تعیین اصالت نقره های غار کلماکره
به گزارش پایگاه خبری گلونی نشست «ناگفتههای کَلماکَره» در خانه اندیشمندان علومانسانی برگزار شد. «منصوره نظارتی زاده» سخنرانی مهمی درباره اصالت و نحوه تعیین اصالت اشیای منسوب به غار کلماکره ارائه کرد که در گلونی میخوانید:
در سال ۱۳۷۸ شمسی اولین همکاری من با سازمان میراث فرهنگی لرستان، عقد قراردادی بود برای مرمت ۱۳ شیء نقرهای منسوب به غار کلماکره و طبیعتا طبق آن چیزی که در دیسیپلین رشته و تخصص خودم آموخته بودم،
قبل از اینکه هر نوع پاکسازی، حفاظت و تثبیتی را روی این اشیاء انجام دهم، موظف بودم یک پیشینه تاریخی، مطالعات تطبیقی و اطلاعاتی از این دست را برای اشیایی که وظیفه حفاظت و مرمتشان به بنده سپرده شده بود، تهیه کنم.
هرچه بیشتر به دنبال اطلاعات راجع به پیشینه این اشیاء گشتم، کمتر پیدا کردم. نکته جالب توجه برای من زمانی بود که به عزیزان باستانشناسم مراجعه میکردم، اختلافنظرهای دوستان را به روشنی و وضوح درک میکردم که هر کدامشان از یک دیدگاهی این اشیاء را بررسی میکنند و اتفاقنظر در جمع آن موقع و همچنین در جمع الانِ باستانشناسان نسبت به این مجموعه گرانقدر وجود نداشت.
در همین سال بود که ما تصمیم گرفتیم پروژهای را تعریف کنیم با عنوان تعیین اصالت اشیای نقرهای منسوب به غار کلماکره لرستان. اشیای کلماکره غیر از اشیای نقرهای که ما مطالعه کردیم، ماسکهای طلایی هم دارد.
ما آن دسته از اشیاء را جزو مطالعات خودمان نیاوردیم و کلمه منسوب را تا به امروز که ۱۵ سال از مطالعاتمان میگذرد و اينكه چه شواهد متقنی به دست آوردیم، هنوز هم که هنوز است بهکار میبریم، چون معتقديم همیشه علم میتواند راهگشا باشد، ولی همه چیز را شاید نتوانیم امروز با دانش الان خودمان بفهمیم.
در پروژهای که ما تعریف کردیم، برای تعیین اصالت اشیای فلزی تاریخی کلماکره، طبق نظر آنچه که متخصصان این امر در دنیا به آن اعتقاد دارند و سردمدار تعیین اصالت گنجینههای فلزی معتقدند که اگر ما داریم یک گنجینه فلزی را بررسی میکنیم، با دو رویکرد باید با آن مواجه شویم؛ یکی رویکرد تاریخ هنری است، یکی رویکرد علم مواد. رویکرد تاریخ هنری همان دسته از مطالعات باستانشناسی، مطالعات تطبیقی – تاریخی، شکل، فرم، اندازه، موتیفها، اِلِمانها و حتی اصولهایی که در حول و حوش آن اشیاء وجود دارند را شامل میشوند و رویکرد علم مواد چیزی است که در اسناد این نشست بنده میخواهم به آن اشاره کنم.
در حوزه اول بنده تخصصی نداشتم. من جز اینکه یک مرمتگر علاقمند باشم که بخواهم پروژهای را که به بنده تحویل داده شده را درست انجام دهم، چیز دیگری نیست. بنابراین از آنجایی که به کار تیمی و تخصصی بسیار اعتقاد دارم، در این بخش پروژه من از همکاری استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر پرویز استفاده کردم و هدایت مطالعات در بخش رویکرد تاریخی – تطبیقی تا به امروز در این پروژه به دست توانمند ایشان سپرده شده که جایشان در این جمع بسیار خالی است.
اما در مورد مطالعه رویکرد علم مواد. اگر از دیدگاه دانش منِ مرمتگر شما بخواهید یک شیئی را از نظر اصالت بررسی کنید و شیء شما فلزی باشد، این شیء فلزی ماده اولیهاش، اطلاعات و مستندات زیادی را با خودش به همراه دارد. پس شما باید توانایی کشف این اطلاعات و مستندات را با روشهای دستگاهی امروزی داشته باشید. بزرگترین اطلاعاتی که یک شیء فلزی به شما میدهد و شما باید آن را در اولین گام در نظر بگیرید، شناسایی آلیاژ آن فلز است.
