آیا نمایش الیور توئیست را باید دید
آیا «الیور توئیست» را باید دید؟ در صورت دیدن این اثر نمایشی خوانش ما از آن چگونه باید باشد؟
به گزارش پایگاه خبری گلونی، مسلماً در دنیای کنونی هنر و اثر هنری به عنوان یک محصول و یا کالا بسیار حائز اهمیت است و محصولات هنری و فرهنگی کشور ما نیز از جریانهای اقتصادی مستثنی نیستند. بنابراین هر اثری که تولید میشود حتی در عالیترین شکل آن برای مخاطب و جذب آن خواهد بود. اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است، در نظر گرفتن بازار هدف و گستردگی و طیف بازارِ محصول هنری است.
به عنوان مثال ممکن است میزان مخاطب یک اثر نمایشی حتی با استانداردهای نمایشی بالا، محدودتر و کمتر از اثری با استانداردهای هنری پایینتر باشد؛ به عبارتی دیگر در این رویکرد این بازار است که کیفیت محصول را تعیین میکند. در این میان خالقان آثار هنری و کارگردانان اثر نمایشی به شرط آنکه قصد اجرای عمومی داشته باشند باید رویکرد خود در خلق اثرشان نسبت به بازار بدانند و با این آگاهی که «اثر من» قرار است کدام گروه یا طبقۀ اجتماعی را مخاطب قرار دهد، اثر نمایشی خود را خلق نمایند. لازم به ذکر است، که این نگاه فقط منوط به تئاتر نمیشود و دیگر هنرها مانند موسیقی و سینما را نیز دربرمیگیرد.
بنابراین این کارگردان و یا تهیهکننده است که اثر خود را با توجه به ویژگیهای بازار هدف خود عرضه میکند و تجربه نشان داده است که هر چه بازار هدف وسیعتر باشد و سهم بیشتری را از بازار بخواهد، کیفیت هنری اثر، تحت تأثیر قرار میگیرد زیرا باید پاسخگوی سلایق متنوعتر و جریانهای غالب یک جامعه باشد. – مسلماً میتوان با بررسی آثار هنری یک دورۀ تاریخی و اجتماعی، جریانها و حتی خواستهای طبقات اجتماعی آن دوران را شناخت زیرا در نگاه بازار و صنعت هنری این نیاز مخاطبان است که کیفیت محصول خود را تعیین میکند- با این توضیحات، نمایش «الیور توئیست» را باید اثری بدانیم که به دنبال سهم بازار بیشتر است و به همین دلیل برای آنکه بتواند مخاطب بیشتری جذب کند باید ویژگیهای اثر خود را با جریانات رایج اجتماعی همسو سازد بنابراین اگر «کیفیت» را به عنوان یک شاخص اندازهگیری یک اثر هنری بدانیم، این شاخص دستخوش و تحت تأثیر عوامل و ویژگیهای دیگری مانند آواز، رقص، موسیقی و قرار خواهد گرفت (البته اگر نتوان این عوامل را در بالا بردن کیفیت اثر بکار بست). باید بدانیم که ساخت اینگونه آثار در تاریخ تئاتر برای نخستین بار نیست. به عنوان نمونه، میتوان در سدۀ بیستم از کمدی موزیکال به عنوان اختصاصیترین تولید امریکا نام برد که مردمیترین شکل نمایشی در ایالات متحده به شمار میآمد و «وودویل »ها و «گرلی شو» نیز از نمونههای بارز آن هستند. و یا در سال ۱۸۹۶ سندیکای تئاتر در نیویورک تأسیس شد که عملاً کار ادارۀ تئاتر در امریکا را بر عهده گرفت و در انتخاب نمایشنامه نفوذ بسیار داشت و از پذیرفتن آثار غیرتجاری امتناع میکرد؛ در نتیجه بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۵ تئاتر امریکا بشدت تجاری شده بود. اما اگر برخلاف نظریۀ بازار و نیاز بازار، و از دیدگاه برنامهریزی راهبردی، رسالت و چشمانداز هنرمند تئاتر را در برانگیزاندن افکار و آگاهسازی اجتماعی ببینیم، در این صورت باید از تئاتر صرفاً تجاری فاصله بگیریم زیرا با این رویکرد کارگردان به مثابۀ هنرمند به مانند پزشک جامعه میماند که باید بیماریهای فرهنگی یک جامعه را رصد کند و برای درمان آنها نسخهای بنویسد نه آنکه برای رضایت مخاطب و کسب درآمد و ارزش بیشتر از مشتری، آنقدر بازار هدف خود را در ارائۀ یک اثر وسیع ببیند تا دیگر رسالت درمانگری خود را فراموش کند. در نتیجه پدید آمدن اثری مانند الیور توئیست برایند سلیقۀ تجاری سندیکای تئاتر با رویکرد تجاری است نه با رویکرد برانگیزانندۀ افکار اجتماعی.
آیا نمایش الیور توئیست را باید دید
اثری مانند الیور توئیست را باید از دو جنبه بررسی کرد تا به شناخت بهتری از آن برسیم: ۱٫ هنری و تحلیل اثر ۲٫ «سازمانی»
بر اساس رویکرد نخست، باید دانست که اینگونه آثار معمولاً دارای سه ویژگی بارز:
۱- «موسیقی»، «رقص» و «طنز» هستند تا بیش از پیش برای مخاطب جذابیتهای دیداری و شنیداری را پدید آورند.
