پایگاه خبری گلونی، محمدسعید اکبری: «خانهٔ کاغذی» ساختهٔ «مهدی صباغزاده» در اَواخر ماه آذر اکران شد تا تصویری از زندگی اهالی قلم و کاغذ بر پردهٔ سینما باشد. «خانهٔ کاغذی» حکایت کسانی است که مملُوّ از حرفهای ناگفته و رَقیمههای ناتماماند. قصهای از زخمهایی قدیمی اما همچنان تازه که نشان دهد این رستهٔ فرهنگی و ادبی برای افشای حقایق و روشنگریها چه دلهرهها دارند و چه رنجها میکشند تا ما درست فهم کنیم و خوب ببینیم.
«خانهٔ کاغذی» که خود حاصلِ قلم فرسایی دو روزنامهنگار است در متنِ مسطور شده نه بد و نه خوب، بلکه معمولی است. در قسمتهایی از فیلم و دیالوگها فقدان قلم کاملاً احساس میشود و به جان ارتباط مخاطب با فیلم میافتد ولی در بعضی از قسمتها متن چنان مُتقَن است که بیننده را به وجد میآورد و به فیلم حیاتی مجدد میبخشد. البته مسائلی در فیلم طرح میشود که برای تماشاگر مکتوم میماند، نمونهاش حادثهٔ غم انگیز «مِنا» و دیگری متهم کردن سردبیر جوان (مهدی پاکدل) به دزدیِ اسناد توسط امیرعلی ابراهیمی (پرویز پرستویی) که هرگز علتش برای مخاطب آشکار و روشن نمیشود.
کارگردان معمار فیلم است و عاقبتِ فیلم حاصلِ توانایی و حَزم اوست، قطعاً «خانهٔ کاغذی» میتوانست قهرمان آفرین باشد و شخصیتی متفاوت را با کمکِ تجربهٔ گران قدر پرویز پرستویی خلق نماید در طول فیلم لَمحهای نیست که تماشاچی به فرجامِ عملِ قهرمانِ فیلم فکر نکند و انتظار یک رخ داد انگیزشی را از روزنامهنگارِ شجاع نداشته باشد اما با اهمال کارگردان و ضعف فیلمنامه، قهرمانِ روزنامه نگار خیلی زود در قصه امحا میشود و بیننده زودتر از آنچه که تصور میکند با پایان ناامید کنندهٔ داستان روبه رو میشود.
پایان نامناسب و شلوغ بزرگترین لطمه را به فیلم رسانده است زیرا هر چقدر یک فیلم یا داستان جذاب و عالی باشد ولی پایانی رضایت بخش نداشته باشد نمیتواند جای پای خود را نزد مخاطب محکم گرداند. در دقیقههای آخِر فیلم از لحظهٔ ترکیدن لولهٔ داخل دستشویی این آشفتگی و شلوغى آغاز و تا کشته شدن امیرعلی ابراهیمی با بازی بسیار معمولی «پرویز پرستویی» ادامه مییابد و نتیجهاش چیزی جز ناخوشنودی تماشاچی هنگام ترکِ سالنِ سینما نیست. به زعم من «خانهٔ کاغذی»، کاغذی ساخته شده است و فاصلهٔ افزونی با یک فیلم قوی و منسجم دارد.
پایان پیام