آلیاژهای باستانی برای پژوهشگرانی مثل باستانشناسان، مورخان تاریخ و مرمتگرها، آلیاژهای شناختهشدهای هستند. در وهله اول شما باید بدانید آیا این آلیاژی که شیء شما از آن تشکیل شده، آلیاژ باستانی است یا نه؟
تعیین اصالت نقره های غار کلماکره
نکته دیگری که باید به آن توجه کنید، این است که هر آلیاژی از سه بخش تشکیل میشود. یک عنصر اصلی تشکیلدهنده آن جسم؛ یک عنصر فردی که عنصر آلیاژساز بوده و یکسری تریسالمنت عناصر کممقداری هستند، حتی کمتر از یک درصد به مقدار پیپیام یعنی هزارم درصد در آلیاژ ما که بهعنوان اثر انگشت معروفند. چرا به اینها میگوییم اثر انگشت؟ این تریسالمنتها از سنگ معدنی که ماده این فلز از آنها استخراج شده، به همراه این اثر هست تا زمانی که این اثر نابود شود. هیچ کس نمیتواند حتی با دانش امروزی هم این تریسالمنتها را استخراج کند، چون بسیار هزینهبر و سخت است.
ما نمیتوانیم این ادعا را داشته باشیم که این مقادیر در حد پیپیام را هنرمند آن موقع، کسی که فلز را ذوب میکرده و در اختیار صنعتگر هنرمند قرار داده را به عمد اضافه کرده است. اینها چیزهایی هستند که طبیعت مثل اثر انگشت من و شما که هر کدام منحصربفرد است، تقریبا اثر انگشت هر معدن فلزی منحصربفرد است.
این اثر انگشتها و این تریسالمنتها برای معادن مختلف مثل مس، نقره و… در دنیا مطالعه شده و شناخته شده است. شاید در ایران یک مقدار کمرنگ است، ولی یک چیز روتین است که در زمینشناسی بهعنوان مستندات موجود است.
جای دیگری که ما از این تریسالمنت استفاده میکنیم، شناسایی منشأ است. یادم هست من یک بار به یک متخصص باستانشناسی در همین حوزه مراجعه کردم و از من پرسید که آیا هرگز به این فکر کردی که این اشیاء ممکن است از روسیه وارد ایران شده باشند و متعلق به آنها باشند؟
خب چرا که نه. واقعا آدم فکر میکند اگر متعلق به آن سرزمین باشند، باید ما به دنبال اثر انگشت معادن آن منطقه بگردیم، یا فراتر از آن، تبادلات فرهنگی که بین تمدنهای آن منطقه بوده را در نظر بگیریم و ببینیم آنها مواد خام اولیهشان را از کجا میآوردند؟ همه اینها را اگر شما بخواهید بررسی کنید، نیازمند این هستید که به عمق فلز نفوذ کنی و کاملا بشناسی که با چه مادهای در ارتباط هستی.
بحث دیگری که در رویکرد علم مواد بسیار راهگشاست، برای شناسایی آثار اصلی و جعلی، شناسایی تکنیک ساخت آنهاست. امروزه برای من و خیلی از باستانشناسان که بهطور روزمره به واسطه شغلی که داریم، آثار اصلی و بدلی را میبینیم، شاید شناسایی بصری و تفکیک بصری این اشیاء در وهله اول برایمان راحت شده باشد.
هر تکنیکی که هنرمند برای ساخت اثر هنری خودش بهکار میبرد، یک ویژگیای دارد و یک ردی از خودش بهجا میگذارد و یک مشخصهای دارد. همچنان که فلزگر امروزی وقتی یک کاری میکند، یکسری تکنیکهایی را بهکار میبرد که در زمان گذشته این تکنیکها نبوده است. او هم یکسری رد و اثر از خودش بر جا میگذارد.
به مرور زمان تجربه بصری شما در این قضیه قوی میشود و حتی اگر از لحاظ ظاهری هم در خیلی موارد میتوانید تشخیص دهید، ولی غافل نباید شد از جاعلان آثار هنری که از همه ما سبقت گرفتند و خیلی وقتها با اجرای تکنیکهای بسیار دقیق فلزکاری کهن ایران باستان، حتی متخصصان را هم به شک انداختند که شاید در این مجموعه هم تعدادشان کم نباشد مجموعه اشیای کلماکره. اما ما چطور میتوانیم این را پیدا کنیم؟ این تکنیک ساخت، علاوه بر مشاهدات بصری، روشهای دستگاهی هم دارد که بتوانیم آنها را شناسایی کنیم که در بخشهایی از این مقاله به آنها اشاره میکنم.
