷٫
  21. لرستان در عهد قاجار، ص ۹۸- ۸۶٫

پایان پیام

از: لرستان در انقلاب مشروطیت، سعادت خودگو، انتشارات شاپورخواست ۱۳۸۶

کد خبر : 4153 ساعت خبر : 9:14 ب.ظ

لینک کوتاه مطلب : https://golvani.ir/?p=4153
اشتراک در نظرات
اطلاع از
0 Comments
Inline Feedbacks
نمایش تمام نظرات