۲- معمولاً پرسوناژها در اینگونه آثار در حد «تیپ» باقی میمانند و به «شخصیت» نمیرسند تا مخاطب به راحتی بتواند در یک درک عمومی و کم چالش آنها را بپذیرد و به عبارتی دیگر، آشنازدایی جایگزین همذات پنداری میشود.
۳- این آثار معمولاً دارای روایتی خطی و فارغ از روابط علی و معلولی پیچیده هستند که بازهم برای سهولت در برقراری ارتباط مخاطب با اثر کاربرد دارد.
۴- این آثار معمولاً به علت داشتن عوامل متعدد «انسانی» و «فناورانه» هزینههای قابل توجهی را متحمل میشوند و در نتیجه برای جبران این هزینهها و بازگشت سرمایه، دارای بلیتهای گران هستند و برای آنکه بتوانند تضمینی برای فروش خود داشته باشند، متوسل به سلبریتیها می-شوند تا بتوانند بازگشت سرمایه را در سبد سرمایهگذاری خود تضمین کنند.
۵- طراحی صحنه از دیگر عوامل پرطمطراق و پرهزینۀ این آثار است تا بتواند مخاطب را مجذوب خود کند بنابراین رویکردهای نشانهشناسانه و خلاقانۀ کمتری در این طراحی صحنۀ این آثار به چشم میخورد.
آیا نمایش الیور توئیست را باید دید
بررسی جنبۀ «سازمانی» اثری مانند الیور توئیست نیز حائز اهمیت است. «اندازۀ» گروه، یعنی میزان قابل توجه نیروی انسانی در اینگونه آثار بسیار مهم است و در مقایسه با نمایشهای رایج در دیگر سالن-ها دارای بزرگی چشمگیری میشود. بیان این مطلب از آن جهت مهم است که اساساً ساختار یک گروه تئاتری «ارگانیکی» است؛ یعنی کارگردان به عنوان مدیر گروه با همۀ عوامل در ارتباط مستقیم است و وظیفۀ هدایت مستقیم عوامل انسانی خود را برعهده دارد ولی در اثری مانند الیورتوئیست که اندازۀ گروه به شکل چشمگیری افزایش یافته است به تدریج ساختار گروه از ارگانیکی به «مکانیکی» تغییر مییابد؛ بدان معنا که کارگردان برای آنکه بتواند همۀ عوامل را هدایت کند و نظارت بر کنش عوامل خود داشته باشد، مجبور به انتخاب مدیران میانی به عنوان حلقههای واسط با دیگر عوامل نمایش است تا بتواند تمرکز خود را بیشتر و حیطۀ نظارت خود را کوچکتر کند. بنابراین مدیریت و سازماندهی چنین گروه بزرگی در یک مدت زمان کوتاه برای رسیدن به یک اجرای عمومی کار آسانی نخواهد بود و میتواند منجر به پایین آمدن کیفیت اثر شود تا هر چه زودتر کار به نتیجه برسد و هزینههای سرمایهگذار افزایش نیابد. از سوی دیگر برای یک سرمایهگذار، سرمایهگذاری در چنین سبدی میتواند با وجود سلبریتیها جذاب باشد تا از یک سو، بتواند رزومۀ کاری خود را بیش از پیش پربار نشان دهد و از سوی دیگر بازگشت سرمایه در یک زمان مشخص دو ماهه (طول اجرای نمایش) برایش تضمین شده باشد؛ در نتیجه باید خواستهای سرمایهگذار به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکلگیری اینگونه آثار در نظر گرفته شود که فطعاً میتواند بر کیفیت اثر بگذارد.
آیا نمایش الیور توئیست را باید دید
در نتیجه میتوان گفت هیچ تئاتر و یا اثر نمایشی وجود ندارد که برای ساخته شدن، مخاطب و نیازهای مشتریان خود را در نظر نگیرد ولی این تفاوت وجود دارد که استراتژی کارگردان مانند اثر «الیور توئیست» صرفاً تجاری باشد و سهم بیشتری از بازار بخواهد و یا آنکه ضمن رویکرد تجاری و کوچک دیدن سهم بازار اما دغدغۀ آگاهسازی اجتماعی را مانند اثر «فعل» به کارگردانی محمد رضاییراد در خود داشته باشد که مصداق چنین جریانی را میتوان در تقابل «برادوِی» و «آف. برادوِی» مشاهده نمود. اعتقاد من این است که این تضاد و تعارض نه تنها مخرب نیست بلکه میتواند فرصتی برای سازندگی باشد؛ بدان معنا که جریانهای تئاتر در طول زمان استراتژیهای خود را برای انتخاب یک نمایشنامه و درنتیجه اجرای آن بدانند و از سوی دیگر به مخاطبان و جامعه این فرصت انتخاب داده می-شود تا تدریجاً جایگاه خود را در مواجه با آثار هنری متوجه شوند و در طول زمان بیش از پیش پی خواهند برد که باید اثر هنری را که هم راستا با «سبک زندگی »شان باشد، برگزینند چراکه در دنیای کنونی کالاها و محصولات فرهنگی و غیرفرهنگی یک جامعه و طبقات آن معرف سبک زندگی آن جامعه خواهد بود.
عضو اینستاگرام گلونی شوید و اخبار روز ایران و جهان را دنبال کنید.
پایان پیام