آیتم دیگری که در رویکرد علم مواد برای تعیین اصالت اشیاء، بهخصوص اشیای فلزی به ما کمک میکند، خوردگیهای روی اشیاء است. در قدیم ما دانشمان در این حد بود که میآمدیم و میگفتیم این را میدهیم آزمایش و تمام. الان به واسطه پیشرفتی که علوم دستگاهی شیمی و فیزیک انجام دادند، ما میتوانیم تا مرز بین اتمهای تشکیلدهنده اشیای نقرهای و هر شیء دیگری را به واسطه دستگاهی که هست، ببینیم. اینجا به ما کمک میکند که خوردگی را تشخیص دهیم.
با توجه به اینکه هر جاعل اثر هنری، حتی اگر از دانشمندان خبره این فن هم باشد، ایجاد خوردگی در مرز دانهها با شرایطی که در زیر میکروسکوپ ما مشاهده میکنیم و نمونههایی که در دنیا مطالعه شده و امکان تطبیق داریم، تقریبا محال به نظر میرسد. باز هم نمیگویم نیست، برای اینکه هر زمان ممکن است در گوشهای از دنیا تکنیک و روشی به وجود آمده باشد که منِ نوعی از آن بیاطلاعم. ولی به وجود آوردن اینها یک مقدار مشکل است، یعنی صرف وقت و هزینهای که باید برای این کار شود، از فروش آن شیء عتیقه خیلی وقتها بیشتر است.
نکته دیگری که در این شناسایی به ما کمک میکند، این است که پروفسور وانهیل از سال ۲۰۰۳ به این طرف تقریبا هر سال یک مقاله راجع به این قضیه دارد و متمرکز شده روی نقرههای باستانی. او معتقد است با توجه به تصاویری که از میکروسکوپهای قوی گرفتهاند، تَرَکهایی را در ساختار نقره مشاهده کردهاند که میگویند این ترکها به مثال مهر اصالت بر روی شیء نقرهای است، اما به شرط اینکه آیتمهای دیگر هم تایید شده باشد، یعنی حتی این دانشمند هم نمیآید بگوید اگر ترک را دیدید، پس حتما شیء اصل است. در کنار بقیه موارد، مطالعات باستانشناسی، آلیاژ و مطالعات تکنیک ساخت و… اگر شیء شما آن ترکهای خاص را داشته باشد، دیگر شککردن درباره اصالتش یک مقدار بیانصافی است.
ما در مجموعه کلماکره بهطور موازی با هر دو رویکرد جلو رفتهایم. در رویکرد مطالعات تطبیقی و باستانشناسی اول آمدیم گونهشناسی انجام دادیم. اما گونهشناسی به چه معناست؟ ما در مجموعه خودمان در قلعه فلکالافلاک بیش از ۹۰ شیء نفیس از نقره های غار کلماکره داریم. طبیعتا اینها در دستههایی شبیه هم هستند؛ مثلا گلدانهای دهان گشاد.
ما ابتدا در مجموعهای گلدانهای دهان گشاد را با هم مقایسه کردیم؛ از نظر طول، عرض، ارتفاع، وزن، کتیبه و مشخصات فیزیکی ظاهری و بعد این دستهبندی گلدانها را با نمونههای مشابه خودش در تمدنهای قبل و بعد که فکر میکردیم این حلقه تمدنی که بین آنها واقع شده، مطالعه و مقایسه کردیم و برای هر کدام از این دستهها، رفرنس خودشان موجود است.
همینطور که گام به گام و دسته دسته جلو آمدیم، گونهشناسی داخل و خارج از مجموعه ما تدوین شد. بخش دیگری که در مطالعات تطبیقی – تاریخی به آن پرداختیم، مطالعه کتیبههاست. جای خوشبختی است که تعداد زیادی از اشیای کلماکره کتیبه دارند، کتیبههایی که از چند جهت میتوانند برای ما راهگشا باشند. ابتدا از نظر چگونگی ایجاد کتیبه. اگر شما در موقعیت من و یا دوستان باستانشناسم باشید و اشیای کتیبه کلماکره را دیده باشید، بعد از مدتها وقتی که یک شیئی را پیش شما میآورند، نوع ایجاد کتیبه با شما صحبت میکند که این چطور است؟
این امروز زده شده، با تکنیک دیروز زده شده، قدیمی است، قدیمی نیست؟ یک تبحری میخواهد که هیچ چیزی مثل دیدن آن را قبول نمیکند. ما بارها دیدهایم که یک اثر هنری اصل بوده، اما کتیبه روی آن جعل بوده، یعنی آن قاچاقچی و یا آن دلال آثار هنری برای اینکه ارزش این اثر هنری را ببرد بالا و با علم به اینکه اصل است، میآید یک کتیبهای را میگذارد. حالا این را از کجا بفهمیم؟
اثری که ایجاد میکند، تراشها، خراشها و آن حکهایی که میافتد، کاملا برای کسی که یک کتیبه تاریخی لبه فرسوده شده را دیده باشد، قابل تشخیص است. از طرفی ما متخصصانی داریم که توانایی و قدرت خوانش کتیبههای باستانی را دارند.
