داستان شنبه رژیمی
پایگاه خبری گلونی، مهدیسا صفریخواه: در دفتر هر ایرانی یک، شنبه وجود دارد که برای مهمترین کارهای تاریخی ساخته شده. شنبه اول ماهی که قرارست در آن درس بخوانیم، رژیم بگیریم و آدم مهمتری شویم. وقتی همت میکنیم و شنبه خودمان را پیدا میکنیم نیمی از راه رفتیم. شنبه رژیم از همه شنبههای دیگر سختتر ست. شما با نواع وسوسههای خوراکی در آن شنبه روبرو خواهید شد.
یک روز شنبه رژیمی با حجم زیادی از غذاهای فینگر فود و فرنگی، غذای مانده عروسی شب قبل، کیک و دسر در یخچال روبرو میشوید. شنبه رژیمی جوری بهنظر میرسد که انگار شیطان همه کار و بارش را رها کرده و در یخچال خانه برای فریب دادن شما مستقر شده.
این در حالیست که بقیه روزها وقتی در یخچال را بازم یکنی دستش را روی صورتش میگذارد و میگوید: «اینقدر خجالتم نده، بهخدا آپشن جدیدی هنوز ارائه نکردم، میخوای همون نون، پنیر رو بدم بهت؟!» بعد شما برای اینکه بیشتر از این یخچال را شرمنده نکنید یک لیوان آب برمیدارید و میگویید: «نهبابا. این چه حرفیه. یهدقیقه اومدهبودم خودت رو ببینم، حالا که اصرار میکنی یه آبی هم میخورم.»
شنبه رژیمی معجزههای دیگری هم در خود دارد، در آن روز شنبه، با یک مادر هنرمند که همه دانستههای کانالهای آشپزی را در خانه امتحان میکند روبرو هستید، با یک پدر که برای اولین و آخرین بار در طول تاریخ سالگرد ازدواجش را به خاطر دارد و شما را بهصرف شام در یک رستوران مجلل دعوت میکند هم روبرو خواهید شد. شنبه رژیمی یک جوری با آدم مهربانست که میترسی نکند این آخرین شنبهای باشد که قرار ست ببینی، پس بیخیال رژیم میشوی و برمیگردی به همان روال سابق زندگیت!
پایان پیام
ادامه این داستان دنبالهدار را اینجا بخوانید.
کد خبر : 56588 ساعت خبر : 8:28 ق.ظ