کمترین عاقبت سرقت ادبی، همین ابتذالی است که در عرصه فرهنگ شاهد آن هستیم
پایگاه خبری گلونی، سمیه باقری حسنکیاده: «بادبادک باز» خالد حسینی را خواندهاید؟ اگر خوانده باشید حتما این بخش را به خاطر دارید که: «بابا گفت: فقط یک گناه وجود دارد؛ آن هم دزدی است. هر گناه دیگر هم نوعی دزدی است. میفهمی چه میگویم؟ مأیوسانه آرزو کردم کاش میفهمیدم و گفتم: نه، بابا جون! بابا گفت: اگر مردی را بکشی یک زندگی را میدزدی. حق زنش را از داشتن شوهر میدزدی. حق بچههایش را از داشتن پدر میدزدی. وقتی دروغ میگویی حق کسی را از دانستن حقیقت میدزدی. وقتی تقلب میکنی حق را از انصاف میدزدی. میفهمی؟»
حالا به همان سبک و سیاق، اگر کسی تکهای از نوشته، شعر یا رمان شما را به نام خود نشر دهد، در واقع افکار شما را دزدیده است، باورهایتان و زحماتتان را. سرقتی که متاسفانه این چند ساله بیش از قبل فراگیر شده است و هنر و موسیقی کشور را با چالشی جدید مواجه کرده است.
حکایت شکایت اردلان سرفراز از علی لهراسبی و رضا صادقی و سینا سرلک را حتما خواندهاید که به نفع اردلان سرفراز به پایان رسید و با محکومیت ۲ خواننده به ۲ سال حبس تعزیری و تبرئه شدن دیگری همراه بود. هنوز زمان زیادی از صدور این حکم نگذشته بود که حمید هیراد خواننده محبوب این روزهای پاپ به سرقت ادبی متهم شد؛ سرقتی که یک شاکی غایب چون مولانا دارد و یک بانوی شاعر خراسانی که حاضر و غایب است.
این که چرا بعضی از اهالی فرهنگ و هنر رو به دزدی افکار و ایدههای دیگران آوردهاند از آن مباحثی است که بسیار سوالبرانگیز است. این که اهل کتاب خواندن نباشیم و مرتکب جرم فرهنگی شویم یک چیز است، این که کتاب بخوانیم و باز محترمانه مجرم شویم، چیز دیگر.
کمترین عاقبت این سرقتهای ادبی، همین ابتذالی است که در عرصه فرهنگ شاهد آن هستیم، بیشترینش را خدا بخیر کند. راست میگفت بابای قصه بادبادک باز که: «فقط یک گناه وجود دارد، آن هم دزدی است.»
پایان پیام