خیلی وقتها تپقها و غلطهای املایی، شنیداری و گفتاری در این کتیبهها توسط این آدمها بهراحتی کشف میشود. در مطالعات کتیبههای کلماکره عزیزانی که متولی این امر بودند، حتی این تپقهای نوشتاری را توانستهاند کشف کنند. در حوزه کتیبههای کلماکره در ایران جناب آقای بشاش اولین کسی بود که تعدادی کتیبههای کلماکره را از مجموعه ایران باستان و از مجموعه قلعه فلکالافلاک مطالعه کرد.
یکسری کتیبهای این وسط میماند که نه در نمونههای خارج از ایران بود و نه در مجموعهای که آقای بشاش مطالعه کردهاند. برای رازگشایی این تعداد از کتیبهها، جناب آقای دکتر ارفعی دعوت شدهاند استان لرستان و کتیبههایی که مشابهش تا الان قرائت نشده بود، در اختیار ایشان قرار داده شده و همان شیء اصلی را بردیم پیش او، خواند و قرائت را تکمیل کرد.
سعی کردیم آنچه شیء دست ما بوده، با این بضاعتی که داشتیم، قرائت کتیبههایش را بگذاریم کنار. اینکه چه داستانهایی بعد از قرائت کتیبههای کلماکره درمیآید و چه رازهایی را فاش میکند، خودش بحثی است که جای صحبت در یک نشست تخصصی برای خودش دارد.
اما تعداد بسیار کمی از گونههای ریتونهای حیوانی که ما در مجموعه قلعه فلکالافلاک داریم؛ در بالای سر این ریتونها ما یک مربع یک در یک داریم که به احتمال قوی محلی بوده برای ریختن مایع مقدس. در تمامی این ریتونها در قسمت جلوی صورت، بینی حیوانهایی که حالا شکار شدهاند یا قسمت قدامی صورتشان رو به جلو است، سوراخهایی برای خروج آن ماده مقدس دارد.
همه اینها از تلفیق یک یا دو حیوان اسطورهای به وجود آمدهاند. این یک دسته شد برای ما به نام ریتونهای حیوانی. حالا هر کدام از اینها با نمونههایی که خارج از مجموعه حرف برای گفتن دارند و با اینها قابل مقایسهاند، مقایسه شدند. این اظهار را صرفا از این جهت گذاشتم که نسبت به گونهشناسی ذهنتان روشن شود.
تعیین اصالت نقره های غار کلماکره
اما بحثی که در این نشست میخواهیم عمیقا به آن بپردازیم، همان رویکرد علم مواد است که امروز به آن میگویند باستانسنجی و ما در آن یکسری اطلاعات باستانی را از شیء به کمک علم مواد استخراج میکنیم. امروزه در حوزه آیتمهایی که با هم صحبت کردیم مثل شناسایی آلیاژ، شناسایی منشأ و شناسایی ساختار، در دنیا همین روشها انجام میشود: فعالسازی نوترونی، جذب اتمی، پیکسی، پلاسمای جفتشده القایی، میکروسکوپ الکترونی رویشی همراه با طیفسنجی تحقیقی اشعه ایکس که این تکنیک آخر بسیار راهگشاست که همان SEN معروف است و در اکثر مقالاتی که در مورد باستانسنجی نوشتهاند، حتما از این تکنیک استفاده کردهاند.
علاوه بر مشاهدات بصری که چشم به مرور زمان نسبت به آن قوی میشود، یکسری مطالعاتی میتوانیم انجام دهیم که در علم به نام «متالوگرافی» معروف است. در متالوگرافی تکهای از شیء را تحت شرایط خاصی آماده میکنند، بعد زیر دستگاههای مختلف میتوانند مرز آن دانهها را ببینند.
اتفاقی که در طول ساخت اثر تاریخی برای کریستالهای فلزی آن میافتد، در این بخش کاملا قابل شناسایی است. وقتی یک اثر فلزی در موقع ساخت ضربه میخورد، ضربهها باعث میشود چینش مولکولی به هم بخورد و این است که شیء سخت میشود و ضربهزدن بیشتر کاری از پیش نمیبرد و شما مجبورید دوباره آن را حرارت بدهی، ساختارها مرتب میشود، دوباره چکش میزنی و کار را ادامه میدهی.
این تکنیکها از روی متالوگرافی برای یک محقق زیر میکروسکوپ مشخص میشود که این شیء چکشکاری بوده، کار سرد و گرم بوده، ریختهگری بوده و… در متالوگرافی مرز بین دانه و خوردگیها هم دیده میشود.
ایجاد خوردگی در مرز دانهها تقریبا یک مقدار کار غیرممکن است. ایجاد حفرههای بزرگ در مرز دانهها کار غیرممکنی است که جاعل آثار هنری بتواند بهراحتی انجام دهد. بنابراین اینجا خیلی به ما کمک میکند تکنیک ساخت که ببینیم آیا اثری که با آن روبرو هستیم، اصل است یا نه.
مساله بعدی، همان شناسایی دانههای خوردگی است. با میکروسکوپ نوری ما میتوانیم ترتیب قرارگیری لایههای خوردگی را تشخیص دهیم. به چه صورت؟
شما وقتی یک اثر هنری جعلی را دیده باشید که بخواهند مثلا پاتینهاش کرده باشند و بیاورند پیش ما، سطحش را که تمیز میکنید، زیر فلز خبر آنچنانیای نیست، یعنی جاعل آثار هنری توانسته یک خوردگی سطحی به وجود بیاورد، ولی مقالات بسیار متعددی وجود دارد که خوردگی در آثار تاریخی، حالا چه برنزی و چه نقرهای، به صورت لایه لایه و ساندویچی است.
حتی نحوه قرارگیری این لایهها امروزه بهعنوان علمی به نام ریختشناسی خوردگی مطرح شده که این ریختشناسی خوردگی به نوعی مهندسی معکوس است که میتواند به شما بگوید شیء شما دفن بوده یا در اتمسفر خورده شده؛ مثل وقتی که شما مثلا کاپ نقرهای را میگذارید در ویترینتان و یا اینکه یک چیزی را دفن میکنید.
بهراحتی اینکه زمان ماندگاری این شیء در چه جو و شرایطی بوده، از این طریق این روش میکروسکوپ نوری قابل شناسایی است. با پراش پرتو ایکس میتوانید نوع خوردگیها را تشخیص دهید. مثلا در اشیای کلماکره ایکسآربی به ما این کمک را کرد که متوجه شدیم نقرههای ما خورده نشده و وارد واکنش نشدند.
چیزی که در این آلیاژ وارد واکنش شده، بخش مس ما است، یعنی آن عنصر آلیاژی که مس بوده، یک واقعیت شیمیایی است، چون از نظر پتانسیل الکتریکی در سطح پایینتری از نقره قرار دارد، این ابتدا وارد واکنش میشود و بعد اتفاقاتی که برای اشیای کلماکره افتاده که ما فکر میکنیم اینها باعث حفظشدن آنها شده، همین خوردگی بوده که در این اشیاء حادث شده است.
ما الان با روشها آشنا شدیم که چه روشهایی برای مطالعه وجود دارد، اما در مورد کلماکره کدام یک از این روشها انجام شده است؟
در طول سال ۱۳۷۷ تا الان که من خدمت شما هستم، این نوع آزمایشات بر روی اشیای کلماکره انجام شده است. در حوزه آنالیزهایی که برای نمونههای فلزیمان و شناسایی آلیاژهایمان انجام شده، آنالیز فعالسازی نوترونی بر روی هفت نمونه از مجموعه قلعه فلکالافلاک در سازمان انرژی اتمی اصفهان، جذب اتمی بر روی سه نمونه باز هم از مجموعه فلکالافلاک در انرژی اتمی تهران، پیکسی بر روی ۹ نمونه در انرژی اتمی تهران، پلاسمای جفت شده القایی بر روی ۹ نمونه از مجموعه ایران باستان که سرکار رحیمی هم از خودِ مجموعه پژوهشکده حفاظت مرمت اینها را انجام دادهاند و میکروسکوپ الکترونی روبشی بر روی یک نمونه این آنالیزها انجام شده است.
از این همه آنالیز چه نتیجهای گرفتیم؟
از بررسی نتایج آنالیز نمونههای فلزی:
فلز اصلی آلیاژی مانند دیگر نقرههای باستانی نصف بوده، یعنی ما اول یک درصدی از نقره داشتیم، فلزی که آلیاژساز شده، مس بوده است. مقدار درصد نقره در اشیای منسوب به غار کلماکره لرستان ۹۲ تا ۹۸ درصد، مس آنها یک تا پنج درصد. بررسیهای دقیقتری که بهخصوص در آنالیزهای ICP این ارقام به ما داده شده، این است که در بعضی از نمونهها که مشخص است کدام نمونه و چون الان بحث به درازا میکشید و شاهد عینیاش را نیاوردهام، به دلیل نزدیکی طلا، مس، سرب، روی، قلع و آرسینک میتوان گفت از یک پخت بودهاند.
این همان اثر انگشتی است که ما راجع به آن صحبت میکنیم. از یک پخت بودهاند، یعنی چه؟ یعنی صنعتگری که اینها را ذوب میکرده، حاصل ذوب یک کورهاش را به دست یک هنرمند داده و آن تعداد از اشیای کلماکره را ساخته است. شاید اگر مثلا بخواهند هنرمندان مختلف در جاهای مختلف اثر را جعل کنند، به وجود آمدن چنین اثر انگشت شبیه به هم غیرممکن باشد. بهتر است بدانید آنالیزهای فلزی کجا به درد ما میخورد.
از قرن نوزدهم به بعد روش استخراج فلزات، سنگهای معدنی از معادن نقره و هر معدن فلز دیگری، روشهای فوقالعاده صنعتیشده هستند. همین باعث شد یکسری مواد وارد قضیه شود. کادمیوم در ترکیب یک اثر تاریخی، میتوانید به این حدس بزنید که نقره این اثر، نقرهای است که از قرن نوزدهم به بعد استخراج شده، چون ورود کادمیوم به این پروسه به خاطر روش و تکنیکی است که در قرن نوزدهم به بعد ورود این عنصر را داشته است.
ما در اشیای کلماکره عنصری که بتواند ثابت کند نقرهای که داریم با آن کار میکنیم و با آن مواجه هستیم، نقره امروزی است، ندیدیم.
از طرفی در بعضی از زمینهها مثلا روی دو نمونه خاص و آنالیز انجام شده، روی و قلع آنها یکسان بوده است. این را نمیتوانیم به جرات بگوییم که از یک پخت بودهاند. در این حوزه میتوانیم بگوییم سنگی که این دو تا فلز از آنها ساخته شدهاند، برای یک منطقه جغرافیایی بوده است.
دامنه آماری که ما از آنها اجازه نمونهبرداری داریم، خیلی کم است. هرگز نمیتوان این آنالیزها و این آزمایشات را به همه مجموعه کلماکره تامین داد، ولی میتوان با یک فاصله دورتر نسبت به مجموعه نگاه کرد و گفت نسبت به تعداد آنالیز و آزمایشی که انجام شده، نمونههایی که به صورت انتخابی انتخاب شده، این نتایج تا به امروز به دست آمده که هیچ عنصری از عناصر اصلی یا فرعی که دال بر ساخت اشیاء در دوران متأخر باشد، یافت نشده است.
بنابراین ما تا اینجا از نظر فلز، هیچ مستندی نداریم که بگوییم اینها تاریخی نبوده است. حالا یک سوال پیش میآید؛ جاعل آثار تاریخی ممکن است اثر هنری قدیمی را بگیرد، آب بکند، یک شیء نقرهای امروزی بسازد و به راحتی منِ پژوهشگری که دارم از روی اثر انگشت فلز میروم، گمراه کند.
هیچ بعید نیست چنین اتفاقی بیفتد، ولی کجا ما میتوانیم ردّ دست اینها را بگیریم؟ در مطالعات متالوگرافی انجامشده بر روی اشیای کلماکره که چهار نمونه بودهاند و از نمونههای نفیس و خوب هم بودهاند که شکستگی داشتهاند و امکان نمونهبرداری بسیار اندک از اینها بوده، مثل ریتونهای گاو نشسته، بشقابهای بادامی، حتی ریتون سه سرشیر که یکی از شاهکارهای این مجموعه است، نمونهبرداری شده و متالوگرافی روی آنها انجام شده است.
قبل از اینکه ما این کارها را انجام دهیم، سرکار خانم رحیمی هشت نمونه از اشیای منسوب به غار کلماکره که در موزه ایران باستان نگهداری میشوند و ۱۲ نمونه از خرده اشیاء را آزمایش کرده بودند. ما در مجموعه ایران باستان با دو پدیده مواجه هستیم؛
یکی اشیای نفیس، یکی خرده اشیایی که گونیگونی که حالا مثلا آمدهاند و آن کسی که پرونده را از او گرفتهاند، گفته این هم مال این مجموعه است. این هم الان یک مساله است برای ما که ببینیم که واقعا آیا این متعلق به آن مجموعه است یا نه. خلاصه خانم رحیمی روی آنها هم متالوگرافی را انجام دادهاند و با متالوگرافیهایی که ما انجام دادیم، در مجموع نتیجهاش این بوده است.
در بعضی از این دستهها ما شاهد ریختهگری کار سرد و گرم و مجددا عملیات حرارتی هستیم.
در بعضی از نمونهها تنها شاهد کار سرد بر روی اشیاء و بعد به تدریج ادامه فعالیت بودهایم. خوردگیهایی که در اشیای کلماکره دیده شده، در نمونههایی که تا امروز روی متالوگرافی انجام شده، خوردگیهای مغزدانگی و انتخابی است. انتخابی یعنی چه؟
شما یک آلیاژی دارید که از جنس نقره است. سخت است برای جاعل آثار هنری که بیاید کاری کند که مس این خرده بشود تا نقره آن. چرا؟ برای اینکه یک پروسه زمانی میخواهد که مس از درون اتمها و مولکولهای این آلیاژ خودش را بکشد بالا، یک پدیده شیمیایی به وجود بیاید به نام پدیده تهنشینی مس، مس در جریان خورده قرار بگیرد و خورده شود. تقریبا باید دانشمند باشد که بتواند این کار را انجام دهد و ما در خوردگیهایی که تا الان مطالعه کردیم، دیدیم که خوردگیها انتخابی بوده است. در مجموع در آنچه که مطالعه شده، تکنیک کلیای که برای آنها گزارش میکنیم، چکشکاری، ریختهگری، قلمزنی و لحیمکاری بوده که هیچ کدام اینها از تکنیکهای عجیب نیست؛ اینها تکنیکهای باستانی بوده است. بنابراین در تکنیک اینها آنچه را که استفاده کردهاند، درست بوده است.
نکته قابل توجه در نمونههای متالوگرافی که آزمایشهایش انجام شده، ما تنش و ترک را داریم. چیزی که گفتیم، وانهیل از ۲۰۰۳ به این طرف دارد روی آن کار میکند و جالب اینجاست که در اطراف این ترکها ما استحصال را؛ یعنی ترکها از حد ترک هم گذشته، یعنی خود ترکها دوباره دچار تخریب شدهاند.
این نشاندهنده پروسه زمانیای است که بر این قضیه، بر این آثاری که ما با آن روبرو هستیم، گذاشته است. فازهای کشیدهشدهای که در مرز دانهها دیده میشوند، ترکهایی که به موازات این فازها دیده میشوند، همه اینها دال بر این هستند که اشیایی که تا الان از نظر متالوگرافی مطالعه شدهاند، هیچ شاهدی دال بر اینکه این اشیاء مطالعه شده، تکنیک اشتباه یا خوردگی مشکوک داشته باشند در مرز دانهها، نداشتهاند؛ یعنی در نمونههایی که ما انجام دادیم.
در مساله خوردگیها که در مقاله اخیر ماست که در مجله باستانشناسی چاپ میشود، دقیقا آمدهایم به این پرداختهایم که چه اتفاقی در پروسه خوردگی اشیای کلماکره رخ داده؟ یادم میآید که سالها پیش که من تازه این مطالعه را شروع کرده بودم، یک روز دفتر آقای دکتر ملکزاده رسیدیم، گفتند خانم نظارتیزاده من یک قاشق نقرهای میدهم به شما و ببر غار کلماکره، اگر چند سال بعد توانستی این قاشق را بیاوری. هیچ چیزی از آن و خورده میشود و واقعا این همیشه برای من سوال بود که در آن رطوبت و در آن فضا، ما واقعا یک نقره بگذاریم و ببینیم میماند هزاران سال، نه ۱۰ سال، اصلا چیزی از آن نقره میماند؟
این بود که ما خیلی متمرکز شدیم روی خوردگیهای اشیای کلماکره. خوردگیها را اول آمدیم شناختیم. یک آزمایش XRE انجام دادیم که اینها چه هستند؟ گزارشی که به ما دادند، اینها ترکیبهای مختلف و خوردگیهای سولفاتهای مس هستند.
علامت سوال؛ پس نقره خورده نشده، فقط مس خورده شده است. حالا خوردگیهای مس از کدام دستهاش؟ سولفاتهای مس. میرویم به کتاب اسکات که بزرگترین متخصص متالوگرافی و فلزشناسی اشیای باستانی و رئیس موزه پولگتی است و خودش انتشارات زیادی دارد.
او در بخش خوردگیهای سولفاتهای مس اشاره میکند در حین خوردگیهای سولفاتهای مس، خوردگیای وجود دارد که امروزه هنرمندانی که آثار برنزه میسازند، بهخصوص میبینیم که در کشورهای اروپایی رسم است که در میادینشان مجسمههای برنزه میزنند. برای پاتینهکردن این اشیاء از یک خوردگی استفاده میکنند که یک لایه محافظ برای بخش زیرین نقره باشد و این خوردگی که به وجود آمده، سبب شده لایه زیرین محافظه شود.
در مجموع از بررسی نتایج آنالیزهای خوردگی که نتایج مفصلش را در مقاله مجله باستانشناسی میتوانید مطالعه کنید، بر اساس شکل ظاهری خوردگیهای تشکیل شده روی این اشیاء، سه دسته متنوع دارد که این دستهبندی در آن مقاله اشاره شده است. نکته جالب توجه؛ تشکیل فاز غنی از مس بر روی اشیاء که باعث شده ترکیباتی حاوی سولفات مس به رنگ سبز کریستانی در سطح نمونهها مشاهده شود.
در نتایج آزمایشها بر روی تعداد اشیای نقرهای غار کلماکره، وقوع پدیده تارمیش یا تیرگی را داریم. ما تیرگی را داریم که در اشیای نقرهای به آن میگوییم تارمیش؛ جالب اینجاست که در این تارمیش حتی نقره وارد واکنش نشدهاند.
ما تارمیش را داریم، یعنی مس آمده بالا و با اکسیژن ترکیب شده و تارمیش را به وجود آورده است. نقره موجود در ساختار آلیاژ این اشیاء در وضعیت مناسبی قرار دارند و کمتر در واکنشهای خوردگی شرکت کردهاند. بهطور کلی نقرههایی که با مس آلیاژ میشوند، خوردگیهای خاص خود را دارند، چون مس در ترازی پایینتر از نقره قرار دارد، خورده شده و نقره سالم میماند. در اشیای مورد مطالعه از آنجایی که همه خوردگیها از دست سولفاتهای مس هستند و هیچ اثری از خوردگیهای نقره مشاهده نمیشود، میتوان چنین نتیجه گرفت که نقره در این اشیاء مورد حفاظت کاتولی قرار گرفته است. این یک تئوری واضح شیمی است که خیلی وقتها این اتفاق برای اشیاء میافتد.
نکته جالب توجه اینجاست که هیچ کدام از این خوردگیها حاصل شرایط تدفین نبودهاند. یعنی چه؟
یعنی همه این خوردگیها در دست خوردگیهای اتمسفری دستهبندی میشوند. این کجا به درد ما میخورد؟
زمانی که شما میروید پرونده متهمان غار کلماکره را مطالعه میکنید، همه آنها بلااستثنا میگویند ما اشیاء را از رفهایی که در غار بوده، چون به دلیل استالاگمیت بودن غار، حفرههایی به وجود است. هیچ کس نمیگوید ما کندیم و به کف غار رسیدیم و شیء درآوردیم. و در سال ۱۳۷۸ بعد از مرحوم خانم ثقهالاسلام شاید من اولین زنی بودم که به درون غار ورود کردم.
شرایطی که دیدید بین دالانها و دهلیزها وجود دارد، اساسا جایی برای دفن آثار وجود ندارد و مجبور بودند در همین رفها اگر در غار کلماکره پنهان شده باشند، در رفها پنهان شده باشند.
نکته قابل توجه بعدی اینکه این دسته از خوردگیها چند تا شرایط میخواهند:
۱- رطوبت بالا. به استناد گزارش آقای معتمدی، در غار کلماکره در یک روز تابستانی که کار میکردم، رطوبت در بالای پنجاه و خوردهای درجه بوده است.
۲- دمای بالا به استناد همان گزارش دمای هوا ۳۵ درجه به بالا بوده است.
۳- محیط قلیایی. به دلیل کربناتی بودن غار، محیط غار کلماکره محیط قلیایی است.
شاید بتوان با کنار هم گذاشتن همه این مستنداتی که به وجود آمده، گفت اشیای کلماکره زمانی از زندگی خودشان را درون غار کلماکره گذراندهاند. باز هم نمیتوانم این جرات را به خودم بدهم که بگویم همه عمر خودشان را؛ اصلا آنجا تولید شدند، آنجا نگهداری شدند. شاید بهواسطه بهوجود آمدن چنین خوردگیهایی بتوان گفت که اینها در دورهای از زمان زندگیشان در فضا و مکانی شبیه غار کلماکره نگهداری شده بودند.
یک چیز دیگری در خوردگی وجود دارد که در آلمان انجام میدهند که بر اساس لایههای خوردگی میتوانند زمان به وجود آمده را تخمین بزنند که چقدر این طول میکشیده و مشکلی که من از روز اول با میراث فرهنگی لرستان دارم، میگویم تصور نکنید که مرمتگر آثار تاریخی الان باید یک سیم دستش باشد، اشیاء را تمیز کند و بدهد دست شما. بزرگترین سندی که این اشیاء دارند، همین خوردگیهایشان است.
به جای اینکه به فکر این باشیم اینها سريع سیمساب شوند، به این فکر باشیم که بهراحتی بر اساس تکنیکهایی که وجود دارند، اگر بهخصوص همان ۱۳ شیئی که ما مرمت کردیم و جزء خوردهشدهترین اشیاء بودند، الان وجود داشتند، با تکنیکهای امروزی میشد سال بهوجودآمدنشان را هم به دست آورد.
پایان پیام
در همین موضوع بخوانید:
– کلماکره یکی از قصههای باستانشناسی ایران است
– شک دارم برخی آثار متعلق به کلماکره باشند
– گنجهای غار کلماکره چگونه به یغما رفت